آجیل ابراهیم نژاد
107 subscribers
194 photos
125 videos
140 links
آدرس: نیشابور _ میدان بار کنار درب ورودی اصلی سمت راست غرفه ۱
ارتباط باما: ۰۹۱۵۳۵۱۴۴۳۴_۰۵۱۴۳۳۴۹۹۰۱
راهنمای مشتریان👈 @ebrahimnezhad_ir

کپی بالبخند😊آزاد

https://www.ajilforooshi.com

کدپستی ۹۳۱۴۸۱۴۳۵۸
Download Telegram
#هیلاری_کلینتون
🌼
در هنگام #جنگ جهانی دوم بعد از چند هفته بالاخره یک #سرباز موفق میشود چند روز مرخصی بگیرد.
وقتی به محل سکونت خود میرسد متوجه یک کامیون حامل تعدادی جنازه میشود که بسمت قبرستان میرفت وخبر دار میشود که دشمن آن منطقه را بمباران کرده است لذا برای آخرین بار قصد داشت به جنازه همشهریهایش نگاهی بیندازد که متوجه میشود کفشی در میان اجساد وجود دارد که شباهت به کفش همسرش دارد و بسرعت بسمت خانه میدود و متوجه میشود خانه اش ویران شده لذا پس از این شوک بزرگ خود را به کامیون میرساند و آن جنازه را تحویل میگیرد که در قبرستان دسته جمعی دفن نشود و با مراسم و احترام خاص دفن نماید ولی متوجه میشود جنازه همسرش هنوز نفس میکشد.
لذا او را به #بیمارستان میرساند و آن زن زنده میماند و سالها بعد صاحب فرزندی از آن زن میگردد.
زنی که قرار بود زنده بگور شود.
اسم کودکی که دنیا آمد #ولادمیر_پوتین رئیس جمهور فعلی #روسیه است.
@ebrahimnezhad_ir
@yasaman133
🍃🌸🍃🌸
🌸
🍃
#پادشاه برای اینکه نفسی تازه کند از قصرش خارج شد .
آن #شب هوا خیلی سرد بود .
هنگامی که داشت به قصر باز می گشت سربازی را دید که با لباسی نازکی در سرما نگبانی م دهد .
از سرباز پرسید : سردت نمی شود ؟
#سرباز گفت : چرا سردم می شود اما بخاطر اینکه لباس گرم ندارم مجبور به تحملم
پادشاه گفت : الان به قصر می روم و می گویم برایت لباس گرم بیاورند
نگبان خیلی #خوشحال شد و منتظر ماند ، اما پادشاه وقتی داخل قصر شد یادش رفت چه وعده ای به سرباز داده است
صبح روز بعد جسد سرمازده سرباز را در حوالى #قصر پیدا کردند
در حالى که در کنارش روی #برف ها نوشته بود اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم
اما #وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد..🍃🌸
@ebrahimnezhad_ir
سوال ،سفارش👆
زمانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.

کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟...

گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.

کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.

#سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید.

مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.#کوروش رو به کزروس کرد و گفت ، #ثروت من اینجاست.

اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم .
#خریدآنلاین
https://www.ajilforooshi.com