□ بهزودی...
گرچه اکثر خوانندگان امروزی عمدتاً هابز را با لویاتان میشناسند، هابز نخستین بار بهعنوان مؤلف در باب شهروند به شهرت رسید و اندیشهٔ سیاسی دوران بلوغ خود را به خوانندگان عرضه کرد. بیتردید در باب شهروند فصیحترین و فشردهترین صورتبندی از تجربهٔ سیاسی انسان مدرن در بدو زایش آن است. هابز میکوشد که حتیالامکان نظریهٔ سیاسی خود را نه با ارجاع مستقیم به اصول علم طبیعی و انسانشناسیاش، بلکه با اتکا به «اصول» عقلانی خود آن، و همچنین تجربه، ارائه کند. همین امر دایرهٔ مخاطبان این اثر او را در مقایسه با دیگر آثارش بهطرزی چشمگیر افزایش میدهد.
خواننده در این اثر همهٔ آن عناصری را مییابد که به شهرت هابز بهعنوان مؤسس فلسفهٔ سیاسی مدرن منجر شد: انفعالات و خصوصاً ترس از مرگ خشونتبار بهعنوان مبنای محکم تأسیس نظم سیاسی، ساخته و پرداخته کردن مفهوم فرد مدرن، وضع طبیعی، دولت مطلقهٔ مدرن بهمثابهٔ موجودی مجزا و بر فراز جامعه و نشانهگذاری حوزهٔ خصوصی، تعیین رفاه و امنیت بهعنوان اهداف اساسی نظم سیاسی، و فروکوبیدن فلسفه، الهیات، و اخلاق پیشامدرن.
@nashrenow
گرچه اکثر خوانندگان امروزی عمدتاً هابز را با لویاتان میشناسند، هابز نخستین بار بهعنوان مؤلف در باب شهروند به شهرت رسید و اندیشهٔ سیاسی دوران بلوغ خود را به خوانندگان عرضه کرد. بیتردید در باب شهروند فصیحترین و فشردهترین صورتبندی از تجربهٔ سیاسی انسان مدرن در بدو زایش آن است. هابز میکوشد که حتیالامکان نظریهٔ سیاسی خود را نه با ارجاع مستقیم به اصول علم طبیعی و انسانشناسیاش، بلکه با اتکا به «اصول» عقلانی خود آن، و همچنین تجربه، ارائه کند. همین امر دایرهٔ مخاطبان این اثر او را در مقایسه با دیگر آثارش بهطرزی چشمگیر افزایش میدهد.
خواننده در این اثر همهٔ آن عناصری را مییابد که به شهرت هابز بهعنوان مؤسس فلسفهٔ سیاسی مدرن منجر شد: انفعالات و خصوصاً ترس از مرگ خشونتبار بهعنوان مبنای محکم تأسیس نظم سیاسی، ساخته و پرداخته کردن مفهوم فرد مدرن، وضع طبیعی، دولت مطلقهٔ مدرن بهمثابهٔ موجودی مجزا و بر فراز جامعه و نشانهگذاری حوزهٔ خصوصی، تعیین رفاه و امنیت بهعنوان اهداف اساسی نظم سیاسی، و فروکوبیدن فلسفه، الهیات، و اخلاق پیشامدرن.
@nashrenow
از منظر سنت فلسفی، خودآگاهی صرفاً ظرفیتی ویژه نیست که ما آدمیان از قضا واجد آنیم، این ظرفیت از ما موجوداتی میسازد که هستیم. و ظرفیتی در روان که فلاسفه عقلانیت انسانیاش خواندهاند وابسته به خودآگاهی است یا در قالب آن بروز مییابد. بدینمعنا، روانکاوی در کانون انسانیت ما جای میگیرد؛ هم از آن رو که بهراستی فقط یک عمل را ترغیب و توصیه میکند: بگذار خودآگاهی به خودی خود و به خواست خود آشکار شود. کشف روانکاوی این بود که گویی چیزی از درون مانع جریان آزاد خودآگاهی است، و این نیز خود مقومِ انسانیت ماست.
روانکاوی فرویدی امکانی بیهمتا به ما میدهد تا آن هنگام که خودآگاهی خود را آشکار میکند به این تعارضات درونی پی ببریم. از آنجا که روانکاوی فقط از شخص میخواهد که از ذهنیاتش سخن بگوید، هم روانکاو و هم درمانجو میتوانند به دقتِ هرچه تمامتر دریابند که چه هنگام و چگونه این فرایند مختل و متوقف میشود. در اینجا به هیچ مرجعی توسل نمیجوییم، هیچچیز را نباید بر پایۀ ایمان پذیرفت. در پس پرده هیچ رازی نیست؛ حقیقت این است که اساساً پردهای در کار نیست....
□ فروید | جاناتان لیر | ترجمۀ مجتبی جعفری و علیرضا طهماسب | چاپ اول ۱۳۹۹، قطع رقعی، جلد گالینگور، ۴۱۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
روانکاوی فرویدی امکانی بیهمتا به ما میدهد تا آن هنگام که خودآگاهی خود را آشکار میکند به این تعارضات درونی پی ببریم. از آنجا که روانکاوی فقط از شخص میخواهد که از ذهنیاتش سخن بگوید، هم روانکاو و هم درمانجو میتوانند به دقتِ هرچه تمامتر دریابند که چه هنگام و چگونه این فرایند مختل و متوقف میشود. در اینجا به هیچ مرجعی توسل نمیجوییم، هیچچیز را نباید بر پایۀ ایمان پذیرفت. در پس پرده هیچ رازی نیست؛ حقیقت این است که اساساً پردهای در کار نیست....
□ فروید | جاناتان لیر | ترجمۀ مجتبی جعفری و علیرضا طهماسب | چاپ اول ۱۳۹۹، قطع رقعی، جلد گالینگور، ۴۱۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
برای زن عشق از لحاظ تاریخی تملک است و سپس فداکاری: به عبارت دیگر به تملک درآمدن و بعد فدا شدن. و داستان همچنان در سراسر جهان به همین منوال است. با ظاهری بهتر و «پاداشی» بهتر، اما همیشه به همین منوال. نسل من بر علیه این جریان شورید (که البته بههیچوجه اولین شورش نبود). به مادرها و عمهها و خالهها و مادربزرگهایمان نگاه میکردیم و زنانی میدیدیم در قالبی تعریف شده ــ و حتی تعریفشده توسط خودشان) در آستانۀ ازدواج. زنان معدودی جسورانه مقاومت میکردند، اما بیشترشان برای بقیۀ عمر تسلیم شدند. و من بهرغم تمام اصولی که دارم، اذعان میکنم که مصون نیستم.
