🔥ایران ققنوس🔥
اقتدار دیوانسالاری #ساسانیان ادامه مطلب👇👇 @iranghoghnoos
⚜🔅 اقتدار دیوانسالاری #ساسانیان و چیرگی امر مدیریتی بر اقتدار نظامی را از داستانی میتوان دریافت که #طبری در تاریخ خود نقل کرده است. او مینویسد که #انوشیروان دادگر مردی نامدار و شریف را، که بابک نام داشت، به دیوان سپاه برگماشت. بابک با این شرط این منصب را پذیرفت که در انجام وظیفهاش اختیارات تام داشته باشد. آنگاه سپاهیان را برای سان دیدن فراخواند و روز نخست چون خود شاه با ساز و برگ در میانشان حاضر نشده بود، همه را مرخص کرد و فردا نیز چنین کرد و روز سوم جار زدند که از سپاهیان کسی از مراسم سان باز نماند که جای تساهل در این کار نیست.
⚜🔅 پس خود شاهنشاه هم با زره و سلاح کامل در مراسم شرکت کرد و مانند بقیهی سپاهیان سلاح خود را عرضه کرد و نامش را در دفتر دیوان در میان سپاهیان نوشتند. این داستان مستقل از این که واقعیت تاریخی داشته باشد یا نه، نشان میدهد که انگارهی مردمان از دیوانسالاری ساسانی دستگاهی مدیریتی بوده که شاه هم همتای دیگران تابع قوانین آن است و باید از قواعد و دستورهایش پیروی کند.
⚜🔅 از این داستان تفسیر دیگری بر نمی آید، چون طبری درست پس از شرح این ماجرا میگوید که بابک به انوشیروان گفت: «ای پادشاه خشونتی که امروز با تو کردم از آن رو بود که کاری که به من سپردهای انجام شود و آنچه شاه خواهد صورت پذیرد» و انوشیروان پاسخ داده بود که «هرچه برای صلاح رعیت و نظم کارها باشد بر ما گران نباشد».
⚜🔅 بنابراین آشکار است که طبریِ راوی هم داستان را به همین ترتیب همچون نشانهای بر چیرگی نظم دیوان سالارانه بر مقام سیاسی تفسیر میکرده است؛ چیرگیای که باعث میشده وزیر جنگ که از سوی شاه به این مقام گماشته میشده، از خود شاه بخواهد که در مقام عضوی از سیستم ارتشی از قواعد و دستورهای این سیستم پیروی کند. این داستان در ضمن تخصصی شدن نقشها و شفافیتساز و کارهای مدیریتی و استقلال یافتن نقشها از اشخاص را نشان میدهد. چنان که انوشیروان جدای از شاهنشاه بودناش به خاطر نقشی که در مقام فرماندهی سپاه داشته میبایست در جایگاه خویش حاضر شده و بر اساس قواعد آن موقعیت رفتار کند.
📚 تاریخ نهاد در عصر ساسانی
شروین وکیلی
صفحه: ۵۸۶ و ۵۸۷
@iranghoghnoos
⚜🔅 پس خود شاهنشاه هم با زره و سلاح کامل در مراسم شرکت کرد و مانند بقیهی سپاهیان سلاح خود را عرضه کرد و نامش را در دفتر دیوان در میان سپاهیان نوشتند. این داستان مستقل از این که واقعیت تاریخی داشته باشد یا نه، نشان میدهد که انگارهی مردمان از دیوانسالاری ساسانی دستگاهی مدیریتی بوده که شاه هم همتای دیگران تابع قوانین آن است و باید از قواعد و دستورهایش پیروی کند.
⚜🔅 از این داستان تفسیر دیگری بر نمی آید، چون طبری درست پس از شرح این ماجرا میگوید که بابک به انوشیروان گفت: «ای پادشاه خشونتی که امروز با تو کردم از آن رو بود که کاری که به من سپردهای انجام شود و آنچه شاه خواهد صورت پذیرد» و انوشیروان پاسخ داده بود که «هرچه برای صلاح رعیت و نظم کارها باشد بر ما گران نباشد».
⚜🔅 بنابراین آشکار است که طبریِ راوی هم داستان را به همین ترتیب همچون نشانهای بر چیرگی نظم دیوان سالارانه بر مقام سیاسی تفسیر میکرده است؛ چیرگیای که باعث میشده وزیر جنگ که از سوی شاه به این مقام گماشته میشده، از خود شاه بخواهد که در مقام عضوی از سیستم ارتشی از قواعد و دستورهای این سیستم پیروی کند. این داستان در ضمن تخصصی شدن نقشها و شفافیتساز و کارهای مدیریتی و استقلال یافتن نقشها از اشخاص را نشان میدهد. چنان که انوشیروان جدای از شاهنشاه بودناش به خاطر نقشی که در مقام فرماندهی سپاه داشته میبایست در جایگاه خویش حاضر شده و بر اساس قواعد آن موقعیت رفتار کند.
