راسخون | مجله سبک زندگی
2.36K subscribers
7.2K photos
1.44K videos
20 files
5.91K links
یار همیشه همراه...❤️

🔸مجله‌ای با محوریت سبک زندگی | خانواده | آگاهی
باهم برای یک بینش درست و سبک زندگی صحیح

همراه با دوره‌های متنوع 👥

🌐وب‌سایت: https://rasekhoon.net/
❣️ارتباط با ادمین: @channel_Rasekhoon
🥇تبادل و تبلیغات: @rasekhoon_tab
Download Telegram
#داستانک ( 19)

❇️ فضه کنیز دانشمند

مردی عرب دید زنی تنها توی بیابان ایستاده، رفت جلو، پرسید:” تو چه کسی هستی!؟”
زن گفت:” و قل سلام‌فسوف تعلمون”
پرسید:” این‌جا چه‌کار می‌کنی!؟”
گفت:” من یهد‌ الله فلا مضل‌ له/”
رساندش به اولین کاروان سر راه. پرسید:” کسی را توی این کاروان می‌شناسی!؟”
گفت:” یا داوود! إنا جعلناک خلیفته فی‌الارض… و ما محمد إلا رسول… یا یحیی خذالکتاب… یا موسی إنی أنا الله… .”
چهارنفر آمدند. به آن‌ها گفت:” یا ابت إستأجره.”
آن‌ها هم به مرد عرب پاداشی دادند. زن گفت:” والله یضاعف لمن یشاء.”
پول بیشتری دادند به او. مرد پرسید:” این زن چه نسبتی با شما دارد!؟”
یکی از آن چهارتا گفت:” این مادر ما #فضه، کنیز حضرت زهراست.
بیست سال است که حرف نزده مگر با قرآن.”

... داستان های بیشتر درباره حضرت زهرا سلام الله علیها 👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها

📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 @rasekhoon_online
#داستانک ( 20)

❇️ نذر مادر #شهید_حججی برای شهادت فرزند!

ما خبر اسارت را نشنیدیم. ما تصویری را که #داعش در شبکه های اجتماعی پخش کرده بود را دیدیم. به پادگان لشکر نجف اشرف رفتیم و پرسیدیم چه اتفاقی افتاده. اول نمی خواستند به ما بگویند و بعد که قانع شدند، ما مطمئن شدیم فرزندانمان در اسارت داعش است. از زمان رسیدن تصویر اسارت تا زمانی که خبر شهادت او را دادند، بدترین لحظات زندگی من بود. نگرانی داشتیم و مضطرب بودیم، وقتی همه می گفتند دعا کنید آزاد شود، ما دعا می کردیم شهید شود. هیچ پدر و مادری راضی به مرگ فرزندشان نیست، ولی ما آن موقع راضی بودیم،
به حدی که #مادرش گوسفند نذر کرد بچه اش شهید شود. چون می دانستیم فرزندمان دیگر زنده برنمی گردد. می دانستیم دارند او را شکنجه می کنند. تا آن موقعی که ساعت 2 و نیم صبح خبر شهادت آمد ناگهان ناله ها بالا رفت....

... داستان های بیشتر درباره مادر خوبی ها👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_مادر #مادر #مادر_خوبی_ها

📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه ما باشید
🆔 #داستانک
#داستانک (21)

❇️ #منفور_انقلاب

برگرفته از #خاطرات آیت الله #مهدوی_کنی/ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی

روزهای یکشنبه جلسه‌ شورای امنیت ملّی با حضور مسئولین لشکری و کشوری در نخست‌وزیری تشکیل می‌شد. رئیس جمهور، نخست‌وزیر، وزیر کشور و فرمانده‌ی سپاه و فرمانده‌ی نیروی انتظامی و ژاندارمری، مقامات ارتشی و دیگر سران نیروها در آن جلسه حضور داشتند و من به عنوان وزیر کشور در آن شرکت می‌کردم.
#کشمیری هم مدتی بود که توسط آقای #بهزاد_نبوی و آقای قنبری به عنوان منشی و دبیر جلسه معرفی شده بود. من اطلاع از سابقه‌ ایشان نداشتم، ولی بعدها گفتند که او از #توابین است و قبلاً از اعضای #منافقین بوده و توبه کرده و بعد هم در گزینش نیروی هوایی مشغول به کار شده و از او تعریف می‌کردند.....

... ادامه داستان👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1412361
🖕🖕🖕
#داستان #داستان_کوتاه #داستان_انقلاب #انقلاب_اسلامی #تاریخ_انقلاب #راسخون #تاریخ_ایران

📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه باشید
🆔 @rasekhoon_online
#داستانک (22)

❇️ #مقلد_امام

توهین به #رجایی نقل سخنرانی ها #بنی_صدر شده، این چندمین نفری است که آمده است و می گوید:

تا کی سکوت می کنید بنی صدر کلی نقطه ضعف دارد، به مردم بگویید تا به شما توهین نکند!