□ الیزابت فینچ | جولین بارنز | ترجمهٔ علی کهربائی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۰۷ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
□ الیزابت فینچ | جولین بارنز | ترجمهٔ علی کهربائی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۰۷ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
زبان فقط بازتاب واقعیت نیست. زبان اغلب واقعیت را خلق میکند. کشیشی که میگوید: «من شما را زن و شوهر اعلام میکنم»، یا قاضیای که میگوید «تو گناهکاری »، و دانشکدهای که میگوید: «اکنون شما را مفتخر بهعنوان دکتری میکنیم»، پارلمانی که قانون را تصویب میکند، ناپلئون وقتی در پای اهرام برای سربازان از افتخار و جلال میگوید، نامزد انتخابات ریاستجمهوری امریکا وقتی تصویری از آینده ترسیم میکند، کشیشی که یکشنبه در کلیسا موعظه میکند ــاینها فقط واقعیت را توصیف نمیکنند؛ بلکه از طریق زبان به چیزی واقعیت میبخشند.
کارکردهای برتر زندگی اجتماعی در این فضای ساختهشده بهوسیلۀ زبان رخ میدهند. ازدواج، شهروندی، صداقت؛ دکتر، استاد، سرهنگ؛ پایتخت ایالات متحد: اینها جملگی واقعیاتی هستند که وجودشان در گرو اظهار زبانی اعضای یک جامعه است که حق آن را یافتهاند (توسط چه کسی؟) که چنین ماهیتی بدانها ببخشند. همۀ مسائل ناظر به حقوق، افتخار، نهادها و امثالهم در فضایی رخ میدهد که عمدتاً بهوسیلۀ زبان ساخته و ایجاد میشود. وجود این فضا تنها در گرو وجود انسانهایی است که در مقام یک گروه واقعیت و مشروعیت آن را به رسمیت میشناسند...
□ نخستین دانشمند | کارلو رووِلی | ترجمۀ سید محمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، دوازده + ۲۱۶ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
کارکردهای برتر زندگی اجتماعی در این فضای ساختهشده بهوسیلۀ زبان رخ میدهند. ازدواج، شهروندی، صداقت؛ دکتر، استاد، سرهنگ؛ پایتخت ایالات متحد: اینها جملگی واقعیاتی هستند که وجودشان در گرو اظهار زبانی اعضای یک جامعه است که حق آن را یافتهاند (توسط چه کسی؟) که چنین ماهیتی بدانها ببخشند. همۀ مسائل ناظر به حقوق، افتخار، نهادها و امثالهم در فضایی رخ میدهد که عمدتاً بهوسیلۀ زبان ساخته و ایجاد میشود. وجود این فضا تنها در گرو وجود انسانهایی است که در مقام یک گروه واقعیت و مشروعیت آن را به رسمیت میشناسند...
□ نخستین دانشمند | کارلو رووِلی | ترجمۀ سید محمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، دوازده + ۲۱۶ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
برخی از حسها مانند خوابی سبک هستند که ذهن ما را همچون مه پر میکنند و نمیگذارند بیندیشیم و عمل کنیم و ساده و روشن وجود داشته باشیم. انگار نخوابیده باشیم، بخشی از رؤیاهای تصورناپذیر ما در درونمان باقی میمانند، و نور بیرمق روز جدید سطح راکد حواس ما را گرم میکند. حس هیچی ما را سرمست میکند، و ارادهمان همچون سطلی است که حرکتِ بیتوجه پای رهگذری بر زمین انداخته است.
ملال فرناندو پسوآ کاملاً آشکار است و با وجود اینکه شکل خاصی ندارد میتوان آن را کاملاً تشخیص داد. ولی سرشت چیزها بهگونهای است که در واقع تعداد اندکی میتوانند برای این پرسش که آیا دچار ملال هستند یا خیر پاسخی قطعی بیابند. نخست اینکه بهطور کلی حالاتِ (Moods) افراد، تا جایی که میدانیم، بهندرت عامدانهاند. آنها دقیقاً چیزی هستند که انسانها خویشتن را در آن مییابند نه چیزی که آگاهانه به آن بنگرند. دوم اینکه نشانهٔ ملال فقدان کیفیتی است که آن را از سایر حالات، گریزپاتر و وصفناشدنیتر میکند. کشیش دهکدهٔ گئورگس برنانوس، در خاطرات کشیش دهکده، توصیف خوبی از ویرانگری ناملموس ملال ارائه میدهد:
بنابراین با خود گفتم که ملالْ مردم را از درون میخورد. طبیعتاً برای درک این مسئله باید اندکی بیندیشیم و چیزی نیست که بهراحتی بهچشم بیاید. مثل نوعی غبار است که بی اینکه ببینیم میآید و میرود، آن را تنفس میکنیم، میخوریم و مینوشیم. مثل پتویی بر روی دست و چهره میافتد. همواره باید این باران خاکستر را از سر تا پای خود پاک کنیم. به همین دلیل است که مردم چنین بیقرارند.
□ فلسفۀ ملال | لارس اسوندسن | ترجمۀ افشین خاکباز | نشر نو، چاپ دوازدهم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۲۲ صفحه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
ملال فرناندو پسوآ کاملاً آشکار است و با وجود اینکه شکل خاصی ندارد میتوان آن را کاملاً تشخیص داد. ولی سرشت چیزها بهگونهای است که در واقع تعداد اندکی میتوانند برای این پرسش که آیا دچار ملال هستند یا خیر پاسخی قطعی بیابند. نخست اینکه بهطور کلی حالاتِ (Moods) افراد، تا جایی که میدانیم، بهندرت عامدانهاند. آنها دقیقاً چیزی هستند که انسانها خویشتن را در آن مییابند نه چیزی که آگاهانه به آن بنگرند. دوم اینکه نشانهٔ ملال فقدان کیفیتی است که آن را از سایر حالات، گریزپاتر و وصفناشدنیتر میکند. کشیش دهکدهٔ گئورگس برنانوس، در خاطرات کشیش دهکده، توصیف خوبی از ویرانگری ناملموس ملال ارائه میدهد:
بنابراین با خود گفتم که ملالْ مردم را از درون میخورد. طبیعتاً برای درک این مسئله باید اندکی بیندیشیم و چیزی نیست که بهراحتی بهچشم بیاید. مثل نوعی غبار است که بی اینکه ببینیم میآید و میرود، آن را تنفس میکنیم، میخوریم و مینوشیم. مثل پتویی بر روی دست و چهره میافتد. همواره باید این باران خاکستر را از سر تا پای خود پاک کنیم. به همین دلیل است که مردم چنین بیقرارند.
