سپیده نیک‌رو
200 subscribers
202 photos
76 videos
15 files
115 links
شاعر
Download Telegram
Forwarded from Uhgttvtc
بگذار پیراهنت باشم
چسبیده و تنگاتنگ
بر مزاری که تنم بی تو بر تن می‌کند
در بی‌وقت
در لا مکان
و پیش از خواب
با من به میعادگاه بیا
بگذار پیراهنت باشم
در تکه‌تکه شدن
در برابر دشمن
و گلوله را که سر خم نخواهد کرد
بر تن بگیرم
عشق
حرف تازه‌ای نیست
که امروز بر زبان آورده باشم
و شیرین مانده باشد جانی که می‌کَنم
کوه را از میانه بردار
بگذار پیراهنت باشم
ایستاده در برابر لشکر توران
با گرزی گاو سر
گردآفریدی دوباره خواهم آفرید
که زن خواهد ماند
و دروازه‌ها را نخواهد گشود
اما می‌تواند
می‌تواند
پیراهنت باشد
بر زخمی بی‌مداوا
که سر باز کرده در همین حیاط همسایه

- و دسته دسته
آدم‌ها از باروها پایین می‌افتادند -

بگذار پیراهنت باشم
نه برای مداوا
که مدارا بی‌فایده است
تنها باید بر مزارِ تن
بر مزارِ وَطن
پیراهنت باشم
که می‌پوشانَد و
می‌مانَد

#سپیده_نیک_رو
#رگباد
#انتشارات_روزنه


@sher_fanoos


صفحه تخصصی شعر #فانوس
Forwarded from Uhgttvtc
در شبِ نیامدن به راحله



راحله امشب زخمم را تاول به تاول برايت خواهم سرود

من فرزندِ سوم بودم
شاگرد اول
رديف اول
ميز اول
گوش کن راحله!
امشب زخمم را تاول به تاول برايت خواهم سرود
من فرزند سوم بودم
اما نتوانستم بيشتر از دومی اشک بريزم
يکی بود
يکی نبود
يکی رفت
يکی نمی‌آمد
يکی کنج اتاق پنهان شده بود
به خودش در آينه زل زده بود
گوش کن راحله
به خودش زل زده بود
من رفتم
آمدم
به خودش زل زده بود
لباس‌ها را شستم
پهن کردم
سفره را انداختم
آمد، نشست
به خودش زل زده بود
غذا را خورديم
سفره را جمع کردم
گوش می‌کنی راحله؟
به همين برکت
به خودش زل زده بود
مات
درست می‌گويی راحله
می‌خواست خود‌خوری کند
خودزنی کند
راحله!
نتوانستم بيشتر از دومی اشک بريزم
بيشتر از اولی مويه کنم
بيشتر از چهارمی در خودم بميرم
تنها توانستم خاک بريزم بر موهام
تنها توانستم زل بزنم به خودم

منتظرش بودم راحله
که از زمين برخيزد
از گور برخيزد
از توی آينه برخيزد
مرا به مدرسه‌ام برساند
درد کمی نيست لعنتی!
رديف اول بنشينی
ميز اول
شاگرد اول
کسی نيايد تو را ببيند
کسی نفهمد کجا می‌روی
کجا می‌آيی
کجا نشسته‌ای
راحله تقصير من نبود
نمی‌توانستم بيشتر از دومی اشک بريزم
بيشتر از اولی مويه کنم
بيشتر از چهارمی در خودم بميرم
تنها بايد می‌نشستم رديف اول
اين سکانس را خوب تماشا می‌کردم

يکی بود
يکی نبود
يکی رفت
يکی به خودش زل زد

راحله امشب زخمم را تاول به تاول برايت خواهم سرود
بزرگ شده بودم
خيلی بزرگ شده بودم راحله
آنقدر به خودم زل زده بودم
که فهميده بودم دنيا
هيچ چيز بيشتر از خودم برای من ندارد
آنقدر زخم داشتم
که رفت‌وآمد گربه‌ای از روی ديوار اتفاق خوشايندی بود
تابستان، اتفاق خوشايندی بود
هيچ چيز مهم نبود راحله
دنيا مهم نبود
اما منتظرش بودم
منتظر بودم از خودش
از توی آينه برخيزد
و دستهايش يک بار، بيرون از خودش نوازشم کند
وقتی که زل نزده باشد به ديوار رو‌به‌رو
وقتي که پشت نداده باشد به نداشتن پشتی
راحله
امشب نمی‌توانم بيشتر از خودم اشک بريزم
نمی‌توانم بيشتر از خودم مويه کنم
نمی‌توانم بيشتر از خودم در خودم بميرم
نمی‌توانم زل بزنم به خودم
و زخم‌ها را تاول به تاول برايت بسرايم
يکی بود
يکی نبود
يکی رفت
نيامد


#سپیده_نیکرو



@sher_fanoos


صفحه تخصصی شعر #فانوس