و این هم چندمین باری بود که رجایی پاسخ می دهد:

می دانی فرق من با بنی صدر کجاست؟

من #مقلد امام هستم و بنی صدر نه! امام گفتند سکوت کنید

...داستانک های بیشتر درباره انقلاب👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1412361
☝️☝️☝️

📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه باشید
🆔 @rasekhoon_online
#داستانک (23)

❇️ برنامه دانشگاه به خاطر #جلوگیری_از_سو_استفاده_تبلیغاتی #منافقین لغو شد

روز 12 بهمن 1357، قرار بود اتومبیل حامل #امام که از فرودگاه مهرآباد به قصد بهشت زهرا در حرکت بود در #دانشگاه_تهران توقف و رهبر فقید انقلاب در دانشگاه هم سخنرانی کنند. یعنی سه سخنرانی برای امام برنامه ریزی شده بود.
سخنرانی اول به محض ورود و در همان سالن فرودگاه انجام شد. دوم دانشگاه تهران و سوم بهشت زهرا
اما خبر می رسد که نیروهای مجاهدین خلق و فدایی ها کنترل دانشگاه را بر عهده دارند و احتمال حضور آنان در کنار امام و روی جایگاه و استفاده تبلیغاتی در شعار و عکس وجود دارد. که امام در دانشگاه تهران توقف نکرد و به حرکت خود ادامه داد. در آن زمان تلفن همراه نبود و این اطلاع رسانی سریع و #منتفی شدن سخنرانی اسباب #شگفتی بسیاری شد.

...داستانک های بیشتر درباره انقلاب👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1412361
☝️☝️☝️

📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه باشید
🆔 @rasekhoon_online
#داستانک (24)

❇️ دعوت برای تحقیر

...عروسی خانواده ای #یهودی بود.
#دختر_محمد ص را دعوت کردند مجلس عروسی تا فقرش را ببینند، ضایع شود.
وارد مهمانی که شد، چادرش را برداشت.
نور لباس و زیور آلاتش چشم ها را خیره کرده بود. به عمرشان چنان چیزهایی ندیده بودند.
بوی عطرش هم همه را سرمست کرده بود. بی اختیار در مقابلش به خاک افتادند.
صدای شهادتین بود که شنیده می شد، #یک_به_یک #مسلمان می شدند.
لباس ها و زیور آلات را جبرئیل آورده بود، مال این دنیا نبود...

منبع: الخرائج و الجرائح، تایید شده توسط پایگاه نشر آثار #آیت_الله #مکارم_شیرازی
...استناد تاریخی و ادامه...👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
☝️☝️☝️

📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه باشید
🆔 @rasekhoon_online
راسخون | مجله سبک زندگی
rasekhoon.net – پرتال فرهنگی راسخون
#داستانک (25)

❇️ با کریمان

🔹یکی آمد پیش حضرت #علی گفت یا علی من #گرفتارم؟ حضرت به غلامش فرمود:
" #هزار به او بده"
فرمود: هزار درهم بدهم؟ یا هزار دینار؟
حضرت فرمود ببین کدام مناسب حال او است؟ هر دو نزد من مثل سنگ است، اما ببین مورد نیاز واقعی او چقدر است؟

🔸 حضرت #آیت_الله #وحید_خراسانی که در ایام فاطمیه این داستان را بیان می کرد عنوان کرد: وقتی امیرالمومنین علیه السلام بخواهد پاداش کار تو را بدهد به حساب تو می دهد یا به حساب به خود...

...استناد تاریخی و ادامه...👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1410338
☝️☝️☝️

📎روزهای فرد با #داستانک های جذاب #راسخون همراه باشید
🆔 @rasekhoon_online
#داستانک (26)

🚫 بدتر از مغول

اسد الله علم در بخشی از آخرین نامه که به #شاه از #فرانسه در بیمارستانی که برای سرطان بستری بود نوشت آورده:

♨️«کاری که ما با مردم #ایران کردیم #مغول با این مردم نکرد!
شاه دیگر هیچ شانسی برای ادامه #سلطنت ندارد و مسئولیت نابود شدنش هم به گردن کسی جز خود او نیست».

📵 که #شاه در جواب گفته بود «علم مشاعرش را از دست داده ‌است!»

