🔥ایران ققنوس🔥
332 subscribers
1.96K photos
568 videos
21 files
118 links
♦️هیچ چیز
شما را زندانی نمیکند،
مگر افکارتان

هیچ چیز
شما را محدود نمی کند،
مگر ترس تان

وهیچ چیز
شما را کنترل نمی کند،
مگر عقایدتان....

@iranghoghnoos
https://t.me/iranghoghnoos
Download Telegram
🔥ایران ققنوس🔥
⬛️ چگونه حكومت ١٢٠ ساله #مغول به پایان رسید؟ ⬛️ ادامه مطلب👇👇👇 @iranghoghnoos #کانال__ایران__ققنوس 🔥
⬛️ چگونه حكومت ١٢٠ ساله #مغول به پایان رسید؟ ⬛️

@iranghoghnoos🔥


زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران کردند؛ جنایتی نبود که از آن چشم پوشیده باشند. از کشتن صدهزار نفر در یک روز گرفته تا تجاوز و غارت ‏برخی از قبایل مغول‌ها پس از فتح #ایران ساکن #خراسان شدند، ولی چون بیابانگرد بودند، در شهرها زندگی نمی‌کردند! مغول‌ها همه گونه حقی داشتند! #مغولان مجاز بودند هر که را خواستند بکشند، به هر که خواستند تجاوز کنند و هر چه را خواستند غارت کنند؛ #ایرانیان برایشان برده نبودند، احشام بودند. در تاریخ دورهٔ مغول، چنان یأسی میان مردم ایران وجود می داشته که حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمی‌کردند. #ابن_اثیر می‌نویسد ؛ یک مغول در صحرایی به هفده نفر رسید و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد؛ هیچ کس جرات نکرد مقاومت کند جز یک نفر، که همان یک نفر او را کشت! داستان از روستای باشتین و دو برادر که همسایه بودند شروع می‌شود؛ چند مغول بیابانگرد به خانهٔ این‌دو می‌روند و زنان و دخترانشان را طلب می‌کنند. بر خلاف ۱۲۰سال قبلش، دو برادر مقاومت می‌کنند و مغولان را می‌کشند؛ مردم باشتین اول می‌ترسند، ولی مرد شجاعی به نام عبدالرزاق دعوت به ایستادگی می کند. خبر به قریه‌های اطراف می‌رسد؛ حاکم #سبزوار مامورانی را می‌فرستد تا دو برادر را دستگیر کنند. عبدالرزاق با کمک مردم روستا ماموران را می‌کشد. در نهایت حاکم سبزوار سپاهی چند صد نفره را به #باشتین می‌فرستد، ولی حالا خیلی‌ها جرأت مقاومت پیدا می‌کنند؛ عبدالرزاق فرمانده قیام می‌شود. در چند روستا، مردم مغولان را می‌کشند و خبرهای مغول‌کشی کم‌کم زیاد می‌شود ؛ عبدالرزاق نام #سربداران بر سپاهیان از جان گذشته‌اش می‌گذارد. فوج‌فوج مردمان به‌ستوه آمده از ستم مغول‌ها به باشتین می‌روند تا به عبدالرزاق بپیوندند و در برابر سپاه #ارغونشاه (حاکم سبزوار) بایستند. عبدالرزاق بر ارغونشاه پیروز می‌شود و سبزوار فتح می‌گردد؛ پس از صد و بیست سال ایرانیان بر مغول‌ها فائق می‌شوند. آن روز حتماً پرشکوه بوده است! #طغای_تیمور #ایلخان_مغول، یک ایلچی مغول را می‌فرستد تا سربداران از او اطاعت کنند؛ سربداران او را هم می‌کشند و از طغای‌تیمور می‌خواهند که اطاعت کند. سربداران به جنگ طغای تیمور می روند و او را شکست می دهند و این نقطهٔ پایان ایلخانان مغول است. همان لحظه‌ای که "‎#سیف_فرغانی" انتظارش را می‌‌کشید:

‏هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

‏آن کس که اسب داشت،غبارش فرونشست
باد سُم خران شما نیز بگذرد

در مملکت که غرش شیران گذشت و رفت
*این عوعو سگان شما نیز بگذرد*


@iranghoghnoos🔥
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.

📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر


@iranghoghnoos🔥
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.

📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر

@iranghoghnoos🔥
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.

📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر


@iranghoghnoos
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.

📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر


@iranghoghnoos🔥