□ فلسفۀ ملال | لارس اسوندسن | ترجمۀ افشین خاکباز | نشر نو، چاپ دوازدهم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۲۲ صفحه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
زمان در همهجای جهان به یک شکل نمیگذرد. بعضی جاها تندتر میگذرد و بعضی جاها کندتر. هرچه به زمین یعنی جایی که گرانش بیشتر است نزدیک شوید، زمان کندتر میگذرد... زمان را نباید به شکل یک ساعت بزرگ کیهانی تصور کرد که عمر جهان را نشان میدهد. بیش از یک قرن است که میدانیم باید زمان را پدیدهای موضعی در نظر بگیریم: هر شیء در هستی، گذر زمان مخصوص خودش را دارد و سرعت این گذر را میدان گرانشی در همان موضع تعیین میکند.
اما اگر ماهیت کوانتومی میدان گرانشی را لحاظ کنیم، همین تصور موضعی از زمان هم دیگر به کار نمیآید. در مقیاس پلانک رویدادهای کوانتومی دیگر بر حسب گذر زمان مرتب نمیشوند. به یک معنا، زمان محو میشود.
چه معنایی دارد که بگوییم زمان وجود ندارد؟
نخست اینکه لازم نیست به این دلیل که متغیر زمان در معادلات بنیادین غایب است، همهچیز را بیحرکت بپنداریم و تصور کنیم دگرگونی اتفاق نخواهد افتاد. برعکس، معنایش این است که تغییر همهجا حاضر است. فقط لازم است به این نکته توجه کنیم که فرایندهای پایهای و ابتدایی را نمیتوان بر حسب توالی لحظات معمول زمان مرتب کرد. در مقیاس فوقالعاده کوچک کوانتومهای فضا، کل طبیعت با ریتم چوبدستی تنها یک رهبر ارکستر نمیرقصد: هر فرایندی برای رقص در کنار فرایندهای دیگر، ضرباهنگ خودش را دارد. گذر زمان در ذات خود جهان است و از خود جهان زاده میشود: از رابطۀ رویدادهای کوانتومیای که درواقع خود جهاناند و هر یک زمان خود را تولید میکنند.
درواقع وجود نداشتن زمان باعث پیچیدگی چندانی نمیشود. بیایید سعی کنیم آن را بفهمیم.
□ واقعیت ناپیدا | کارلو رووِلّی | ترجمۀ علی شاهی | نشرنو، چاپ ششم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۶۳ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
اما اگر ماهیت کوانتومی میدان گرانشی را لحاظ کنیم، همین تصور موضعی از زمان هم دیگر به کار نمیآید. در مقیاس پلانک رویدادهای کوانتومی دیگر بر حسب گذر زمان مرتب نمیشوند. به یک معنا، زمان محو میشود.
چه معنایی دارد که بگوییم زمان وجود ندارد؟
نخست اینکه لازم نیست به این دلیل که متغیر زمان در معادلات بنیادین غایب است، همهچیز را بیحرکت بپنداریم و تصور کنیم دگرگونی اتفاق نخواهد افتاد. برعکس، معنایش این است که تغییر همهجا حاضر است. فقط لازم است به این نکته توجه کنیم که فرایندهای پایهای و ابتدایی را نمیتوان بر حسب توالی لحظات معمول زمان مرتب کرد. در مقیاس فوقالعاده کوچک کوانتومهای فضا، کل طبیعت با ریتم چوبدستی تنها یک رهبر ارکستر نمیرقصد: هر فرایندی برای رقص در کنار فرایندهای دیگر، ضرباهنگ خودش را دارد. گذر زمان در ذات خود جهان است و از خود جهان زاده میشود: از رابطۀ رویدادهای کوانتومیای که درواقع خود جهاناند و هر یک زمان خود را تولید میکنند.
درواقع وجود نداشتن زمان باعث پیچیدگی چندانی نمیشود. بیایید سعی کنیم آن را بفهمیم.
□ واقعیت ناپیدا | کارلو رووِلّی | ترجمۀ علی شاهی | نشرنو، چاپ ششم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۶۳ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
از تنهایی تعاریف گوناگونی بهدست دادهاند، اما یک چیز در همه این تعاریف مشترک است: حس درد یا اندوه از جدا یا تنها ماندن و احساس عدم نزدیکی به دیگران. اکثر تعاریف گونههایی از همین ویژگیهای اساسی هستند. اما در چنین تعاریفی گفته نمیشود که احساس تنهایی علتی درونی دارد یا بیرونی و آیا این احساس ناشی از سرشت خود فرد است یا محصول شرایطی که در آن زندگی میکند. در نقطه مقابل هم، هیچ فایدهای ندارد که از تنهایی تعریفی براساس فقدان حمایت اجتماعی و اینقبیل چیزها بهدست داده شود، چون خیلیها هستند که از حمایت اجتماعی لازم، یا همان درکی که ما از آن داریم، برخوردارند، اما از تنهایی مزمنی رنج میبرند. از طرف دیگر، عده زیادی هستند که از حمایت اجتماعی کافی بهرهای ندارند ولی درعینحال گرفتار تنهایی هم نیستند. بله، رابطهای آماری میان حمایت اجتماعی و تنهایی برقرار هست، اما این رابطهای ضروری نیست، و بنابراین باید از تنهایی تعریفی مبتنی بر تجربهای ذهنی بهدست داد و نه مبتنی بر متغیرهای عینی نظیر فقدان حمایت اجتماعی و غیره.
