دکتر یحیی قائدی
1.3K subscribers
370 photos
58 videos
93 files
304 links
کانال اختصاصی دکتر یحیی قائدی
دانشیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی
متخصص و پیشگام در حوزه فلسفه برای کودکان
برگزار کننده دوره های مقدماتی و پیشرفته تربیت مربی فلسفه برای کودکان
مشاوره فلسفی و کافه فلسفه
Download Telegram
معرفی خود به شیوه فبک
هدی ،مدرسه غدیر ،شیراز
از چند روز پیش فکرم مشغول بود که چطور مهری را شروع کنم و به بهترین شکل از فبک استفاده کنم .
اولین چیزی که به ذهنم رسید معرفی بچه ها به شیوه فبک بود
بچه ها خودتون معرفی کنید،دوست داری چطور خودتو به بقیه معرفی کنی،دوست داری بقیه در موردت چی بدونن که برات مهم و...
بعد از اینکه بچه ها خودشونو به روش جدید معرفی کردن یکی از بچه ها گفت خانم چه خوب بودا کلی حرف زدم (منظورش از کلی حرف زدم این بود که تو دلم بود این چیزارو تو جمع بگم)
بعد از معرفی کلاسم مثل هر سال نبود بچه ها دفترهارو باز کنید سریع قوانین کلاس را بنویسید کار و زندگی داریمااااا.
قانون را به شیوه فبک اجرا کردم...
این قسمت کلاس به دلم نشست،بچه ها نظرتون راجع به این بازی چی بود،همان چیزی که دنبالش بودم همان چیزی که از تابستان منتظرش بودم دقیقا همان اتفاق افتاد.خانم خیلی خوب نظرم را گفتم،خانم شجاعت، دقت و تمرکز،تو جمع حرف زدن ، بازی، نفر بعدی را خودمان انتخاب کردن، رای گیری کردن،مشورت کردن،فکر کردن و ...
ولی جالب تر از همه، خانم ! من اولین باری بود که با صحبت بقیه نظرم عوض می شد فهمیدم همیشه حرف خودم و گروه خودم کاملا درست نیست و واقعا میشود به نظرهای دیگران هم فکر کرد و رای داد.
با سپاس از دکتر قائدی
#فبک_شیراز
#یحیی_قایدی
@yahyaghaedi
عروسی نوشته دکتر یحیی قائدی
انشا و نویسندگی شماره ۱۱۳
#یحیی_قایدی
#دانشگاه_خوارزمی
@yahyaghaedi
یک روز متفاوت
🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
چند روز پیش مسئول فرهنگی زندان داراب که از مردان نیک روزگار است با من تماس گرفت و از طرحی در زمینه کتابخوانی صحبت کرد . قرار شد جلسه ای حضوری با ایشان داشته باشم . پیشنهاد روز یکشنبه را دادم چون از قبل برای وکالت تسخیری پرونده ای انتخاب شده بودم که به دلایل امنیتی بازپرس تصمیم گرفته بود جلسه رسیدگی را روز یکشنبه در زندان برگزار کند . با خودم گفتم حالا که یکشنبه زندان میروم این کار را هم انجام میدهم . فکر نمی کردم جلسه شعبه بازپرسی تا ساعت ۴ عصر طول بکشد. جلسه ای سنگین و طاقت فرسا بود . چهار متهم که همه مشارکت در حمل مواد مخدر داشتند و برای هر کدام یک وکیل تسخیری از طرف دادگاه گرفته شده بود . وعده ما با مسئول فرهنگی برای دوشنبه ۱۲ ظهر تعیین شد .
در فاصله امروز تا فردا ذهنم مشغول سبک سنگین کردن ماجرا بود . راستش حس خوبی نداشتم . با خودم می گفتم مثل آن است که پزشکی را ببرند در قبرستان بگویند مرده ها را خوب کن . گشتن بین زندانیها به دنبال کسی که با خواندن کتاب نگاهش به زندگی تغییر کند کار بیهوده ای است ‌ . این افکار مدام دور کله ام تاب میخورد .
طبق هماهنگی قبلی که انجام شد وارد زندان شدیم . دفتر امور فرهنگی در یکی از بندهای زندان است . به آنجا رفتیم . دو بخش از طرحی که داشتند مربوط به فعالیت یاران کتاب بود . ترویج کتابخوانی و طرح دیوار اندیشه .
زندان دارای دو کتابخانه بود . افرادی در بندهای مختلف رابط کتابخوانی بودند . این افراد را با دستور مسئول فرهنگی صدا کردند تا با هم گفت و گو کنیم .
