خوانسارنیوز (مهمترین اخبار خوانسار و ایران)
5.5K subscribers
60.2K photos
13.8K videos
928 files
53.9K links
کانال اطلاع رسانی خوانسارنیوز
@khansarnews1
🔻شرایط و هزینه نشر انواع آگهی:
https://t.me/khansarnews_ads/31
مدیر مسؤول: خسرو دهاقین
🔺تماس با ادمین، ارسال خبر یا سفارش آگهی:
@khosrodahaghin

نشانی اینستاگرام:
https://instagram.com/khansarnews.ir
Download Telegram
#خاطرات_خوانسار
مصاحبه سید داود شاهولایتی
روزنامه کیهان
از سیل مرداد ۶۶ با فرماندار وقت
منبع: خوانسار آنلاین

💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇👇
@Khansarnews1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدئویی خاطره انگیز از وجود نازنین استاد عزیز و فرزانه مرحوم شادروان #حاج_مجتبی_صانعی
شادی روحشان صلوات و فاتحه ای هدیه کنیم...
👈برای دوستداران آن عزیز فقید ارسال کنید.

لطفا #خاطرات آن استاد گرانقدر را جهت درج در کانال برای ما ارسال نمایید.

💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇👇
@Khansarnews1
یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، یکشنبه ۹ دی ۱۲۴۵
♦️ هوا گرفته بود، برف می‌آمد...

🔹 تیمور میرزا از ساوه و قم آمده بود. دو پر حقار سفید دستش بود. تازه وارد شده بود. کلب‌حسین‌خان یوزباشی از #گلپایگان و #خوانسار آمده بود. انیس‌الدوله از شهر آمد، سیاچی آورد با هاجری، مریم و غیره. شب بعد از شام رفتیم بیرون. محقق کتاب نقل ندیم‌السلطنه۱ [همسر ناصرالدین‌شاه] را خواند. علی‌رضاخان، عکاس‌باشی، میرزا علی‌نقی و غیره گوش می‌کردند. بعد آمده خوابیدیم. قدری آتش‌بازی یوسف در باغ پایین کرد. هوا گرفته بود، برف می‌آمد. آمده خوابیدیم./ انتخاب
#تاریخ
#خاطرات
#ناصرالدین_شاه

جزئیات در 👇👇
entekhab.ir/002UIS

💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇👇
@Khansarnews1
#نوستالوژی
#خاطرات
هر چند از عید مدت زیادی گذشته، اما این خاطرات آنقدر زیبا بود که حیفمان آمد منتشر نکنیم:

ماجرای خرید لباس شب عید
🔶ماجرای خرید لباس عید برای نسل ما ، دهه 50 و60 واقعا #شنیدنی است البته خریدی با قوانین خاص خودش
اول اینکه همه خرید بایددر یک روز انجام میشد .
دوم اینکه نظر ما در انتخاب رنگ و مدل به هیچ عنوان در نظر گرفته نمیشود پس اظهار نظر #ممنوع.
سوم اینکه هرکس صبح زود بیدار نمی شد از خرید جا میموند و اون سال لباس عید نداشت .(این تهدید همیشه کار ساز بود )