□ فلسفۀ تنهایی | لارس اسونسن | ترجمهٔ خشایار دیهیمی | نشرنو، چاپ سیزدهم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۴۰ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
□ فلسفۀ تنهایی | لارس اسونسن | ترجمهٔ خشایار دیهیمی | نشرنو، چاپ سیزدهم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۴۰ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«نمیدانم آیا در این دنیای سرشار از بلندپروازیهای خودخواهانه که در بطن آن زیستم، کسی را به چشم دیدهام که بیش از او ذهنش تهی از فکر عامۀ مردم باشد یا نه. من در این دنیا جمعی از مردان را دیدم که آرامش کشور را برمیآشفتند تا خود بزرگ جلوه کنند: همین است انحراف کنونی؛ اما گمان میکنم هموست تنها کسی که پنداری همواره مهیاست که دنیا را برآشوبد تا سرگرم شود.»
«[...]نیز هیچگاه کسی را ناصادقتر از او ندیدم و با فردی روبهرو نشدم که چون او حقیقت را بهتمامی تحقیر کند. خطاست که میگویم حقیقت را تحقیر میکرد؛ حقیقت آنقدر برایش محترم نبود که به هیچ شیوهای به آن مشغول شود. وقتی سخن میگوید یا دست به قلم میبرد از راه راستی بیرون میشود و بیآنکه بداند به آن بازمیگردد؛ او تنها دلمشغول تأثیر خاصی است که در آن دَم میخواهد ایجاد کند...»
□ نقشه و قلمرو | میشل اوئلبک | ترجمۀ ابوالفضل اللهدادی | نشرنو، چاپ دوم ۱۴۰۱، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۷۶ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«[...]نیز هیچگاه کسی را ناصادقتر از او ندیدم و با فردی روبهرو نشدم که چون او حقیقت را بهتمامی تحقیر کند. خطاست که میگویم حقیقت را تحقیر میکرد؛ حقیقت آنقدر برایش محترم نبود که به هیچ شیوهای به آن مشغول شود. وقتی سخن میگوید یا دست به قلم میبرد از راه راستی بیرون میشود و بیآنکه بداند به آن بازمیگردد؛ او تنها دلمشغول تأثیر خاصی است که در آن دَم میخواهد ایجاد کند...»
□ نقشه و قلمرو | میشل اوئلبک | ترجمۀ ابوالفضل اللهدادی | نشرنو، چاپ دوم ۱۴۰۱، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۷۶ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
شواهد بسیاری هست که بر اساسشان به نظر میرسد تقسیم درد به دو نوعِ درد جسمی و درد روانی، بیش از آنکه برای فهم ماهیت درد مفید باشد، مضر است. با این حال این تمایز چنان دیرینه است که گویا ناچاریم همان را به کار ببریم. همانطور که پیش از این دیدیم، هیچ تردیدی نیست که اصابت تبر به پا مثالی از درد جسمی است. اما همچنین دیدیم که چگونگی تفسیر من از موقعیت، نقش مهمی در تجربهٔ من از این درد (جسمی) دارد؛ در آن موقعیت خاص به آن درد معنایی میبخشم؛ مثلاً دچار این ترس میشوم که این مسئله ممکن است مانع انجام برخی برنامههایم شود، بنابراین آسیبدیدگی مرا آزار میدهد و حال خوبم را خراب میکند. میتوان بیشمار مثال مشابه دیگر نیز آورد، با وجود این واقعیت که از منظر بیرونی، هنگامیکه آن را جدا لحاظ کنیم، و نیز از منظر پزشکی، این (صرفاً) درد جسمی -کاملاً درمانپذیر- است. اما همین آسیب چنان به اَشکال گوناگونی به من حس درد میدهد که فراتر از ماهیت صرفاً فیزیکیِ آن است و عملاً از آن جدا میشود. حتی کوچکترین آسیب فیزیکی (یا آزار بدنی)، جزئی افزوده به واقعیت ذهنیِ من میشود، و رویدادی در روند حیات من است که همواره ابعادی بیشتر از بُعد صرفاً فیزیکی دارد. بهبیان دیگر، حتی سادهترین آسیب فیزیکی نیز برای شخص آسیبدیده معنایی دارد. و پرسش در باب اینکه این ماهیت چه وجوهی دارد، ما را بر آن میدارد که تمرکزمان را از وجه فیزیکی و توصیفپذیر (و بهلحاظ پزشکی درمانپذیر) آسیب به نقش و تأثیر آن در واقعیت ذهنیِ شخص آسیبدیده منتقل کنیم.
□ فلسفۀ درد | آرنه یوهان وتلسن | ترجمهٔ محمد کریمی | نشرنو، چاپ ششم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۰۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
□ فلسفۀ درد | آرنه یوهان وتلسن | ترجمهٔ محمد کریمی | نشرنو، چاپ ششم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۰۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
شوپنهائر در اثر مهم خود جهان همچون اراده و تصویر، فصل جالب و درازی دارد که گاهی با این عنوان ترجمه شده است «متافیزیکِ عشق میان دو جنس» و گاهی هم با عنوان «متافیزیک عشق جنسی». در آنجا ادعا میکند حق با شاعران است که میگویند عشق مهمترین چیز در زندگی است. میگوید بدبینها یا کلبیمسلکان جدید که عقیده دارند عشق آن قدرها هم مهم نیست از همهجا بیخبرند، چون عشق بنیادیترین جزء زندگی است. شوپنهائر مدعی است مشکلی که شاعران بدبین و ایدئالیست هردو گرفتار آن هستند این است که کارکردِ متافیزیکیِ عشق را درک نمیکنند، نمیفهمند که عشق در واقعیت چگونه عمل میکند. «اراده» فقط متوجه دوام و بقای زیستیِ خود است، از همین رو احساس و رفتار انسان باید در نهایت بر حسب عشق، که نزد شوپنهائر اصولاً به معنای رابطۀ جنسی است، تبیین شود.
