✅🌸✅
#شعرانگیز
#غزل
دلم گرفته از این حالوروزِ طوفانی.
دوباره شب شُدو شبگریه های طولانی.
دوباره کاغذو خودکارو صد غزل در سر.
دوباره شاعری از جنسِ چترو بارانی.
نشسته ام بنویسم اگرچه میدانم.
که خطخطی شده های مرا نمیخوانی.
دوباره درد کشیدم سکوت کردی باز.
و این سکوت مرا میکُشَد به آسانی.
نگفته ها چه زیادو مجالِ گفتن کم.
مرا کشانده سکوتم به بیتِ پایانی...
#مهدی_رجبی
🌸سپاس از همراهیتون
✅ @sherangiz
#شعرانگیز
#غزل
دلم گرفته از این حالوروزِ طوفانی.
دوباره شب شُدو شبگریه های طولانی.
دوباره کاغذو خودکارو صد غزل در سر.
دوباره شاعری از جنسِ چترو بارانی.
نشسته ام بنویسم اگرچه میدانم.
که خطخطی شده های مرا نمیخوانی.
دوباره درد کشیدم سکوت کردی باز.
و این سکوت مرا میکُشَد به آسانی.
نگفته ها چه زیادو مجالِ گفتن کم.
مرا کشانده سکوتم به بیتِ پایانی...
#مهدی_رجبی
🌸سپاس از همراهیتون
✅ @sherangiz
✅🌻✅
#شعرانگیز
#غزل
از دستِ تو رفتم و تو را دادمَت از دست.
غمدارتر از قصه ی ما قصه مگر هست؟
سخت است دلت تنگ شود هیچ نگویی.
باید که لب از گفتنِ این درد فرو بست.
کی میرود از یادِ من آن لحظه ی آخر،
بغضی که مرا کشت ولی پیشِ تو نشکست.
این دردِ کمی نیست که ما در پیِ این عشق،
یک عمر دویدیم و رسیدیم به بنبست.
اینجاست که باید فقط از مرگ بگوییم.
از دستِ تو رفتم و تو را دادمَت از دست...
#مهدی_رجبی
✅ @Sherangiz
#شعرانگیز
#غزل
از دستِ تو رفتم و تو را دادمَت از دست.
غمدارتر از قصه ی ما قصه مگر هست؟
سخت است دلت تنگ شود هیچ نگویی.
باید که لب از گفتنِ این درد فرو بست.
کی میرود از یادِ من آن لحظه ی آخر،
بغضی که مرا کشت ولی پیشِ تو نشکست.
این دردِ کمی نیست که ما در پیِ این عشق،
یک عمر دویدیم و رسیدیم به بنبست.
اینجاست که باید فقط از مرگ بگوییم.
از دستِ تو رفتم و تو را دادمَت از دست...
#مهدی_رجبی
✅ @Sherangiz