🔶 #ننمون همه ما رو صبح زود از خواب بیدار میکرد این روز تنها روزی بود که از صبح زود بیدار شدن خوشحال و راضی بودیم .
صبحانه که معمولا #سرشیر بود را میخوردیم و راه میافتادیم .
(البته بعضی سالها خودشون با نخ اندازه قد و پامونو میگرفتن و خودشون هر چی دوست داشتن میخریدن)
🔷اول صبح میرفتیم سر چهار راه عم جلال خُم پیچ الان شده چهار راه آیت الله صدر😁 و منتظر مینی بوس سبز #سداصغر. وقتی میومد طبق معمول تا حلقش پربود خیلی ها برا اینکه جا گیرشون بیاد میرفتن در خونش سوار میشدن.
وقتی میرفتی بالا اولا چیزی که توجهتو جلب میکرد خنده های همیشگی #سداصغر بود با بغل دستیش
معمولا اکثر مردها بلند میشدن تا خانمها و پیرمردها بشینن
وقتی تو سرازیری جاده کال میرسیدیم معمولا عم مصطفی شورا یا عم اسداله خلیل یا حج صادق شورا بلند میگفتن در سرازیری قبر علی بدادت برسه بلند صلوات بفرستید بعدم دومی و سومی و صدای بلند #صلوات
مسافرین که نزدیک پنجاه نفر بود
(همیشه تو ذهنم میگفتم اگه مینی بوس چپ کنه همه خفه میشیم😄)
وقتی به تعاونی 17 میرسیدیم اول قیافه مردم #روستاهای منطقه رو یه برانداز میکردیم و تو دل خودمون میگفتیم ما از اونا خوشگلتریم 😁
پیاده که میشدیم #ننمون سریع یک آمار می گرفت ببیند همه ما هستیم یا نه ؟
معمولا برا ما کوچیکا چون رو پاش مینشستیم #کرایه نمیداد😄 بعدم #سداصغر میگفت پس چه جوریه #کوپن میگیره😁
بعد هم جمله معروف از بغل من جُم نمیخورید رو چند دفعه تکرار میکرد.
ما دخالتی در انتخاب رنگ و مدل لباس نداشتیم
حتی سایز را هم خود مادر تعیین میکرد با این حال برای ما خرید لباس عید یک روز فراموش نشدنی بود .
هم لباسها و هم کفشها بلا استثناء یک سایز بزرگتر از سایز واقعی ما بود.
وارد هر مغازه ای که میشدیم مادر اول قیمت را میپرسید اگر به بودجه اش نزدیک بود شروع میکرد از جنس و مدل و رنگش تعریف کردن .
واگر قیمت بالا بود مادر هزار و یک عیب روی لباس یا کفش می گذاشت.
ما فقط نقش #سیاهی لشکر را داشتیم.
سر ظهر که میشد بعضی وقتها میرفتیم #کبابی عبیری بیشتر وقتهام خونه فامیل بعدم یه کمی استراحت و بعد دوباره خرید .....
نزدیک غروب همه با دست پر و سرخوش از خرید کفش و لباس شب عید با مینی بوس دوباره تا حلق #مسافر سداصغر به خُم پیچ برمیگشتیم.
🔷به محض رسیدن لباسها و کفشهایمان را میپوشیدیم و دور تا دور اتاق می دویدیم.
#ننمون کمی خستگی که در میکرد
چرخ خیاطی مارشالش را جلویش می گذاشت و شروع میکرد به اندازه کردن لباسها .تا با قد کشیدن ما همچنان لباسها قابل استفاده باشد .
🔶سایز کفشها را هم با کفی و پنبه سایز پایمان میکرد .
آنقدر خوشحال بودیم که کفش و لباسها رو بالای سرمان می گذاشتیم و تا صبح چند بار از خواب بیدار میشدیم وبه آنها نگاه میکردیم واز ذوق نمیدونستیم چکار کنیم .
مادر وپدر ما را نگاه میکردند و لبخندی از سر رضایت میزدند .
آنقدر در شادی های کودکانه غرق بودیم که هرگز از خود نمیپرسیدیم.
میان این همه لباسهای رنگارنگ و کفشهای جور وا جور پس لباس عید مادر و پدر کجاست😔 ؟؟؟

#سیدداودطباطبایی
مدیر کانال #کوهساران
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇
@Khansarnews1
https://t.me/joinchat/AAAAADwZkBSMGHwtPXRDVw
🎁#جایزه 🎁 #مسابقه

🔊🔊 مسابقه #کتابخوانی صوتی کتاب فقط غلام حسین باش
کتابی جذاب و زیبا در مورد #خاطرات یک رزمنده و جانباز دفاع مقدس


🎁🎁 جوایز مسابقه:

📌 به نفر اول تا سوم که بیشترین پاسخ صحیح را بدهند #هدیه ۱/۰۰۰/۰۰۰ ریالی اهدا میشود و از بین افرادی هم که بیش از #پنجاه درصد سوالات را درست جواب داده باشد ، در انتها قرعه کشی میشود و به ۴ نفر #هدیه ۵۰۰/۰۰۰ ریالی اهدا میشود


جهت دریافت #فایل صوتی مسابقه و لینک شرکت در مسابقه، به کانال #خوانسار_آنلاین به آدرس زیر مراجعه نمایید 👇👇

@khansaronlinenew

📍نکته ۱) کتاب شامل ۱۸ فایل صوتی است که هرشب یکی از آنها در کانال بارگزاری میشود و تا ۲۴ ساعت مهلت شرکت در آن است
۲) شرکت در مسابقه برای همه آزاد است