فروید این فکر را از شوپنهائر گرفت. او در کتاب خود به نام فراتر از اصل لذت، که در ۱۹۲۳ نگاشته شده است، به این مسئله اذعان میکند. میگوید بدون اینکه بداند ظاهراً کشتیاش به بندرِ متافیزیکِ شوپنهائر رسیده است. فروید برداشت خود از مفهوم رابطۀ جنسی را وقتی هنوز کم سن و سال بود بهتدریج با خواندن آثار شوپنهائر به دست آورد. او که خودش فیلسوف نبود از نوشتههای شوپنهائر به عنوان پیشدرآمدی به تحلیلهای نظریِ عمدتاً علمی بهره جست. از سوی دیگر نیز از نگاه شوپنهائر، خود علم زیستشناسی نشانههایی به دست میدهد از آنچه در متافیزیک او ضروری و اساسی شمرده میشود. در نتیجه این دو متفکر از این جهت بسیار به یکدیگر شبیه هستند.
□ فلسفۀ عشق | اروینگ سینگر | ترجمۀ میثم محمدامینی | چاپ هفتم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
فروید این فکر را از شوپنهائر گرفت. او در کتاب خود به نام فراتر از اصل لذت، که در ۱۹۲۳ نگاشته شده است، به این مسئله اذعان میکند. میگوید بدون اینکه بداند ظاهراً کشتیاش به بندرِ متافیزیکِ شوپنهائر رسیده است. فروید برداشت خود از مفهوم رابطۀ جنسی را وقتی هنوز کم سن و سال بود بهتدریج با خواندن آثار شوپنهائر به دست آورد. او که خودش فیلسوف نبود از نوشتههای شوپنهائر به عنوان پیشدرآمدی به تحلیلهای نظریِ عمدتاً علمی بهره جست. از سوی دیگر نیز از نگاه شوپنهائر، خود علم زیستشناسی نشانههایی به دست میدهد از آنچه در متافیزیک او ضروری و اساسی شمرده میشود. در نتیجه این دو متفکر از این جهت بسیار به یکدیگر شبیه هستند.
□ فلسفۀ عشق | اروینگ سینگر | ترجمۀ میثم محمدامینی | چاپ هفتم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
ابیات ابتدایی دفتر دوم مثنوی معنوی
با صدای دکتر محمد معین
کتاب نردبان آسمان تألیف محمد شریفی شرح جامع و کاملی به نثر از مثنوی معنوی مولانا است. نویسنده در این کتاب با خواندن آثار پیشین یعنی شرح کریمزمانی، استعلامی، فروزانفر و آثار زندگینامهای زرینکوب این کتاب را منتشر کرده است. کتاب توضیحی از احادیث و ارجاعات متنی مثنوی دارد و به خواننده کمک میکند بیش از قبل با این کتاب ارزشمند آشنا شده و آن را بفهمد. دریای عظیم مثنوی تا بهحال برای کسی کامل معنا نشده است اما پژوهشگران هرکدام سعی میکنند از دنیای خودشان این اثر را تحلیل کنند. محمد شریفی در این کتاب کل مثنوی را به نثر برگردانده است و سعی کرده خواندن را برای مخاطب آسان کند.
□ نردبان آسمان (گزارش مثنوی به نثر) | محمد شریفی | ویراستار محمدرضا جعفری | نشرنو، چاپ پنجم ۱۴۰۱، قطع وزیری، جلد سخت با قاب، جلد اول: ۱۷۱۲ صفحه، جلد دوم(پیوستها): ۵۹۲ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
با صدای دکتر محمد معین
کتاب نردبان آسمان تألیف محمد شریفی شرح جامع و کاملی به نثر از مثنوی معنوی مولانا است. نویسنده در این کتاب با خواندن آثار پیشین یعنی شرح کریمزمانی، استعلامی، فروزانفر و آثار زندگینامهای زرینکوب این کتاب را منتشر کرده است. کتاب توضیحی از احادیث و ارجاعات متنی مثنوی دارد و به خواننده کمک میکند بیش از قبل با این کتاب ارزشمند آشنا شده و آن را بفهمد. دریای عظیم مثنوی تا بهحال برای کسی کامل معنا نشده است اما پژوهشگران هرکدام سعی میکنند از دنیای خودشان این اثر را تحلیل کنند. محمد شریفی در این کتاب کل مثنوی را به نثر برگردانده است و سعی کرده خواندن را برای مخاطب آسان کند.
□ نردبان آسمان (گزارش مثنوی به نثر) | محمد شریفی | ویراستار محمدرضا جعفری | نشرنو، چاپ پنجم ۱۴۰۱، قطع وزیری، جلد سخت با قاب، جلد اول: ۱۷۱۲ صفحه، جلد دوم(پیوستها): ۵۹۲ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
Telegram
attach 📎
«ژاک قضا و قدری و اربابش» تجدید چاپ شد.
شاهکارهای ادبی نیازی به معرفی ندارند. «دُن کیشوت» را چگونه باید معرفی کرد؟ یا «تریسترام شندی» را؟ یا مثلاً «کمدی الهی» را؟ «ژاک قضا و قدری و اربابش» هم از همینهاست؛ نه نیازی به معرفی دارد نه اصلاً میشود معرفیاش کرد. مثلاً چه بگوییم؟ بگوییم دیدرو پدر رماننویسان پستمدرن است و تمام آنها بازی با قواعد مألوف رمان را از همین داستان ژاک یاد گرفتهاند؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمان بهترین پاسخ به این پرسش است که چگونه در یک داستان جذاب میتوان به رابطۀ واقعیت و داستان و فاصلهای که با یکدیگر دارند فکر کرد؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمانی است که خواننده را هر لحظه شگفتزده میکند و به راهی پیشبینیناپذیر میکشاند؟ باز هم کافی نیست. هرچه بگوییم باز هم چیزی ناگفته باقی میماند و این ناگفته همان است که هر اثر برجستۀ ادبی را به شاهکار مبدل میکند.
رمان پُر است از دخالتهای کنایهآمیز و جذاب راوی که مدام در شیوههای قراردادی داستانگویی تأمل میکند و خواننده را به همراه داستان به مسیرهایی ناشناخته میکشاند، راویای که همراه با شخصیتها منتظر میماند تا سوارها نزدیک شوند و بشناسدشان یا حتی همراه با شخصیتها مست میشود و میخوابد و صفحهای را سفید میگذارد. آخر آدمِ خواب چگونه میتواند روایت کند؟ و این شگفتیها همه در رمانی جمع شده که شخصیت اصلی آن معتقد است «همهچیز آن بالا نوشته شده است».
این رمان دیدرو یکی از شاهکارهای ادبی بشر و یکی از بهترین رمانهای تاریخ است و باید بگویم حتی این هم برای معرفی این رمان کافی نیست.
احتمالاً باید احساس خوشبختی کنیم که این رمان را مترجمی مانند مینو مشیری به زبان فارسی برگردانده است.
□ ژاک قضا و قدری و اربابش | دنی دیدرو | ترجمهٔ مینو مشیری | نشرنو، چاپ دوازدهم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، ده + ۳۵۶ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
شاهکارهای ادبی نیازی به معرفی ندارند. «دُن کیشوت» را چگونه باید معرفی کرد؟ یا «تریسترام شندی» را؟ یا مثلاً «کمدی الهی» را؟ «ژاک قضا و قدری و اربابش» هم از همینهاست؛ نه نیازی به معرفی دارد نه اصلاً میشود معرفیاش کرد. مثلاً چه بگوییم؟ بگوییم دیدرو پدر رماننویسان پستمدرن است و تمام آنها بازی با قواعد مألوف رمان را از همین داستان ژاک یاد گرفتهاند؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمان بهترین پاسخ به این پرسش است که چگونه در یک داستان جذاب میتوان به رابطۀ واقعیت و داستان و فاصلهای که با یکدیگر دارند فکر کرد؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمانی است که خواننده را هر لحظه شگفتزده میکند و به راهی پیشبینیناپذیر میکشاند؟ باز هم کافی نیست. هرچه بگوییم باز هم چیزی ناگفته باقی میماند و این ناگفته همان است که هر اثر برجستۀ ادبی را به شاهکار مبدل میکند.
رمان پُر است از دخالتهای کنایهآمیز و جذاب راوی که مدام در شیوههای قراردادی داستانگویی تأمل میکند و خواننده را به همراه داستان به مسیرهایی ناشناخته میکشاند، راویای که همراه با شخصیتها منتظر میماند تا سوارها نزدیک شوند و بشناسدشان یا حتی همراه با شخصیتها مست میشود و میخوابد و صفحهای را سفید میگذارد. آخر آدمِ خواب چگونه میتواند روایت کند؟ و این شگفتیها همه در رمانی جمع شده که شخصیت اصلی آن معتقد است «همهچیز آن بالا نوشته شده است».
این رمان دیدرو یکی از شاهکارهای ادبی بشر و یکی از بهترین رمانهای تاریخ است و باید بگویم حتی این هم برای معرفی این رمان کافی نیست.
احتمالاً باید احساس خوشبختی کنیم که این رمان را مترجمی مانند مینو مشیری به زبان فارسی برگردانده است.
□ ژاک قضا و قدری و اربابش | دنی دیدرو | ترجمهٔ مینو مشیری | نشرنو، چاپ دوازدهم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، ده + ۳۵۶ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
عیسی بهخلاف کسانی چون ارسطو، افلاطون، یا کانت نظامی متافیزیکی پایهریزی نکرد. کمتر فیلسوفی هم چنین کرده. اما عیسی با اعتقاد راسخ از هویت و مقصود خود، واقعیت خالق و شارع، عالم معنا، سرشت ابنای بشر، تاریخ، و آخرت سخن میگوید. اگر متافیزیک را فلسفه وجود در تمامی وجوه آن تعریف کنیم، عیسی از متافیزیکی بالیده برخوردار بوده است. از این جهت او هیچ شباهتی با برخی از فیلسوفان معاصر که منظرهای کلان یا فراروایتهایی از ایندست را کوچک میشمرند و آنها را قدیمی، ناشیانه و یا ذاتآ جابرانه میدانند ندارد.
عیسی بهخلاف بودا و کنفوسیوس نظرات روشنی درباره واقعیت خدا ابراز میدارد و این واقعیت را جوهر تعالیمش قرار میدهد. او در مقام یهودیای متدین به خدای خلقت و میثاق باور دارد. در آیین او خدا، رستگاری بشر، و تاریخ بنیاسرائیل و کل کاینات پیوندی تنگاتنگ دارند. عیسی مثل بودا نبود که شیوهای برای رستگاری ارائه کند که در مورد مسائل بزرگ متافیزیکی حالت لاادری یا بیطرفانه داشته باشد. البته در نوشتههای بعدی بودیستها مفاهیم عمیق متافیزیکی یافت میشود و خود بودا نیز یکسره فارغ از متافیزیک نبود، اما از دید او پرسشهای مربوط به خلقت و واقعیت لاهوتی کمکی به تهذیب نفس نمیکرد. او بر آن بود که «انسان وارسته» نمیپرسد که «عالم باقی است یا فانی؛ متناهی است یا نامتناهی؛ اصل حیات عین جسم است یا با آن فرق دارد؛ انسان کامل پس از مرگ باقی میماند یا فانی میشود.»
□ فلسفۀ عیسی | داگلاس گروتوس | ترجمۀ احمدرضا تقاء | نشر نو، چاپ سوم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۶۹ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
عیسی بهخلاف بودا و کنفوسیوس نظرات روشنی درباره واقعیت خدا ابراز میدارد و این واقعیت را جوهر تعالیمش قرار میدهد. او در مقام یهودیای متدین به خدای خلقت و میثاق باور دارد. در آیین او خدا، رستگاری بشر، و تاریخ بنیاسرائیل و کل کاینات پیوندی تنگاتنگ دارند. عیسی مثل بودا نبود که شیوهای برای رستگاری ارائه کند که در مورد مسائل بزرگ متافیزیکی حالت لاادری یا بیطرفانه داشته باشد. البته در نوشتههای بعدی بودیستها مفاهیم عمیق متافیزیکی یافت میشود و خود بودا نیز یکسره فارغ از متافیزیک نبود، اما از دید او پرسشهای مربوط به خلقت و واقعیت لاهوتی کمکی به تهذیب نفس نمیکرد. او بر آن بود که «انسان وارسته» نمیپرسد که «عالم باقی است یا فانی؛ متناهی است یا نامتناهی؛ اصل حیات عین جسم است یا با آن فرق دارد؛ انسان کامل پس از مرگ باقی میماند یا فانی میشود.»
