پژوهشکده طب شیعی
731 subscribers
2.72K photos
900 videos
98 files
1.21K links
طبی براساس وحی، اجتهاد، تعبّد و تجربه؛ به نحو ترتیب..

زیر نظر استاد روحانی..
مشاوره درمانی: گروه:

https://t.me/joinchat/FJr2xUMiIdYiTQuz-k3l0g
کانال پژوهشکده طب شیعی
@Shiatebb
دفتر مرکزی: قم، خ کلهری، بعد از کوچه ۴۳ خ حیدریان نبش ۵
فروشگاه : @shiastore
Download Telegram
#امام_زمان_عج_ولادت
#امام_زمان_عج_مناجات


در حوالیِّ نیمه شعبان بود
عطرِ یاسی عجیب می آمد
سامرا بود و خانۀ پدری
باز طفلی نجیب می آمد

باید اسپند ، دود می کردند
نوهء ماه ، می رسید از راه
حاملِ پرچم ابالفضل و
ذوالفقارِ علی ولی الله
@hosenih
گل نرگس که زیرِ پاهایش
باغِ گل فرش شد همان اول
مثلِ جدَّش حسین ، قنداقش
شرفِ عرش شد همان اول

بر غمِ اهل بیت در حُکمِ
جرعه ای آب بود بر آتش
از همان کودکی به دوشش بود
پرچمِ سرخِ یالثاراتش

وَ ورق خورد صفحۀ تقویم
تا که هنگامِ غیبتش آمد
آسمانِ وجود ، ابری شد
دوری از ماه ، نوبتش آمد

بیشتر از هزار و صد سال است
جمعه ها را شمرده ایم آقا
دردش اینجاست بعدِ این مدت
از فراقت نمرده ایم آقا

ظاهراً زخمیِ فراقیم و
منتظرهای یازده صده ایم
شرم داریم این همه جمعه
ندبه ات را فقط ورق زده ایم

در سخن ، عهد خوانده ایم و فرج
در عمل ، کم صداقتیم آقا
مثلِ بحرالعلومها کم بود
غالباً بی لیاقتیم آقا

از تو غافل شدیم از بس که
ماتِ غربیم و خیرهء شرقیم
یادمان میرود که تو هستی
بس که در روزمَرِّگی غرقیم

مثل حیدر برای پیغمبر
مردِ بدر و اُحُد نداری تو
سیصد و سیزده نفر ، حتی
دور و اطرافِ خود نداری تو

من بمیرم ، غریب یعنی تو ...
تو که تنها شدیّ و بی لشگر
نه کنارِ تو زینبی هست و
نه ابالفضل و نه علی اکبر

نکند پایِ سفره های ظهور
میهمانِ اضافی ات باشیم
پسر فاطمه دعایی کن
مثلِ مرحوم کافی ات باشیم

باز هم غیرتِ قدیمی ها...
اندکی از گناه ، پرهیزی
عصرِ جمعه ، و یا سه شنبه غروب
یک سَماتی ، توسلی ، چیزی

ما که در خوابِ خود فرو رفتیم
یک تلنگر نیازِ مُبرَمِ ماست
اینکه غافل شدیم از بودت
علتِ زندگیِّ مبهمِ ماست

الغرض ، سهله ، کوفه یا عرفات
یا که خلوت نشینِ سردابی
هر کجایی خدا نگهدارت
غایبِ قصه های بی تابی
@hosenih
دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است
دلِ ما را تو کهکشانی کن
گنبد زرد ، گنبد آبی
کربلائیّ و جمکرانی کن

شاه بیتِ همه غزلهایم
همه کار و کسم بیا برگرد
به بدیِّ دلم نگاه نکن
جان زهرا قسم بیا برگرد

شاعر: #مهدی_مقیمی

© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_ولادت

ای طلوع صبحدم نور دگر آورده‌ای
آفتابی بهتر از شمس و قمر آورده‌ای
شاهدی از جان و دل محبوبتر آورده‌ای
یا که وجه الله بر اهل نظر آورده‌ای
مُصلح کل، حجّت ثانی عشر آورده‌ای
مهدی موعود کز خلق خدا او را سلام