منتظر حضور یکایک شما عزیزان هستیم
💯 پایگاه اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
👇👇👇👇
@Khansarnews1
https://t.me/joinchat/AAAAADwZkBSMGHwtPXRDVw
#خاطرات_مدرسه
#هفته_معلم

یاد ایام
۱- اینجانب بین سالهای ۵۰ الی ۵۶ دانش آموز رشته ریاضی دبیرستان دریانی (کورش کبیر) خوانسار بودم . در واقع آخرین دوره نظام قدیم (۶ کلاس ابتدایی و ۶ کلاس متوسطه) .
دبیرستان خوانسار با ساختمان با ابهت و سقف شیروانی بسیار زیبایش ، پلکان طولانی و کارخانه برق مجاورش را بسیار دوست می داشتم . صوت ملکوتی قرآن دوست سفر کرده ام آقای سعید محقق ، همراه با کلام زیبا و دلنشین مرحوم توکل و پخش ترانه های شاد آن روزگار در برنامه صبحگاهی دبیرستان ، بازار پلگوش با مغازه های دباغی ، بوی زغال سنگ مغازه های آهنگری و تکاپوی فراوان فروشنده ها و خریداران و شور و حال نوجوانی و چالاکی و ... نوستالژی زیبای دوران کودکی و نوجوانی همه هم دوره ای های ما است . روزگار سرخوشی و شادابی و امید که متاسفانه دیری نپائید .
راستی دبیرستان چند پله داشت ؟
۲- در آن سالها افتخار شاگردی آموزگاران کراواتی ، اتو کشیده و تر و تمیزی چون آقایان شاکری ، محرابیان ، مهدوی ، احسانی ، علوی ، رضازادگان ، احمدی ، نصراصفهانی ، ساجدی ، خسروی و بسیاری از بزرگان دیگر را داشتیم . دبیرانی که هر یک از عمق جان و با عشق برای بچه ها مایه گذاشته و بسیاری از خاطرات زیبای ما با وجود آنها شکل گرفته است .
۳- مردم فهیم خوانسار هنوز هم به احترام رئیس بزرگ دبیرستان آن دوره یعنی "جناب آقای عبدالحسین شاکری" کلاه از سر بر می دارند . شخصیتی که بیشتر داشته های ما از سالهای تحصیل مرهون شخصیت کاریزماتیک و مدیریت عالی او در ایجاد محیطی دلپذیر ، تلاش در گرد هم آوردن بهترین دبیران برای تدریس در دبیرستان و بالا بردن سطح علمی و تربیتی دانش آموزان است . ایشان علم ریاضی را بسیار خوب فهمیده و در تدریس آن نیز تبحر بالایی داشتند ، حیف آن که به دلیل مشغله های اداری زیادی که داشتند فرصت استفاده از محضر درس ایشان بجز در کلاس پنجم و ششم متوسطه برای ما میسر نبود . بنده طی سالهای اخیر گهگاه به رسم وفا و برای عرض ارادت در تهران به دیدار ایشان رفته و از محضرشان بهره می بردم ، مدتی نیز با فرزند برومند وی (آقا سیروس) هم دانشگاهی و هم رشته بوده و با او دوستی و مراودت داشته ام . آقای شاکری به گردن همه مردم خوانسار حق دارند . برای ایشان علو درجات و برای فرزند گرامی شان آرزوی سلامتی و توفیق دارم .
۴- محله ما (چهارباغ) غیر از جناب شاکری به وجود استاد دیگری از جنس عشق و مهربانی مباهات نموده و می نازد . جناب آقای محرابیان دبیر شیمی را می گویم . گرچه در دوره های بعد آقایان ساعدی (دبیر هندسه و ریاضی) ، براتی (دبیر فیزیک) و میرباقری (دبیر ریاضی) این فخر و مباهات را دو چندان نمودند . آقای محرابیان برای تمامی دانش آموزان دبیرستان سرشار از خاطره هستند . چه به واسطه نحوه تدریس و چه به لحاظ فعالیتهای اجتماعی در دوران بازنشستگی . همچنان که در دوره های بعد جانشین صالح ایشان ، دوست بسیار عزیزم جناب بدیعی نیز در تدریس شیمی شاهکار آفریدند . در سالهای 65 به بعد که تیم آموزشی دبیرستان با وجود این اساتید و سایر همکارانشان به اوج بالندگی رسیده بود ، فارغ التحصیلان خیلی راحت در بهترین دانشگاهها پذیرفته می شدند . برای آقایان ساعدی ، براتی ، بدیعی و میرباقری آرزوی طول عمر و برای جناب محرابیان آمرزش و آرامش ابدی طلب می کنیم .