□ فلسفۀ عیسی | داگلاس گروتوس | ترجمۀ احمدرضا تقاء | نشر نو، چاپ سوم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۶۹ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز ایران» منتشر شد.
در این کتاب داستانهایی از زندگی دختران و زنان بلندپرواز سرزمینمان را برای شما نقل کردهایم. مثلاً از زندگی آذر اندامی نوشتهایم، پزشکی که جان هزاران نفر را نجات داد، یا سیمین دانشور، زن داستاننویس ایران که ما را به دنیای قهرمان داستانش زری میبرد. در این کتاب با قمرالملوک وزیری آشنا میشوید، زنی که با صدای جادوییاش هزاران رؤیای زیبا را به خانهها آورد. زندگی همۀ آنها میتواند الهامبخش ما باشد. با خواندن آنها میفهمیم که هر آرزویی ارزش تلاش کردن دارد. میفهمیم که نباید از آرزوهایمان خواه کوچک و خواه بزرگ دست بکشیم. قهرمانان این کتاب در شغلها و هنرهایشان دستاوردهای حیرتانگیزی داشتهاند. اما با مشکلات بسیاری هم روبهرو بودهاند، از طوفانهای مرگبار تا ایستادگی بر آنچه حقشان بوده است. یکی از موانعی که بر سر راه همۀ آنها بوده، این طرز تفکر است که زنها نمیتوانند در هیچ کاری موفق باشند، فقط بهخاطر اینکه زن هستند!
دختران این کتاب با جسارت و بلندپروازیشان ثابت کردهاند که میشود تمام استعداد و توانایی خود را به کار گرفت و هر ناممکنی را ممکن کرد. امیدواریم پس از خواندن داستانهای این کتاب وقتی سر روی بالش میگذارید، هر جای ایران یا جهان که هستید، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، تصمیم بگیرید که آرزوهایتان را رها نکنید و بدانید هیچچیز آنقدرها هم دور از دسترس نیست و کافی است مثل قهرمانان این کتاب با تمام وجود برای رسیدن به آنها تلاش کنید. امیدواریم روزی برسد که همۀ ما چه زن و چه مرد، با کمک هم دنیای بهتری بسازیم. این کتاب دربارۀ دختران و زنان موفق ایران است اما اگر مردانی هم در این راه یاریگرشان بودهاند، از آنها اسم بردهایم.
بسیاری از مردان موفق جهان هم در سایۀ حمایت و توجه زنانی رشد کرده و به موفقیت رسیدهاند که متأسفانه بهندرت نامی از آنها برده شده است. برخی از آنها زنان باهوش و دلیری بودهاند که عمر خود را صرف موفقیت همسر و فرزندانشان کردهاند. این زنها را هر روز میبینیم یا با آنها زندگی میکنیم، اما کسی چیزی دربارۀ آنها نمینویسد، چون خیال میکنیم کار بزرگی نکردهاند. جای تمام این زنها در این کتاب خالی است.
□ داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز ایران | زهرا قجاوند | تصویرسازی: زهره ثقفی، مریم ثقفی، آزاده ثقفی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع وزیری، جلد شومیز، چهارده+۱۱۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
در این کتاب داستانهایی از زندگی دختران و زنان بلندپرواز سرزمینمان را برای شما نقل کردهایم. مثلاً از زندگی آذر اندامی نوشتهایم، پزشکی که جان هزاران نفر را نجات داد، یا سیمین دانشور، زن داستاننویس ایران که ما را به دنیای قهرمان داستانش زری میبرد. در این کتاب با قمرالملوک وزیری آشنا میشوید، زنی که با صدای جادوییاش هزاران رؤیای زیبا را به خانهها آورد. زندگی همۀ آنها میتواند الهامبخش ما باشد. با خواندن آنها میفهمیم که هر آرزویی ارزش تلاش کردن دارد. میفهمیم که نباید از آرزوهایمان خواه کوچک و خواه بزرگ دست بکشیم. قهرمانان این کتاب در شغلها و هنرهایشان دستاوردهای حیرتانگیزی داشتهاند. اما با مشکلات بسیاری هم روبهرو بودهاند، از طوفانهای مرگبار تا ایستادگی بر آنچه حقشان بوده است. یکی از موانعی که بر سر راه همۀ آنها بوده، این طرز تفکر است که زنها نمیتوانند در هیچ کاری موفق باشند، فقط بهخاطر اینکه زن هستند!
دختران این کتاب با جسارت و بلندپروازیشان ثابت کردهاند که میشود تمام استعداد و توانایی خود را به کار گرفت و هر ناممکنی را ممکن کرد. امیدواریم پس از خواندن داستانهای این کتاب وقتی سر روی بالش میگذارید، هر جای ایران یا جهان که هستید، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، تصمیم بگیرید که آرزوهایتان را رها نکنید و بدانید هیچچیز آنقدرها هم دور از دسترس نیست و کافی است مثل قهرمانان این کتاب با تمام وجود برای رسیدن به آنها تلاش کنید. امیدواریم روزی برسد که همۀ ما چه زن و چه مرد، با کمک هم دنیای بهتری بسازیم. این کتاب دربارۀ دختران و زنان موفق ایران است اما اگر مردانی هم در این راه یاریگرشان بودهاند، از آنها اسم بردهایم.
بسیاری از مردان موفق جهان هم در سایۀ حمایت و توجه زنانی رشد کرده و به موفقیت رسیدهاند که متأسفانه بهندرت نامی از آنها برده شده است. برخی از آنها زنان باهوش و دلیری بودهاند که عمر خود را صرف موفقیت همسر و فرزندانشان کردهاند. این زنها را هر روز میبینیم یا با آنها زندگی میکنیم، اما کسی چیزی دربارۀ آنها نمینویسد، چون خیال میکنیم کار بزرگی نکردهاند. جای تمام این زنها در این کتاب خالی است.
□ داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز ایران | زهرا قجاوند | تصویرسازی: زهره ثقفی، مریم ثقفی، آزاده ثقفی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع وزیری، جلد شومیز، چهارده+۱۱۰ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«هواردز اِند» منتشر شد.
