Forwarded from کلیدر
#کتاب_امروز
📒به من بگو ابدیت یعنی چه
📘سارا دسن
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #سعیده_تیموری:
«سارا دسن رماننویس آمریکایی را با رمانهای موفق میشناسند. او تاکنون سیزده رمان نوشته که همه در لیست پرمخاطبهای بازار کتاب آمریکا جای دارند. رمانهای او روایتگر دنیای جوانان و دغدغههایشان و فاصلههای حسی در خانوادهها است.» این توضیحاتیه که پشت جلد کتاب در مورد نویسنده نوشته شده.
خانم دسن کتاب «به من بگو ابدیت یعنی چه» رو در سال 2004 منتشر کردند. اگر پروفروش بودن کتاب براتون مهمه، بهتره بدونید که این کتاب جزو پرفروشهای نیویورک تایمز بوده. توی ایران هم استقبال خوبی شده و ظرف یک ماه به چاپ دوم رسیده.
«میسی» شخصیت اصلی کتاب، دختری جوان، انعطافپذیر و درهمشکستهست. به تازگی پدرش، که به گفته خودش تنها رفیق زندگیش بوده رو از دست داده. مشکلات یکی دو تا نیست، متاسفانه میسی کاری رو که برای تابستونش انتخاب کرده، اونطوری از آب درنیومده که تصورش رو میکرده و پرونده این مشکلات با یک شکست عاطفی تکمیل میشه. حالا میسی مونده و تکههای در هم بر هم زندگیش. امّاااا درست زمانی که تصورش رو نمیکنه، با یک شغل هیجانانگیز روبهرو میشه. آیا میسی میتونه با کمک آدمهای جدیدی که وارد زندگیش شدن تیکههای زندگی رو برداره و دوباره کنار هم بذاره؟
◀️ #چند_سطر_کتاب
مادرم شروع به سروسامان دادن کرد.
همینطور که به جان کمد رختهایمان افتاد و حولههای قدیمی چروکیده و ملحفههای دوقلوی قدیمی را ـ که مناسب تختهایی بودند که خیلی وقت پیش ردشان کرده بودیم ـ دور میریخت، من در ورودی در اتاقم ایستادم و تماشا کردم. در آشپزخانه، هر آن چیزی لنگه نداشت ـ از جمله یک ظرف شیشهای و یک بشقاب تبلیغات گرامیداشت کریسمس در کِرَکِر بَرِل ـ را برمیداشت و در سطل زبالهای میانداخت که اتاقبهاتاق، پشت سرش میکشید تا اینکه سطل کاملا پر شد. هیچ چیز در امان نبود. یک روز که از مدرسه برگشتم فهمیدم کمدم مرتب و زیر و رو شده و اثری از لباسهایی که مدتی نپوشیده بودم نبود. کمکم داشت برایم واضح میشد که نباید به خودم زحمت بدهم و به چیزی دل ببندم. سرم را که برمیگرداندم، از دستش میدادم، به همین سادگی.
محصولات شرکت ایزی جز آخرین چیزهایی بود که دور ریخته شد. یک روز صبح شنبه، حدود یکهفته پس از خاکسپاری، مادرم ساعت شش صبح بیدار شد و وسایل را در خیابان، برای خیریه، روی هم قرار داد. ساعت به نُه که رسید، حدود نیمی از گاراژ را خالی کرده بود: تردمیل قدیمی، صندلیهای حیاط و جعبههای تزیینات کریسمس که هیچ وقت استفاده نشده بودند. با اینکه از ادامه دادنش به این رویه نگران بودم، بیشتر دلواپس این بودم که بعد از اتمام کارش، چه اتفاقی رخ میدهد، وقتی تنها آشغالِ باقیمانده ما باشیم!
ص16
▪️#به_من_بگو_ابدیت_یعنی_چه/ نویسنده: #سارا_دسن/ مترجم: #محمدرضا_قاسمی/ #نشر_نون/ چاپ دوم 1398/ 360 صفحه/ قیمت: 49 هزار تومان
عنوان اصلی: The Truth About Forever
نویسنده: sarah dessen
سایت نویسنده: www.sarahdessen.com
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
📒به من بگو ابدیت یعنی چه
📘سارا دسن
✍️ کلبهکتابکلیدر/ #سعیده_تیموری:
«سارا دسن رماننویس آمریکایی را با رمانهای موفق میشناسند. او تاکنون سیزده رمان نوشته که همه در لیست پرمخاطبهای بازار کتاب آمریکا جای دارند. رمانهای او روایتگر دنیای جوانان و دغدغههایشان و فاصلههای حسی در خانوادهها است.» این توضیحاتیه که پشت جلد کتاب در مورد نویسنده نوشته شده.
خانم دسن کتاب «به من بگو ابدیت یعنی چه» رو در سال 2004 منتشر کردند. اگر پروفروش بودن کتاب براتون مهمه، بهتره بدونید که این کتاب جزو پرفروشهای نیویورک تایمز بوده. توی ایران هم استقبال خوبی شده و ظرف یک ماه به چاپ دوم رسیده.
«میسی» شخصیت اصلی کتاب، دختری جوان، انعطافپذیر و درهمشکستهست. به تازگی پدرش، که به گفته خودش تنها رفیق زندگیش بوده رو از دست داده. مشکلات یکی دو تا نیست، متاسفانه میسی کاری رو که برای تابستونش انتخاب کرده، اونطوری از آب درنیومده که تصورش رو میکرده و پرونده این مشکلات با یک شکست عاطفی تکمیل میشه. حالا میسی مونده و تکههای در هم بر هم زندگیش. امّاااا درست زمانی که تصورش رو نمیکنه، با یک شغل هیجانانگیز روبهرو میشه. آیا میسی میتونه با کمک آدمهای جدیدی که وارد زندگیش شدن تیکههای زندگی رو برداره و دوباره کنار هم بذاره؟
◀️ #چند_سطر_کتاب
مادرم شروع به سروسامان دادن کرد.
همینطور که به جان کمد رختهایمان افتاد و حولههای قدیمی چروکیده و ملحفههای دوقلوی قدیمی را ـ که مناسب تختهایی بودند که خیلی وقت پیش ردشان کرده بودیم ـ دور میریخت، من در ورودی در اتاقم ایستادم و تماشا کردم. در آشپزخانه، هر آن چیزی لنگه نداشت ـ از جمله یک ظرف شیشهای و یک بشقاب تبلیغات گرامیداشت کریسمس در کِرَکِر بَرِل ـ را برمیداشت و در سطل زبالهای میانداخت که اتاقبهاتاق، پشت سرش میکشید تا اینکه سطل کاملا پر شد. هیچ چیز در امان نبود. یک روز که از مدرسه برگشتم فهمیدم کمدم مرتب و زیر و رو شده و اثری از لباسهایی که مدتی نپوشیده بودم نبود. کمکم داشت برایم واضح میشد که نباید به خودم زحمت بدهم و به چیزی دل ببندم. سرم را که برمیگرداندم، از دستش میدادم، به همین سادگی.
محصولات شرکت ایزی جز آخرین چیزهایی بود که دور ریخته شد. یک روز صبح شنبه، حدود یکهفته پس از خاکسپاری، مادرم ساعت شش صبح بیدار شد و وسایل را در خیابان، برای خیریه، روی هم قرار داد. ساعت به نُه که رسید، حدود نیمی از گاراژ را خالی کرده بود: تردمیل قدیمی، صندلیهای حیاط و جعبههای تزیینات کریسمس که هیچ وقت استفاده نشده بودند. با اینکه از ادامه دادنش به این رویه نگران بودم، بیشتر دلواپس این بودم که بعد از اتمام کارش، چه اتفاقی رخ میدهد، وقتی تنها آشغالِ باقیمانده ما باشیم!
ص16
▪️#به_من_بگو_ابدیت_یعنی_چه/ نویسنده: #سارا_دسن/ مترجم: #محمدرضا_قاسمی/ #نشر_نون/ چاپ دوم 1398/ 360 صفحه/ قیمت: 49 هزار تومان
عنوان اصلی: The Truth About Forever
نویسنده: sarah dessen
سایت نویسنده: www.sarahdessen.com
▫️ t.me/klidar ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
Forwarded from ویراستار (Hossein Javid)
#پیکان_زرد در لامکانی و بیزمانی میگذرد. از ازل میآغازد و در ابد پایان میگیرد. شخصیتهایی دارد که نه میدانند از کجا آمدهاند و نه میدانند به کدام سو رواناند و نه غایتی دارند؛ تنها میدانند مقصدشان شاید پلی فروریخته باشد...
رمان کوتاه #ویکتور_پلوین جهانی بزرگ دارد؛ لایههایی تودرتو و پنهان در پس داستانی که در یک قطار اتفاق میافتد و آدمهایی گوناگون در آن نقشآفرینی میکنند. جهان بیرون منحصر است به منظرههایی که در پنجرههای قطار در حال حرکت قاب گرفته میشوند. هر چه هست در حصار قطار است. مرگ و زندگی، کشورها، مرزها، زبانها، فرهنگها و... مردهها را از قطار بیرون میاندازند و تجارت منحصر است به آنچه بین سرنشینان کوپهها مبادله میشود. حتی طبقات اجتماعی افراد در جایگاه استقرارشان در قطار نمود یافته است.
نام شخصیت اصلی رمان #آندری است، شخصیتی جستوجوگر و بیقرار که در پی مفری میگردد برای گریز از جبر سرنوشت یا دستکم توجیهی برای شرایطی که احاطهشان کرده است...