کتاب #خاطرات #اسدالله_علم

...داستانک های انقلاب...👇👇
🌐 https://rasekhoon.net/news/show/1412361
☝️☝️☝️
🆔 @rasekhoon_online
#کرونای_واقعی!🦠🦠

زنی . بعد از مبتلا شدن به #کرونا، در بیمارستان بستری و مورد معالجه و مداوا قرار گرفت، سپس بعد از گذشت چندین روز کرونا را شکست داد و سلامتی خود را دست آورد، با هزار آرزو و خوشحالی به همراه پرستاران با آمبولانس به خانه برگشت، با صحنه‌ی عجیبی که تصورش را نمی‌کرد روبرو شد.
فرزندانش به خانه راهش ندادند و گفتند: ما و فرزندانمان به ویروس مبتلا می‌شویم، هرجا می‌خواهی برو ولی نمی‌توانی به خانه بیایی، در همان لحظه ایست قلبی کرد و بعد از چند روز بستری در بیمارستان فوت کرد.
و تنها پزشکان و پرستاران بیمارستان بر او نماز خواندند و دفنش کردند.

⚡️ هر چند زمان، مکان شهر و ملیت #داستانک فوق مشخص نیست اما متاسفانه گویای واقعیتی از زندگی امروزی است.

🆔 @rasekhoon_online
🔹#داستانک (27)
🚫 رضا سگ باز!!!

یه لات بود تو مشهد...
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!

یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید
یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش می‌کنه.

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“

- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....

شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“

رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!

وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “

یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟

- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!

- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!

#شهید_چمران : اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!

رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.

آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، زار زار گریه می‌کرد!
تو گریه هاش می‌گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟

اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....

رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)

یه توبه و نماز واقعی........

(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)

🆔 @rasekhoon_online
سفر بهانه بود
قرار بود در مدینه نمانی
قرار بود این #فاطمه حرم داشته باشد...

🔹#داستانک (28)
دایره شفاعت

شیخ عباس قمی در عالم رؤیا میرزای قمی (رحمت الله علیه) را می بیند
از ایشان می پرسد. آیا اهل قم را حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) شفاعت خواهند کرد؟
میرزا از این سئوال ناراحت می شود! و نگاه تندی به ایشان می کند و می پرسند. چه گفتین؟ ایشان دوباره سؤال را تکرار می کند،
که می فرمایند: چرا چنین سؤالی می کنید!؟
من برای شفاعت اهل قم کفایت می کنم
حضرت فاطمه معصومه(س) تمام شیعیان جهان را شفاعت خواهند کرد!
امروز که اینچنین به کرامت زبان زدى تا رستخیز بهرِ شفاعت، چه ها کنى؟

💎 دیگر داستانک ها از حضرت معصومه سلام الله علیها 👇
https://rasekhoon.net/news/show/1405162

#حضرت_معصومه #داستان #داستان_کوتاه #کرامت #شفاعت #حرم
🆔 @rasekhoon_online
🔹داستانک های زیبا از امام رضا علیه السلام (29)
32 داستان زیبا از کرامات و عنایات امام رضا علیه السلام 👇

https://rasekhoon.net/news/show/1442847
#امام_رضا #کرامت #دهه_کرامت #داستانک #داستان

🆔 @rasekhoon_online
تبلیغات محرم
انتشار اقلام تبلیغاتی محرم، با قالب‌های #پوستر و #داستانک شامل مجموعه‌های #حدیث_عشق و #مریدان_حسین جهت استفاده در تارنماها و شبکه‌های اجتماعی.

امسال می‌توان با راه‌های دیگری به برپایی عزای حسینی پرداخت... مراقب دلدادگان حسین(ع) باشیم. #ما_ملت_امام_حسینیم‌

https://rasekhoon.net/photogallery/show/1538671/
‌●خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی

#محرم #عزاداری #تکیه #تکیه_مجازی #تکیه_مجازی_راسخون #سخن_آوا #راسخون #پوستر #حر #حاج_محمود_کریمی #داستان #کربلا #هیئت_مجازی

🆔 @rasekhoon_online
💎 #داستانک های زیبا از #امام_رضا علیه السلام

32 داستان زیبا و معنوی از کرامات امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام " را در "داستانک های زیبا از امام رضا علیه السلام" دنبال کنید 👇

https://rasekhoon.net/news/show/1442847

🆔 @rasekhoon_online
💎 #داستانک های زیبا از #امام_رضا علیه السلام

32 داستان زیبا و معنوی از کرامات امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام " را در "داستانک های زیبا از امام رضا علیه السلام" دنبال کنید 👇

https://rasekhoon.net/news/show/1442847

🆔 @rasekhoon_online
🔹#داستانک (30)
زیورآلات بهشتی

عروسی خانواده ای یهودی بود و عروسی های یهودی ها پرتجمل!
حضرت فاطمه را دعوت کردند مجلس عروسی دختر پیامبر را ضایع کنند!