بر این خاکستریِ خفۀ همگانیِ زندگیِ ماشینی تهمایۀ رنگی بزن! همه را با یک چوب مران! از تعصب بپرهیز! یکشکلیِ حاکم بر حیات را بهنوعی درهم شکن! با همدلی با انسانها، به حیات تیرۀ خود رنگ و بویی بده! همۀ نیروها در کارند تا تو را عام کنند؛ خاص باش! با شکستن نظم حاکم بر روابط اجتماعی، توازنی تازه پدید آر! برای ایجاد این توازن، هم به دل گرم و هم به عقل سرد نیاز داری. افراط در هر سو تو را به بیراهۀ جنون یا جزمیت میکشد. دل بده! عشق بورز! از خود مایه بگذار! فرزانگی بیاموز! این است چکیدۀ «هواردز اند».
«هواردز اِند» نام دگرشدهٔ خانهای است که در عالم واقع نیز وجود دارد، تصویر زندهای از زندگانی آغاز قرن بیستم در انگلستان. فاستر ده سال، از کودکی تا نوجوانی، در این خانه زیست و با رمانش آن را به یکی از مشهورترین خانههای تاریخ ادبیات تبدیل کرد، خانهای که اختلاف بر سر به ارث بردن آن تلاشی نمادین است برای به تصویر کشیدن آیندهٔ یک کشور.
ادوارد مورگان فاستر، که در مقام منتقد اجتماعی در بسیاری از آثارش به اختلاف طبقاتی، ریاکاری، امپریالیسم بریتانیا و مسائل جنسیتی پرداخته است، آثاری نیز دربارهٔ داستاننویسی و نقد ادبی دارد. مهارت بینظیر فاستر در کمدی و طنز در «هواردز اِند» بهروشنی مشهود است و نیز قدرت بیپیرایهٔ سبک او که گهگاه به مرز شعر میرسد.
بسیاری از منتقدان ادبی این اثر را شاهکار فاستر میدانند.
□ هواردز اِند| ادوارد مورگان فاستر | ترجمهٔ احمد میرعلایی | نشرنو، چاپ سوم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، بیست و هشت +۴۱۰ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
بر این خاکستریِ خفۀ همگانیِ زندگیِ ماشینی تهمایۀ رنگی بزن! همه را با یک چوب مران! از تعصب بپرهیز! یکشکلیِ حاکم بر حیات را بهنوعی درهم شکن! با همدلی با انسانها، به حیات تیرۀ خود رنگ و بویی بده! همۀ نیروها در کارند تا تو را عام کنند؛ خاص باش! با شکستن نظم حاکم بر روابط اجتماعی، توازنی تازه پدید آر! برای ایجاد این توازن، هم به دل گرم و هم به عقل سرد نیاز داری. افراط در هر سو تو را به بیراهۀ جنون یا جزمیت میکشد. دل بده! عشق بورز! از خود مایه بگذار! فرزانگی بیاموز! این است چکیدۀ «هواردز اند».
«هواردز اِند» نام دگرشدهٔ خانهای است که در عالم واقع نیز وجود دارد، تصویر زندهای از زندگانی آغاز قرن بیستم در انگلستان. فاستر ده سال، از کودکی تا نوجوانی، در این خانه زیست و با رمانش آن را به یکی از مشهورترین خانههای تاریخ ادبیات تبدیل کرد، خانهای که اختلاف بر سر به ارث بردن آن تلاشی نمادین است برای به تصویر کشیدن آیندهٔ یک کشور.
ادوارد مورگان فاستر، که در مقام منتقد اجتماعی در بسیاری از آثارش به اختلاف طبقاتی، ریاکاری، امپریالیسم بریتانیا و مسائل جنسیتی پرداخته است، آثاری نیز دربارهٔ داستاننویسی و نقد ادبی دارد. مهارت بینظیر فاستر در کمدی و طنز در «هواردز اِند» بهروشنی مشهود است و نیز قدرت بیپیرایهٔ سبک او که گهگاه به مرز شعر میرسد.
بسیاری از منتقدان ادبی این اثر را شاهکار فاستر میدانند.
□ هواردز اِند| ادوارد مورگان فاستر | ترجمهٔ احمد میرعلایی | نشرنو، چاپ سوم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، بیست و هشت +۴۱۰ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
عشق عجیبترین پدیدۀ دنیاست. آنهایی که در اولین نگاه عاشق میشوند، عجیبترین شکل این پدیده را تجربه میکنند که آنقدرها هم قابل توضیح نیست. اگر پیشازاین دوست نداشتهاند، شاید به این خاطر بوده که از وجود دیگری بیاطلاع بودهاند. اگر عشق در اولین نگاه، آن هم بعد از چندین سال بیعشقی، سر برسد، بزرگترین کشمکش با عقل و منطق را پیش میآورد. دلایل سازندۀ عشق و عاشقی گاهی قابل فهم و توضیح نیست.
□ ریش آبی | املی نوتوم | ترجمۀ ویدا سامعی | نشرنو، چاپ ششم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۶ صفحه، #ازکتاب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
□ ریش آبی | املی نوتوم | ترجمۀ ویدا سامعی | نشرنو، چاپ ششم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۳۶ صفحه، #ازکتاب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
چه اندوهبار است، ای خدايان، جهان به شب هنگامان، و چه رازگونه است مهی كه مردابها را میپوشاند. اگر پيش از مرگ رنجی فراوان برده باشی و اگر در اين وادی مهگرفته به درماندگی پرسهای زده باشی و اگر بار گران جانكاهی بر دوش، گرد جهان میگشتی، میفهميدی. و اگر خسته باشی و بیهيچ بيم و دريغی به ترک جهان و ترک مه و مرداب و رودخانههايش رضا داده باشی، میفهميدی. اگر حاضر بودی با قلبی سبک به كام مرگ فرو روی و میدانستی كه تنها مرگ مرهم زخم تو است، میفهميدی.
□ مرشد و مارگریتا (ویراست دوم) | میخائیل بولگاکف | ترجمۀ عباس میلانی | نشر نو، چاپ سیوچهارم ۱۴۰۳، قطع رقعی، هجده + ۵۳۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
□ مرشد و مارگریتا (ویراست دوم) | میخائیل بولگاکف | ترجمۀ عباس میلانی | نشر نو، چاپ سیوچهارم ۱۴۰۳، قطع رقعی، هجده + ۵۳۴ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com