۵- زنده یاد "آقای علی احسانی" نیز معمولا" زبان انگلیسی و یا جبر و مثلثات و مخروطات تدریس می کردند . ایشان همیشه برای بالا بردن کیفیت و راندمان کلاس ، زنگ تفریح و ساعت درس را با هم تلفیق و یک نفس تا پایان کلاس زحمت می کشیدند . جدی بودن در کار و شیوه تدریس بسیار زیبای وی باعث شده بود که حتی بچه های درس نخوان نیز هوای کلاس او را داشته باشند . بعید می دانم آموزش و پرورش خوانسار تا کنون دبیری با پشتکار ایشان بخود دیده باشد . عمر ایشان متاسفانه کوتاه و هم اکنون ۴۳ سال (از دی ماه ۵۷ ) است که در جوار مقبره امامزاده در خیابان ۱۳ محرم آرمیده اند . حتما" که شاگردان وی هنگام عبور از کنار این مقبره هم که شده ، به یاد این انسان جدی و سخت کوش فاتحه ای خوانده و برای علو درجاتش دعا می کنند .
ادامه👇👇👇👇
#خوانسارنیوز
#خاطرات_مدرسه
هر آن کو زدانش برد توشه‌ای
جهانی‌ست بنشته در گوشه‌ای
⚫️معلمی که در روز معلم به سرای دیگر کوچید.
🟢سخن از شادروان محمد عقیقی است. ده روز پیش تماس گرفتم تا احوالش را بپرسم و برای روز معلم خجسته باد بگویم و وقت دیدار بگیرم. دخترش جواب داد که حال بابا خوب نیست! ناراحت کننده بود اما باور نداشتم که به فاصله کمی خبر بدتری را بشنوم.
شادروان عقیقی که متولد سال ۱۳۳۰ در قودجان خوانسار بود، در بلای کرونا اسیر شد اما نیمه جانی آسیب دیده به در برد ولی تاب نیاورد و عوارض کرونا امانش را برید.
شادروان عقیقی را از سال ۸۴ می شناسم و از دامنه آگاهی و ذهن خیرخواه او همواره درس می‌گرفتم. اطلاعات علوم قرآنی و تاریخی او فوق‌العاده بود و در زمینه تاریخ خوانسار و رجال آن نیز خوب می دانست. حافظه قوی و رفتار فروتنانه‌اش او را به محافل علمی و آشنایی با شخصیت‌های مهمی وصل کرده بود و اطلاعات مهمی را به خاطر داشت. دو سال پیش برای مصاحبه تاریخ شفاهی از او وقت گرفتم و ساعتی از خاطراتش گفت. خودش می‌گفت آشنایی با دکتر مهدوی دامغانی و بهاءالدین خرمشاهی نقطه عطف زندگی او بوده است. ساعتها گزارش از فضل الله زهرایی در خاطر داشت و با پیرمردهای فراوانی در خوانسار در مورد حوادث صدساله اخیر گفتگو کرده بود.
عقیقی عاشق کتاب بود و هرکس را دوست می داشت با هدیه دادن کتاب اظهار محبت میکرد که من از این جهت در رهن محبت اویم. می گفت کودکی را به فقر گذرانده و با درس خواندن مشقت اور در حین کار، به شکل متفرقه و غیرحضوری دیپلم گرفته. قصه زندگیش حکایت از اراده و صمیمیت او داشت. بسیار دقیق و آداب دان بود و در گفتگو ادبیات غنی داشت. خیرخواهی او را خیلی ها تجربه کرده‌اند. در این سه ساله اخیر حافظه قوی او آسیب فراوان دید و در روز معلم بالاخره شد آنچه شد. روانش شاد و مأوایش مینو.
محمد حسین فروغی


کانال اطلاع رسانی #خوانسارنیوز
تلگرام:
https://t.me/khansarnews1
اینستاگرام:
instagram.com/khansarnews.ir
ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/1946288417Cd231bc6f3d