با کمک هم صندلیها را جابجا کردیم به طوری که میز گرد باشد و همه همدیگر را ببینند .
این اولین تکنیک بود . بعد خودمان را معرفی کردیم . پرزنت کردن را تمرین کردیم . تکنیک هایی مثل صحبت با صدای رسا و کامل به نحوی که همه حضار صدایمان را بشنوند . اینکه از القاب جناب ، دکتر ، استاد و... استفاده نمی کنیم جوی صمیمی بر جلسه حاکم کرد . فکر کردم که چگونه هر دو طرح را تلفیق کنم و کمی جلو ببرم . یکی از کتاب های قفسه کتاب اطاق مدیر فرهنگی قبل از جلسه برداشتم . مجموعه داستانهایی از ائمه و امامان بود . داستانی از امام صادق که یک صفحه بود برایشان خواندم .
از آنها پرسیدم به نظرتان این داستان میخواهد چه موضوعی را به ما یادآور شود .
شش نظر را گرفتم در همین حین این کار خوب گوش دادن را تمرین کردیم . اینکه گوش دادن یک بخش آن مربوط به گوینده است و بهتر است حرفمان صریح و کوتاه و مفید بزنیم به خوبی یاد آوری کردیم .
بعد گزاره ها را رای گیری کردیم.
نظرهای مخالف و موافق گرفتیم و جلسه تمام شد .
حرف های پایانی زیبا و تکان دهنده بود . سعید که به دلیل مشکلات مالی در زندان است میگفت ما جلسات و سمینارهای زیادی رفته ایم . آخر سر بیشتر از نوع غذای سمینار میگوییم . اما در این جلسه یک ساعته چیزهای زیبایی یاد گرفتم . یکی از حاضرین که اتفاقا روحانی است میگفت من تا به حال جلسه ای که خسته نشوم نرفته ام . این جلسه نه تنها خسته ام نکرد بلکه حالم را خوب کرد . همه حالشان خوب بود . سردار که اولش به سختی حرف میزد با اعتماد به نفس تا انتها پا با پایمان برای بازدید از کتابخانه می آمد . همه خوشحال بودند و میخواستند که گاهی به آنها سر بزنم .
در بازدید از کتابخانه ها دیدن چهره هایی آشنا کله ام را به هم ریخت . یکی از همکلاسی های دبیرستانم را دیدم که حدود بیست سال بود ندیده بودمش. محمود میگفت به دلیل بدهی زیاد نزدیک پنج سال است در زندان است . لای قفسه های کتاب چهره ی معصوم یکی از دوستانی که در جلسات یاران کتاب هم با همسرش گاهی شرکت میکرد و حالا به دلایل سیاسی در زندان است چون پتکی به سرم خورد .
نگاه همه زندانی ها عادی نبود . یک خواهش یا تمنا در چشم هایشان می جوشید. دلتنگی از دیوارهای زندان می بارید و گویا انسانیت ، وجدان و عدالت قراری کاری داشتند تا برای نگاه های بیقرار چاره ای بیندیشند . لای این بیقراریها نقش من چه بود و باید چکار میکردم ؟؟
از زندان که بیرون آمدیم دیدم حس خودم هم خیلی خوب است . آنجا پشت دیوارهای بلند و بین مجرمین هم میشود کاری کرد که حال دل عده ای خوب شود و برای حال بهتر به مطالعه و کتاب خوانی تشویقشان کرد .
تصمیم گرفتم مقداری کتاب مناسب برایشان تهیه کنم و تا هفته آینده به کتابخانه شان هدیه کنم .
امروز بخشی از این کتابها را با کمک چند تن از دوستان فرهنگی و اعضای فعال یاران کتاب تهیه کردیم و امیدواریم تا هفته بعد مقدار بیشتری تهیه و به کتابخانه فقیرشان اهدا کنیم .
۹۹/۵/۲۱
مجتبی رئیسی فعال اجتماعی و وکیل دادگستری
🙏🏻🙏🏻🙏🏻
@yahyaghaedi
#یاران_کتاب_داراب
#داراب
#یحیی_قایدی
لار ۴ ۱۴ بهمن ۱۴۰۰
#یحیی_قایدی #خور
گاری پر از سیمان را پشت در اتاق در تالار فرهنگیان شهر خور پارک کردم. می‌خواستم در دمِ آساییدن  بار گاری بر دوشم نباشد.
چون دیشب همه دیر به  استراحت گاه هایشان رفته بودند قرار شد  صبح کمی دیرتر و حدود ساعت نه به محل پارک جنگی خور بیایند و همانجا پس از بازگشت از کوه پیمایی کوتاه، صبحانه بخوریم.محل کارگاه هم همانجا زیر سایه درختان بود .صندلی های  فایبر گلاس سفید داشتیم و تخته سفید را  روی صندلی ای  گذاشتیم و دو طرفش را باسنگ محکم کردیم.
تنور تا داغ است نان را باید چسپاند.حالا تنور سرد شده و تازه با نان‌های دیگر هم مخلوط شده از لار  به لامرد و سپس به شمال و  گرگان و گنبد آمدم و تنور به تنورشده انگار و یا سیگار به سیگار. وقتی چند روز بعد بخواهی  چند روز پیش را بنویسی انگار حس و حال هایت را جا گذاشته ای‌.جالبه که گاری سیمانی مرا همراهی نکرد و پشت دروازه شهر لار جا ماند‌ انگار گاری سیمانی تا ابد در شهر لار زندانی خواهد ماند و میلیون  ها بار تخته چوبی باریک لبه  دیوار  با دستان کوچک یحیای کوچک طی خواهد  کرد و فریاد صاحب کار که در زمان زندانی شده است‌.
گله می شویم به دنبال هم به سوی تپه های مشرف به پارک جنگلی خور. مسیری را طی می کنیم حال همه خوب است.من به اکتشاف شباهت ها می‌پردازم تُرُشه پیدا می کنم خیلی ریز است.اهالی خور چیزی را  به من نشان می دهند که ما به آن می گوییم خلل دی مارو(شوید مادر مار).تفاوت ادراک از زمین تا به  آسمان است.پیشتر ها متوجه شده بودم که با آن می شود  دی مارو پلو درست کرد(شوید پلو).تک و توکی از کنار ها میوه دارند و بیشترشان  نه.از پشته یال کوه  مسیر بر گشت را به سوی دره طی می کنیم کمی دشوار بود اما هیجان داشت از میان دامداری رد می شویم و بز ها را تماشا می کنیم و در جای نخستمان کنار درخت های  اکالیپتوس و صندلی های فایبر گلاسی اطراق می کنیم.در باره تجربه کوهپیمایی گپ می زنیم.
سه چهار نفر اجرا می کنند زهرا شبیری، سمیه جوکار و زهرا فیصلی
پس از آن قرارمان گشت و گذار در شهر قدیم لار است.کنار ورودی بازار سنتی لار به نام قیصریه قرار می‌گذاریم همان بازاری که ضرب المثلش مشهور است که  به خاطر دستمالی قیصریه را به اتش کشید. خب مثل بازار های سنتی دیگر هر خرت و پرتی درش پیدا می شد  من تنها مقداری ادویه خریدم که فروشنده می گفت ترکیب ده چیز است و به درد هر آشی می خورد! در میانه بازار سحر روئین تن  همان که علی تاجی را برایم پیدا کرده بود با مادرش به ما پیوستند.مادر که سخت دل در گرو دخترش داشت ... ادامه در کامنت
https://www.instagram.com/p/CZ-MuvrqweM/?utm_medium=share_sheet
تدریس فلسفه ورزانه از راه گفتگو در اجتماع پژوهشی راهی برای پرورش خلاقیت دانشجویان
بخش ۱
برگزار کننده دانشگاه سیستان و بلوچستان
درگیر کند ماهیت اموزش را دگر گون خواهد کرد.
#دانشگاه_سیستان_و_بلوچستان
#یحیی_قایدی
#آموزش_عالی
#روش_تدریس
#دانشگاه_فرهنگیان
#دانشگاه_خوارزمی
#دکتر_یحیی_قائدی
#یحیی_قائدی
#فلسفه
#فلسفه_ورزی
#اجتماع_پژوهشی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#فلسفه_برای_کودکان
https://www.instagram.com/tv/Cc3aGsaF2-v/?igshid=MDJmNzVkMjY=
بخش دوم:نمونه کاربردی
تدریس فلسفه ورزانه از راه گفتگو در اجتماع پژوهشی راهی برای پرورش خلاقیت دانشجویان
بخش ۲ تمرین عملی با مطصفی
برگزار کننده دانشگاه سیستان و بلوچستان

#دانشگاه_سیستان_و_بلوچستان
#یحیی_قایدی
#آموزش_عالی
#روش_تدریس
#دانشگاه_فرهنگیان
#دانشگاه_خوارزمی
#دکتر_یحیی_قائدی
#یحیی_قائدی
#فلسفه
#فلسفه_ورزی
#اجتماع_پژوهشی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#فلسفه_برای_کودکان
https://www.instagram.com/tv/CdAaM7UlZdZ/?igshid=MDJmNzVkMjY=