اورهان پاموک سال ۱۳۸۲ و پیش از بردن جایزه نوبل و عالمگیر شدن شهرتش یک بار به ایران سفر کرده بود.
او بعدها شرحی از تجربه حضور در ایران را در کتاب «زنی با موهای قرمز» روایت کرده که بخشی از آن را در ادامه میخوانیم:
#پارههایکتاب
اما میزان شباهت ایرانیها با ترکها من را جادو کرده بود. برای بازگشت به ترکیه عجله نداشتم. در پیادهروها، بازار و کتابفروشیهای تهران میگشتم (چقدر ترجمهی کتابهای نیچه زیاد بود!)
همه چیز برایم جالب بود. حرکت سر و دست مردهای تو خیابانها، حالت چهرههایشان، زبان بدنشان، اینکه جلوی درها میایستادند و به یکدیگر تعارف میکردند، الکی یک جا ایستادنهایشان، توی قهوهخانه نشستن و سیگار دود کردنشان چقدر به ما ترکها شبیه بود.
ترافیک تهران هم مثل استانبول افتضاح بود. ما ترکها از زمان رو کردن به غرب، ایران را از یاد برده بودیم. وارد کتابفروشیهای انقلاب شدم و از تنوع کتابها حیرت کردم.
«زنی با موهای قرمز»
#اورهان_پاموک
مترجم مژده الفت
چاپ نهم
#نشر_نون
#کتاب_خوب #کتابخوان #روایت_عشق #نشرنون
@noonbook
او بعدها شرحی از تجربه حضور در ایران را در کتاب «زنی با موهای قرمز» روایت کرده که بخشی از آن را در ادامه میخوانیم:
#پارههایکتاب
اما میزان شباهت ایرانیها با ترکها من را جادو کرده بود. برای بازگشت به ترکیه عجله نداشتم. در پیادهروها، بازار و کتابفروشیهای تهران میگشتم (چقدر ترجمهی کتابهای نیچه زیاد بود!)
همه چیز برایم جالب بود. حرکت سر و دست مردهای تو خیابانها، حالت چهرههایشان، زبان بدنشان، اینکه جلوی درها میایستادند و به یکدیگر تعارف میکردند، الکی یک جا ایستادنهایشان، توی قهوهخانه نشستن و سیگار دود کردنشان چقدر به ما ترکها شبیه بود.
ترافیک تهران هم مثل استانبول افتضاح بود. ما ترکها از زمان رو کردن به غرب، ایران را از یاد برده بودیم. وارد کتابفروشیهای انقلاب شدم و از تنوع کتابها حیرت کردم.
«زنی با موهای قرمز»
#اورهان_پاموک
مترجم مژده الفت
چاپ نهم
#نشر_نون
#کتاب_خوب #کتابخوان #روایت_عشق #نشرنون
@noonbook