آسمان امشب چه سیمای تو روحانی شده
دامنت چون قلب نرگس پاک و نورانی شده
سینه‌ات لبریز از انوار ربّانی شده
صحنه‌هایت روضۀ سر سبز رضوانی شده
ماه با لبخند، گرم نور افشانی شده
تا طلوع صبح دور سامره گردد مدام

ای زمین آغوشِ جان بگشا که جانان است این
سامره تطهیر کن خود را که قرآن است این
آسمان در بر بگیرش یک جهان جان است این
سیزده معصوم را روح است و ریحان است این
قلب قرآن، هستی دین، رُکن ایمان است این
خود امام و یازده آباء معصومش امام

ای ز آوای تو قرآن مفتخر قرآن بخوان
ای دمت از فیض عیسی خوب‌تر قرآن بخوان
ای شده پروانه‌ات مرغ سحر قرآن بخوان
ای یگانه مصلح کلّ بشر قرآن بخوان
ای نوایت خوشتر از جان، بر پدر قرآن بخوان
تا ببوسد لعل لب‌های تو را با احترام

سامره جان شد که این نوزاد جانان من است
نرجس پاکیزه دامان گفت ریحان من است
عسکری بوسید لب‌هایش که قرآن من است
عیسی مریم به وجد آمد که این جان من است
شب ندا در داد این ماه فروزان من است
صبح گفتا از زمین تابید خورشیدم به بام

پاک جسم و پاک جان و پاک باب و پاک مام
سرو قد، گل‌چهره، شورانگیز لب، شیرین کلام
کبریایی جاه و احمد طینت و حیدر مقام
فاطمی خو، مجتبایی حلم، ثارالله قیام
مو کمند و ابرویش شمشیر و مژگانش سهام
تا که اش گردد شکار و تا که اش افتد به دام

کعبه می‌خندد که آغاز ظهورش در من است
مکّه می‌بالد که آثار عبورش در من است
کوفه می‌نازد که تشریف حضورش در من است
کربلا گوید که اشک و سوز و شورش در من است
دل ندا در داد کاین خورشید نورش در من است
جان به طوف مهد او چون زائر بیت الحرام

دُرّ دندان پیمبر انتظارش می‌کشد
صورت خونین حیدر انتظارش می‌کشد
سینۀ مجروح مادر انتظارش می‌کشد
مجتبی با سوز دیگر انتظارش می‌کشد
زخم ثارالله به پیکر انتظارش می‌کشد
تا نیاید او، نیابد زخم قرآن التیام

ای ز پشت ابر غیبت خلق را خورشید و نور
ای فروغت کرده پیش از خلقتِ عالَم ظهور
ای وجودت غایب و خَلق جهانت در حضور
یابن کوثر، یابن طاها، یابن یاسین، یابن طور
تو به ما نزدیک‌تر از مایی و ما از تو دور
ما ز تو اعمی و تو پیداتر از ماه تمام

باغبانا بار دیگر در گلستان باز گرد
یوسفا از چاه کنعان سوی کنعان باز گرد
موسیا بر کشتن فرعون و هامان باز گرد
عیسییا تا جان دهی بر جسم بی جان باز گرد
احمدا بر یاری اسلام و قرآن باز گرد
حیدرا در دست تو زیباست تیغ انتقام

ای وصالت آرزوی دوستان، هجران بس است
ای بباغ آفرینش باغبان، هجران بس است
ماه کنعان، آفتاب مصر جان، هجران بس است
سیّدی الغوث الغوث الامان، هجران بس است
مصلح کل، مهدی صاحب زمان، هجران بس است
تا به کی "میثم" بریزد بی تو خون دل به جام

استاد #غلامرضا_سازگار

© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_ولادت


آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند
از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند

آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت

هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند

یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست

جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست

رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد

خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است

آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟

وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است

سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟

ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو

سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا

به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند

قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟

آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟

خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو

سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟

حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است
این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است

از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان

ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ

رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد

آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر

تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی

روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود

از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم

هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست

تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست

می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد
یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد

#سیدحمیدرضا_برقعی

© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg