#معرفی_کتاب
پائولا هاوکینز، نویسندهی بریتانیایی، حالا دیگر نویسندهای مشهور و محبوب است که به سبک داستانگویی خاص خود دست یافته است. رمان اول این نویسنده، دختری در قطار، میلیونها نسخه فروش رفت و نویسندهاش را به یکی از پدیدههای بازار کتاب بدل ساخت.
هاوکینز با یک شاهکار دیگر بازگشته است: در ژرفای آب، داستانی خواندنی و نفسگیر که تا آخرین صفحه خواننده را مجذوب و کنجکاو نگه میدارد، ماجرایی رازآمیز از زنهایی که بخشی از وجودشان را در آب جا گذاشتهاند...
بهراستی راز آبگیر مرگ چیست و چه چیزی زنها را به آنجا میکشاند؟
«در ژرفای آب»
#پائولا_هاوکینز
#نشرنون با همکاری #نشرسده
چاپ سوم
مترجمان: حدیث حسینی، نازیلا محبی
#در_ژرفای_آب #نشر_نون #رمان_پلیسی #کتاب_معمایی #جنایی
@noonbook
پائولا هاوکینز، نویسندهی بریتانیایی، حالا دیگر نویسندهای مشهور و محبوب است که به سبک داستانگویی خاص خود دست یافته است. رمان اول این نویسنده، دختری در قطار، میلیونها نسخه فروش رفت و نویسندهاش را به یکی از پدیدههای بازار کتاب بدل ساخت.
هاوکینز با یک شاهکار دیگر بازگشته است: در ژرفای آب، داستانی خواندنی و نفسگیر که تا آخرین صفحه خواننده را مجذوب و کنجکاو نگه میدارد، ماجرایی رازآمیز از زنهایی که بخشی از وجودشان را در آب جا گذاشتهاند...
بهراستی راز آبگیر مرگ چیست و چه چیزی زنها را به آنجا میکشاند؟
«در ژرفای آب»
#پائولا_هاوکینز
#نشرنون با همکاری #نشرسده
چاپ سوم
مترجمان: حدیث حسینی، نازیلا محبی
#در_ژرفای_آب #نشر_نون #رمان_پلیسی #کتاب_معمایی #جنایی
@noonbook
چاپ سوم منتشر شد:
#پائولا_هاوکینز
#نشرنون با همکاری #نشرسده
مترجمان: حدیث حسینی، نازیلا محبی
#بریده_از_کتاب
«دوباره! دوباره!» مردها دوباره او را میبندند؛ ولی این بار به گونهای دیگر: شست پای چپ را به پنجهی راست، شست راست را به پنجهی چپ. ریسمان هنوز هم دور کمرش مانده؛ این بار او را میبرند و در آب میاندازند. شروع به التماس میکند: «خواهش میکنم.» چون فکر نمیکند بتواند تاریکی و سرمای آن را تاب بیاورد. دوست دارد به خانهای برگردد که دیگر نشانی از آن نیست، به روزگاری که او و عمهاش جلوی آتش مینشستند و برای هم قصه میگفتند. دلش هوای کلبهشان و تخت عمه را دارد، دوست دارد دوباره کوچک شود. دلتنگ عطر گلهای سرخ و دود چوب و گرمای خوشایند پوست عمه است.«خواهش میکنم این کار رو نکنین.» و در آب فرو میرود. وقتی برای بار دوم او را از آب بیرون میکشند، لبهایش کبود شده و دیگر نفس نمیکشد.
#در_ژرفای_آب #نشر_نون #رمان_پلیسی #کتاب_معمایی #جنایی
@noonbook
#پائولا_هاوکینز
#نشرنون با همکاری #نشرسده
مترجمان: حدیث حسینی، نازیلا محبی
#بریده_از_کتاب
«دوباره! دوباره!» مردها دوباره او را میبندند؛ ولی این بار به گونهای دیگر: شست پای چپ را به پنجهی راست، شست راست را به پنجهی چپ. ریسمان هنوز هم دور کمرش مانده؛ این بار او را میبرند و در آب میاندازند. شروع به التماس میکند: «خواهش میکنم.» چون فکر نمیکند بتواند تاریکی و سرمای آن را تاب بیاورد. دوست دارد به خانهای برگردد که دیگر نشانی از آن نیست، به روزگاری که او و عمهاش جلوی آتش مینشستند و برای هم قصه میگفتند. دلش هوای کلبهشان و تخت عمه را دارد، دوست دارد دوباره کوچک شود. دلتنگ عطر گلهای سرخ و دود چوب و گرمای خوشایند پوست عمه است.«خواهش میکنم این کار رو نکنین.» و در آب فرو میرود. وقتی برای بار دوم او را از آب بیرون میکشند، لبهایش کبود شده و دیگر نفس نمیکشد.
#در_ژرفای_آب #نشر_نون #رمان_پلیسی #کتاب_معمایی #جنایی
@noonbook