📚 تاریخ نهاد در عصر ساسانی
شروین وکیلی
صفحه: ۵۸۶ و ۵۸۷
@iranghoghnoos
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos🔥
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos🔥
🔹فتح اولین کاخ سفید جهان
🔹تازیان در کاخ تیسپون
حدود 9 ماه پس از رخداد #قادسیه سعد ابی وقاص چندین لشگر روانه ماورای فرات کرد. #یزدگرد به همراه چند سردار در منطقه #بابل عراق بر کرانه فرات مستقر شده بود. فیروزان حدود 9 ماه پس از قادسیه از سعد ابی وقاص شکست خورد و لشکرش کشته شدند و بابل به تصرف سعد در آمد.
این فتح، تازيان را نزدیک به #تیسپون کرد و خطر حمله جدی شد. #هرمزان برای جمع آوری لشگری از مردم راهی #اهواز گشت. #فیروزان به همین قصد راهی #نهاوند شد. شهریار درکوتی به نزدیکی تیسپون رفت. #نخویرگان در غرب تیسپون در ناحیه شرقی بابل مستقر شد.
#فرخان و #پیهومان هر کدام در نواحی از جنوب غرب تیسپون مستقر شدند. ولی باز لشگر آرایی ایرانی ها در برابر قبایل متعدد تازيان ناچیز بود. به گفته #طبری شمار لشگر #تازي را هزاران تن بیش از #ایرانیان نوشته است! لشگر ایران بعد از مقاومت هایی شکسته شد و تازيان تیسپون را محاصره کردند.
شهر تیسپون یکی از آبادترین، پررونق ترین، زیباترین و متمدن ترین شهرهای #خاورمیانه بود. ثروتهای 1200 سال #شاهنشاهی ایران در آنجا اندوخته شده بود. مجسمه های طلای پادشاهان گذشته، مجمسه طلای حیوانان، #تاج های شاهنشاهی #انوشیروان و #خسروپرویز ، جامهای زرین چندین هزار ساله و ...
خبر این منابع ایران به گوش مردمان #عربستان رسید و به گفته تاریخ نویسان #عرب بیش صدها هزار تن برای بدست آوردن این جواهرات و طلاها روانه تیسپون شدند. مدافعان ایرانی بیش از دو ماه مقاومت نمودند. در همین حین هیئتی از ایران جهت صلح راهی لشگر #تازيان شد. ولی مسلمانان آن را رد کردند و محاصره شهر را ادامه دادند.
مردمان از گرسنگی و از روی ناچاری شهر را تخلیه کردند. تیسپون غربی در سال 19 سقوط کرد. چند ماه بعد کل #پایتخت به تصرف تازيان در آمد. طبری می نویسد: #مسلمانان مهاجم در شهر به کافورهای بسیاری برخوردند و به خیال آنکه آنها نمک است، کافورها را در غذا ریخته ولی بعد از طعم تلخ کافور متوجه شدند که نمک نیست.
آنان کافورهای بسیاری را به یک تاجر دادند و از او در قبال آنهمه کافور یک پیراهن گرفتند. طبری ذکر میکند: عده زیادی از مسلمانان وقتی جامهای طلا را در کاخ دیدند رنگ سفید نقره را به رنگ زرد طلا ترجیح دادند و فریاد می زدند چه کسی حاضر است که جامهای زرد را با جامهای سفید عوض نماید. بلی ایران به دست چنین مردمانی فتح شد که فرق کافور و نمک و طلا و نقره را نمیدانستند.
#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت
#ایران_ققنوس
@iranghoghnoos🔥
🔹تازیان در کاخ تیسپون
حدود 9 ماه پس از رخداد #قادسیه سعد ابی وقاص چندین لشگر روانه ماورای فرات کرد. #یزدگرد به همراه چند سردار در منطقه #بابل عراق بر کرانه فرات مستقر شده بود. فیروزان حدود 9 ماه پس از قادسیه از سعد ابی وقاص شکست خورد و لشکرش کشته شدند و بابل به تصرف سعد در آمد.
این فتح، تازيان را نزدیک به #تیسپون کرد و خطر حمله جدی شد. #هرمزان برای جمع آوری لشگری از مردم راهی #اهواز گشت. #فیروزان به همین قصد راهی #نهاوند شد. شهریار درکوتی به نزدیکی تیسپون رفت. #نخویرگان در غرب تیسپون در ناحیه شرقی بابل مستقر شد.