هنر #پلوین اینجاست که رمانی اینچنین عمیق و درگیرکننده را با تعلیقی قابل قبول گره میزند و خواننده را هم مقهور ماجراهای گوناگونی میکند که در کوپهها و واگنهای بیانتهای قطار شکل میگیرند و هم مسحور درونمایه. بیخود نیست که او را از مهمترین نویسندگان نسل جدید #روسیه میدانند. شاید با #ویکتور_پلوین و امثال او #ادبیات_روسیه که زمانی غولهایی چون #داستایفسکی، #تولستوی، #پاسترناک، #پوشکین، #چخوف، #تورگنیف و #گوگول را در دامان پرورده است باز هم اوج بگیرد.
در اوضاعی که ــ چنان که افتد و دانی ــ بسیاری از ناشران غربی از مذاکره و توافق با ناشران ایرانی رویگرداناند، کسب اجازه از نویسنده برای انتشار آثارش غنیمت است. خوشبختانه، نشر نون رمان #پیکان_زرد را با #اجازه_ی_رسمی_نویسنده در ایران منتشر کرده است.
#محمدرضا_قاسمی، مترجم اثر، متولد سال ۱۳۷۶ است اما بهخوبی از پس این کتابِ نهچندان آسان برآمده است. ترجمهی #پیکان_زرد نوید تولد یک مترجم مستعد و مسلط را میدهد که در سالهای نهچندان دور حرفهای بیشتری برای گفتن خواهد داشت.
خواندن #پیکان_زرد را به علاقهمندان آثار ادبی جدی و دوستداران #ادبیات_روسیه پیشنهاد میکنم. پیشتر کتاب #اومون_را از همین نویسنده با ترجمهی #پیمان_خاکسار در #نشر_چشمه منتشر شده است. #پیکان_زرد حدود ۸۰ صفحه دارد و میتوان آن را طی چند ساعت خواند.
@NoonBook
@Virstaar
رمان کوتاه #ویکتور_پلوین جهانی بزرگ دارد؛ لایههایی تودرتو و پنهان در پس داستانی که در یک قطار اتفاق میافتد و آدمهایی گوناگون در آن نقشآفرینی میکنند. جهان بیرون منحصر است به منظرههایی که در پنجرههای قطار در حال حرکت قاب گرفته میشوند. هر چه هست در حصار قطار است. مرگ و زندگی، کشورها، مرزها، زبانها، فرهنگها و... مردهها را از قطار بیرون میاندازند و تجارت منحصر است به آنچه بین سرنشینان کوپهها مبادله میشود. حتی طبقات اجتماعی افراد در جایگاه استقرارشان در قطار نمود یافته است.
نام شخصیت اصلی رمان #آندری است، شخصیتی جستوجوگر و بیقرار که در پی مفری میگردد برای گریز از جبر سرنوشت یا دستکم توجیهی برای شرایطی که احاطهشان کرده است...
هنر #پلوین اینجاست که رمانی اینچنین عمیق و درگیرکننده را با تعلیقی قابل قبول گره میزند و خواننده را هم مقهور ماجراهای گوناگونی میکند که در کوپهها و واگنهای بیانتهای قطار شکل میگیرند و هم مسحور درونمایه. بیخود نیست که او را از مهمترین نویسندگان نسل جدید #روسیه میدانند. شاید با #ویکتور_پلوین و امثال او #ادبیات_روسیه که زمانی غولهایی چون #داستایفسکی، #تولستوی، #پاسترناک، #پوشکین، #چخوف، #تورگنیف و #گوگول را در دامان پرورده است باز هم اوج بگیرد.
در اوضاعی که ــ چنان که افتد و دانی ــ بسیاری از ناشران غربی از مذاکره و توافق با ناشران ایرانی رویگرداناند، کسب اجازه از نویسنده برای انتشار آثارش غنیمت است. خوشبختانه، نشر نون رمان #پیکان_زرد را با #اجازه_ی_رسمی_نویسنده در ایران منتشر کرده است.
#محمدرضا_قاسمی، مترجم اثر، متولد سال ۱۳۷۶ است اما بهخوبی از پس این کتابِ نهچندان آسان برآمده است. ترجمهی #پیکان_زرد نوید تولد یک مترجم مستعد و مسلط را میدهد که در سالهای نهچندان دور حرفهای بیشتری برای گفتن خواهد داشت.
خواندن #پیکان_زرد را به علاقهمندان آثار ادبی جدی و دوستداران #ادبیات_روسیه پیشنهاد میکنم. پیشتر کتاب #اومون_را از همین نویسنده با ترجمهی #پیمان_خاکسار در #نشر_چشمه منتشر شده است. #پیکان_زرد حدود ۸۰ صفحه دارد و میتوان آن را طی چند ساعت خواند.
@NoonBook
@Virstaar