وارد مهمانی که شد، چادرش را برداشت.
نور لباس و زیور آلاتش چشم ها را خیره کرده بود. به عمرشان چنان چیزهایی ندیده بودند.
بوی عطرش هم همه را سرمست کرده بود. بی اختیار در مقابلش به خاک افتادند.
صدای شهادتین بود که شنیده می شد، یک به یک مسلمان می شدند.
لباس ها و زیور آلات را جبرئیل آورده بود، مال این دنیا نبود...

💎 دیگر داستانک های مادر سلام الله علیها 👇
https://rasekhoon.net/news/show/1410338

#حضرت_فاطمه #داستان_کوتاه #مادر #داستانک
🆔 @rasekhoon_online
💎 کاسه یخ ننه نخودی

بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم! و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یک یخچال برای "ننه‌ نخودی" بود.
ننه‌ نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچوقت بچه‌دار نشده بود...
می‌گفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود می‌ریخت و فال می‌گرفت. پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخت ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.
زمستان و تابستان آب‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت. ننه ، شبها می‌آمد درِ خانه‌ی ما و یک قالب بزرگ یخ می‌گرفت. توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌ نخودی" بود.
ننه با خانه‌ی ما ندار بود.
درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن می‌آمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او.
با بابا رفیق بود! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و در حین صحبت با پدر توی هر جمله‌اش یک "پسرم" می‌گفت.
یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد. بچه‌ی فامیل که از دیدن یک پیرزنِ کوچولوی موحنایی ترسیده بود ، جیغ زد و گریه کرد. ننه بهش آبنبات داد. ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد. بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از جا‌یخی برایش آوردیم.
بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت: "ننه! از این به‌ بعد در بزن!"
ننه، مکث کرد و به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت... بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
کاسه‌ی ننه‌ نخودی مدتها توی جایخی یخچالمان ماند و روی یخ‌اش، یک لایه برفک نشسته بود..
یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه. در را باز کرد. به بابا نگاه کرد. گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم!" قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود.
او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".
یک در ، یک درِ آهنی ناقابل ، یک در نزدن و حرف پدر، ننه را برد به دنیای تنهایی خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
ننه‌ نخودی یک روز داغ تابستان از دنیا رفت...
توی تشییع‌ جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد.
یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل... چقدر آثار تلخی بهمراه دارد....
کاسه یخ ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود...
خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی!!!
هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد...

حواسمان به یکدیگر باشد. در پیچ و خم این روزگار، هوای دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم. نگذاریم گل محبت، پشت درب نامهربانی پژمرده شود... یکدیگر را صمیمانه دوست بداریم... چون عمر و زندگی ، اون چیزی که فکرمیکنیم نیست، خیلی کوتاه است...
☘️☘️☘️☘️
بمناسبت شروع ماه مهربانی...

#داستانک #رمضان #مهربانی #ماه_مهربانی
🆔 @rasekhoon_online
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠 پیرمردی که در زمان امام صادق منتظر ظهور بود
🔰 حکایت زیبایی از پیرمردی که در زمان امام صادق(ع) منتظر ظهور بود را بشنوید. کفایة الاثر ج۱ ص۲۶۴

#امام_صادق #امام #ظهور #انتظار #داستانک #پادکست
🆔 @rasekhoon_online
سفر بهانه بود
قرار بود در مدینه نمانی
قرار بود این #فاطمه حرم داشته باشد...

💎 #داستانک
دایره شفاعت

شیخ عباس قمی در عالم رؤیا #میرزای_قمی (رحمت الله علیه) را می بیند
از ایشان می پرسد. آیا اهل قم را حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) شفاعت خواهند کرد؟
میرزا از این سئوال ناراحت می شود! و نگاه تندی به ایشان می کند و می پرسند. چه گفتین؟ ایشان دوباره سؤال را تکرار می کند،
که می فرمایند: چرا چنین سؤالی می کنید!؟
من برای شفاعت اهل قم کفایت می کنم
حضرت فاطمه معصومه(س) تمام شیعیان جهان را شفاعت خواهند کرد!

امروز که اینچنین به کرامت زبان زدى
تا رستخیز بهرِ شفاعت، چه ها کنى؟

🔹 داستانک های بیشتر از حضرت معصومه سلام الله علیها 👇
https://rasekhoon.net/news/show/1405162

#حضرت_معصومه #داستان #داستان_کوتاه #کرامت #شفاعت #حرم
•┈••✾🍃🌸🍃✾••┈•
پرتال فرهنگی راسخون
🆔 @rasekhoon_online
🔹داستانک های زیبا از امام رضا علیه السلام
32 داستان زیبا از کرامات و عنایات امام رضا علیه السلام 👇

https://rasekhoon.net/news/show/1442847
#امام_رضا #کرامت #دهه_کرامت #داستانک #داستان

🆔 @rasekhoon_online