#فرخان و #پیهومان هر کدام در نواحی از جنوب غرب تیسپون مستقر شدند. ولی باز لشگر آرایی ایرانی ها در برابر قبایل متعدد تازيان ناچیز بود. به گفته #طبری شمار لشگر #تازي را هزاران تن بیش از #ایرانیان نوشته است! لشگر ایران بعد از مقاومت هایی شکسته شد و تازيان تیسپون را محاصره کردند.
شهر تیسپون یکی از آبادترین، پررونق ترین، زیباترین و متمدن ترین شهرهای #خاورمیانه بود. ثروتهای 1200 سال #شاهنشاهی ایران در آنجا اندوخته شده بود. مجسمه های طلای پادشاهان گذشته، مجمسه طلای حیوانان، #تاج های شاهنشاهی #انوشیروان و #خسروپرویز ، جامهای زرین چندین هزار ساله و ...
خبر این منابع ایران به گوش مردمان #عربستان رسید و به گفته تاریخ نویسان #عرب بیش صدها هزار تن برای بدست آوردن این جواهرات و طلاها روانه تیسپون شدند. مدافعان ایرانی بیش از دو ماه مقاومت نمودند. در همین حین هیئتی از ایران جهت صلح راهی لشگر #تازيان شد. ولی مسلمانان آن را رد کردند و محاصره شهر را ادامه دادند.
مردمان از گرسنگی و از روی ناچاری شهر را تخلیه کردند. تیسپون غربی در سال 19 سقوط کرد. چند ماه بعد کل #پایتخت به تصرف تازيان در آمد. طبری می نویسد: #مسلمانان مهاجم در شهر به کافورهای بسیاری برخوردند و به خیال آنکه آنها نمک است، کافورها را در غذا ریخته ولی بعد از طعم تلخ کافور متوجه شدند که نمک نیست.
آنان کافورهای بسیاری را به یک تاجر دادند و از او در قبال آنهمه کافور یک پیراهن گرفتند. طبری ذکر میکند: عده زیادی از مسلمانان وقتی جامهای طلا را در کاخ دیدند رنگ سفید نقره را به رنگ زرد طلا ترجیح دادند و فریاد می زدند چه کسی حاضر است که جامهای زرد را با جامهای سفید عوض نماید. بلی ایران به دست چنین مردمانی فتح شد که فرق کافور و نمک و طلا و نقره را نمیدانستند.
#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت
#ایران_ققنوس
@iranghoghnoos🔥
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos🔥
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos🔥
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos
آن زمان که عمر ابن خطاب، خلیفه دوم مسلمین بر منبر رفت و گفت چه کسی با لشگرکشی به ایران موافق است، سکوت در میان مسلمین تازی حکم فرما شد. سکوتی همراه با ترس از شکوه و عظمت ایران زمین. در این میان ابوعبیده ثقفی (پدر مختار ثقفی) برخاست و گفت: «من اولین کسی خواهم بود که پای در این راه می گذارم، با من همراه شوید که در آن جز رضایت الله و رسولش و غنیمت بسیار برای مسلمین چیزی نیست.» در نبرد پل، بهمن جادویه و سپاهیان ایرانی در آن سوی پل، آماده نبرد بودند و هیچ مسلمانی جرئت حمله و عبور از پل را نداشت. ابوعبیده ثقفی با چند نفر از مسلمین از پل گذشتند. در این هنگام یکی از فیل های سپاه ایران، ابوعبیده ثقفی را با خرطوم می گیرد و در زیر پایش می افکند و می کوبد و مسلمانان از ترس پراکنده می شوند.
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos🔥
📚 تاریخ #طبری
📚 تاریخ #ابن_اثیر
@iranghoghnoos🔥
وقتی سپاه سعد وقاص به پشت دروازه های شهر "به اردشیر" رسیدند، سپاه خسروتوران به فرماندهی مقرط ساسانی در شهر حضور داشتند. مقرط رو به روی مردمان شهر رفت و سوگند خورد که ای مردمان ایرانی، من و یارانم تا جان در بدن داریم برای این خاک خواهیم جنگید و سوگند می خوریم که نمی گذاریم خاک پارسیان زوال یابد. وقتی سپاه تازی وارد شهر شد، نخستین کسی که به جنگ سعد وقاص رفت، مقرط بود و در این جنگ دلاوری ها کرد و تا آخرین لحظه که جان در بدن داشت جنگید و کشته شد. سعد وقاص به بالای پیکر مقرط می آید و می گوید مگر شما سوگند نخوردید که نخواهید گذاشت ملک پارسیان زوال یابد، حال این ملک به دست ما زوال می یابد و دیگر همانندهای تو در این خاک نفس نخواهند کشید.
📚 تاریخ #طبری - رویه ۱۸۰۵
@iranghoghnoos 🔥
📚 تاریخ #طبری - رویه ۱۸۰۵
@iranghoghnoos 🔥