#داستانک (18)
❇️ داستان زیبای “مادر”
پزشک و #جراح_مشهور روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه رفت .
بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم .
دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت: من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما میخواهید من 16ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی از کارکنان گفت: جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید می توانید یک ماشین کرایه کنید، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است، دکتر ایشان با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود .
ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ...
... ادامه داستان های را در #راسخون دنبال کنید 👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها
📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 @rasekhoon_online
❇️ داستان زیبای “مادر”
پزشک و #جراح_مشهور روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه رفت .
بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم .
دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت: من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما میخواهید من 16ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی از کارکنان گفت: جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید می توانید یک ماشین کرایه کنید، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است، دکتر ایشان با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود .
ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ...
... ادامه داستان های را در #راسخون دنبال کنید 👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها
📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 @rasekhoon_online
#داستانک ( 19)
❇️ فضه کنیز دانشمند
مردی عرب دید زنی تنها توی بیابان ایستاده، رفت جلو، پرسید:” تو چه کسی هستی!؟”
زن گفت:” و قل سلامفسوف تعلمون”
پرسید:” اینجا چهکار میکنی!؟”
گفت:” من یهد الله فلا مضل له/”
رساندش به اولین کاروان سر راه. پرسید:” کسی را توی این کاروان میشناسی!؟”
گفت:” یا داوود! إنا جعلناک خلیفته فیالارض… و ما محمد إلا رسول… یا یحیی خذالکتاب… یا موسی إنی أنا الله… .”
چهارنفر آمدند. به آنها گفت:” یا ابت إستأجره.”
آنها هم به مرد عرب پاداشی دادند. زن گفت:” والله یضاعف لمن یشاء.”
پول بیشتری دادند به او. مرد پرسید:” این زن چه نسبتی با شما دارد!؟”
یکی از آن چهارتا گفت:” این مادر ما #فضه، کنیز حضرت زهراست.
بیست سال است که حرف نزده مگر با قرآن.”
... داستان های بیشتر درباره حضرت زهرا سلام الله علیها 👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها
📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 @rasekhoon_online
❇️ فضه کنیز دانشمند
مردی عرب دید زنی تنها توی بیابان ایستاده، رفت جلو، پرسید:” تو چه کسی هستی!؟”
زن گفت:” و قل سلامفسوف تعلمون”
پرسید:” اینجا چهکار میکنی!؟”
گفت:” من یهد الله فلا مضل له/”
رساندش به اولین کاروان سر راه. پرسید:” کسی را توی این کاروان میشناسی!؟”
گفت:” یا داوود! إنا جعلناک خلیفته فیالارض… و ما محمد إلا رسول… یا یحیی خذالکتاب… یا موسی إنی أنا الله… .”
چهارنفر آمدند. به آنها گفت:” یا ابت إستأجره.”
آنها هم به مرد عرب پاداشی دادند. زن گفت:” والله یضاعف لمن یشاء.”
پول بیشتری دادند به او. مرد پرسید:” این زن چه نسبتی با شما دارد!؟”
یکی از آن چهارتا گفت:” این مادر ما #فضه، کنیز حضرت زهراست.
بیست سال است که حرف نزده مگر با قرآن.”
... داستان های بیشتر درباره حضرت زهرا سلام الله علیها 👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها
📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 @rasekhoon_online
#داستانک ( 20)
❇️ نذر مادر #شهید_حججی برای شهادت فرزند!
ما خبر اسارت را نشنیدیم. ما تصویری را که #داعش در شبکه های اجتماعی پخش کرده بود را دیدیم. به پادگان لشکر نجف اشرف رفتیم و پرسیدیم چه اتفاقی افتاده. اول نمی خواستند به ما بگویند و بعد که قانع شدند، ما مطمئن شدیم فرزندانمان در اسارت داعش است. از زمان رسیدن تصویر اسارت تا زمانی که خبر شهادت او را دادند، بدترین لحظات زندگی من بود. نگرانی داشتیم و مضطرب بودیم، وقتی همه می گفتند دعا کنید آزاد شود، ما دعا می کردیم شهید شود. هیچ پدر و مادری راضی به مرگ فرزندشان نیست، ولی ما آن موقع راضی بودیم،
به حدی که #مادرش گوسفند نذر کرد بچه اش شهید شود. چون می دانستیم فرزندمان دیگر زنده برنمی گردد. می دانستیم دارند او را شکنجه می کنند. تا آن موقعی که ساعت 2 و نیم صبح خبر شهادت آمد ناگهان ناله ها بالا رفت....
... داستان های بیشتر درباره مادر خوبی ها👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها
📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 #داستانک
❇️ نذر مادر #شهید_حججی برای شهادت فرزند!
ما خبر اسارت را نشنیدیم. ما تصویری را که #داعش در شبکه های اجتماعی پخش کرده بود را دیدیم. به پادگان لشکر نجف اشرف رفتیم و پرسیدیم چه اتفاقی افتاده. اول نمی خواستند به ما بگویند و بعد که قانع شدند، ما مطمئن شدیم فرزندانمان در اسارت داعش است. از زمان رسیدن تصویر اسارت تا زمانی که خبر شهادت او را دادند، بدترین لحظات زندگی من بود. نگرانی داشتیم و مضطرب بودیم، وقتی همه می گفتند دعا کنید آزاد شود، ما دعا می کردیم شهید شود. هیچ پدر و مادری راضی به مرگ فرزندشان نیست، ولی ما آن موقع راضی بودیم،
به حدی که #مادرش گوسفند نذر کرد بچه اش شهید شود. چون می دانستیم فرزندمان دیگر زنده برنمی گردد. می دانستیم دارند او را شکنجه می کنند. تا آن موقعی که ساعت 2 و نیم صبح خبر شهادت آمد ناگهان ناله ها بالا رفت....
... داستان های بیشتر درباره مادر خوبی ها👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها
📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 #داستانک