See You in Iran
478 subscribers
424 photos
66 videos
5 files
93 links
کانال رسمی هاستل و خانه فرهنگی See You in Iran اطلاعات بیشتر: seeyouiniran.org/contact
Download Telegram
📸 Ahmad Halabisaz

«درخت‌های زیبای بلوط ۵۰ تا ۵۰۰ ساله جلوی چشم‌هایمان یکی یکی می سوختند. سه نفر از مردم محلی با دستهای خالی همه کار می‌کردند تا شاید آتش را خاموش کنند. تنها بودند و دیگر جانی برایشان نمانده بود.» این را احمد حلبی‌ساز، عکاس ساکن تهران، میگوید. او به جنگل خاییز در استان کهگیلویه و بویراحمد سفر کرد تا از آتشی عکاسی کند که جنگلهای پنج استان را درگیر خود کرد. آتش‌سوزی اخیر صدمه‌ی قابل توجهی به زیست‌بوم جنگلهای زاگرس و ساکنین آن زد. این در حالیست که تیر شدیدترین انتقادها به سمت دولت برای بی‌کفایتیش نشانه رفت. حلبی‌ساز میگوید: «فرماندار هر پنج دقیقه زنگ میزد و دستور میداد که چکار کنند. مردم اما خودشان بهتر میدانستند چکار باید کرد. وعده‌ی ارسال آب و کمک میداد اما خبری از چیزی نبود. مات و مبهوت بودم که عکاسی کنم یا درختها را نجات بدهم.» او میگوید: «زاگرس زیبای زخمی نیازی به آنها نداشت. دلش به داشتن مردمی ساده با دستهایی خالی خوش بود.»
.
@seeyouiniran
📸 Masih Rafati
با شروع فصل گرم، عشایر جنوب در جستجوی چراگاه دامهایشان به ارتفاعات شمالی کوچ میکنند. به گفته‌ی مسیح رافتی، عکاس این عکس که خود ساکن همدان است، دشت ملایر در استان همدان ییلاق گروهی از این کوچ‌نشینان است که با طبیعتی بکر و سبز و داشتن چراگاه‌های غنی پذیرای این عشایر است. بیش از یک میلیون کوچ‌نشین در ایران زندگی میکنند.

@seeyouiniran
«دوستی در آپارتمان قدیمیش در تهران.» این را عکاس ساکن مشهد، مجتبی عنایتی، در توصیف سوژه‌ی این عکس میگوید. او میگوید: «او سالها پیش از مشهد به تهران مهاجرت کرد. حالا در یک مرکز دندانسازی کار میکند و تنها زندگی میکند.» عکاس از چالشهای بیشماری که این زن در مبازره‌اش برای حفظ آزادی و عدم وابستگی مواجه بوده میگوید. او میگوید: «اما این استقلال آنقدر برایش اهمیت دارد که حاضر است تمام سختیها را به جان بخرد.»

@seeyouiniran
«کارش لحیم‌کاریه.» این را حسین کارگر، عکاس ساکن یزد درباره‌ی پیرمردی میگوید که در این شهر عکسش را گرفته است. «مغازه‌اش کلا ۱۰ - ۱۲ متر بود و منبع نور مغازه‌اش هم همین یه دونه لامپ بود. کلا پر شده بود از وسایلی که خودش ساخته بود و خودش هم روی چهارپایه وسط مغازه‌اش نشسته بود و با آتش دستگاهش خودش رو گرم میکرد.» او این جملات را در وصف پیرمردی میگوید که به گفته‌ی او به گویش یزدی نصیحتش کرده تا این «مسخره‌بازی‌» عکاسی که این روزها جوانها درگیر آن هستند را رها کند. عکاس از قول پیرمرد میگوید: «جَوون باید بره تا مِتونه، تا قدرت داره بره کار کنه وگرنه وقتی مثِ من پیر میشه، پشیمون میشه که چرا نرفته کار کنه.» به گفته‌ی او زمانی که پیرمرد میفهمد عکاسی شغل اوست، او را تشویق میکند که از او عکس بگیرد.

@seeyouiniran
📸 Paridokht Mahallati
«وقتى بين ماشين‌ها راه ميره، سرم را ميندازم رو گوشيم و خودم را به بيخيالى ميزنم. بدون خيالى از باندهاى كودكان كار تا ايران مال چندهزار ميليارد تومانى.» این را پریدخت محلاتی که این عکس را در دی ماه سال گذشته گرفته است میگوید. گفته‌ی او مقایسه‌ای است بین مرکز خرید پرتجمل در غرب تهران—نمادی از فساد طبقه‌ی حاکم—و نزدیک به سه میلیون کودک شاغل در سوی دیگر طیف توزیع درآمد که سالهاست به نمود گسترش فقر بدل شده‌اند. با اینکه اشتغال کودکان پشت چراغ‌ قرمزهای پایتخت به بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی تهرانی‌ها بدل شده است، رسانه‌ها و مقامات مسئول کمابیش درباره‌ی این مشکل لب به سکوت فروبسته‌اند. پریدخت این بیتفاوتی را «بيخيالى فقط به بلندى يك چراغ قرمز» توصیف میکند.

@seeyouiniran
📸 Hadis Moezzi

حدیث معزی درباره‌ی سیستان و بلوچستان میگوید: «این استان از لحاظ توسعه کم ترین توسعه را درمیان استان های ایران دارد.» او ساکن زاهدان است—پایتخت منطقه‌ای که او آن را «سرزمین اساطیری» وصف میکند. او اضافه میکند: «اما بدلیل همسایگی با افغانستان و پاکستان و همچنین وجود تنها بندر اقیانوسی ایران در چابهار، این منطقه از ظرفیت بالایی برای پیشرفت برخوردار است.» گفته‌ی او تنها به دو مورد از ویژگیهای گوناگون این منطقه شاره میکند که میتواند بوجود آورنده‌ی شغل و مسیری باشند برای راه‌یافتن ثروت به سوی قومیت‌های زابلی و بلوچ و اقوام دیگراین منطقه. اقلیت‌هایی که به گفته‌ی عکاس از حیث فرهنگ متفاوت هستند، گرچه تمامی آنها تا حد زیادی قربانی اقتصاد مرکزگرای ایران شده‌اند.

@seeyouiniran