پایگاه تخصصی شبهه
486 subscribers
427 photos
4 videos
6 files
301 links
پاسخگو به شایعات و شبهات دینی

سایت تخصصی شبهه:
🌐 www.shobhe.net

پاسخگویی به سوالات و شبهات:
🆔 @shobhe_admin

تبادل و تبلیغات:
🆔 @shobhe_admin2

ما را دنبال کنید در:
سروش، گپ، فیسبوک، توئیتر، آپارات، لنزور
Download Telegram
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه
ایا اسلام با #شادی کردن مخالف است. قرآن می گوید باید کم بخندند و زیاد گریه کنند (توبه ۸۲) و یا می گوید: «خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد» (قصص۷۶).


🔻 پاسخ
🔸اسلام با شادی کردن مخالف نمی باشد بلکه فراوان به پیروان خود توصیه می کند که شادی کردن و مزاح کردن را نیز فراموش نکنند. در ادامه به برخی از احادیث شوخی، مزاح و خنده اشاره می کنیم:

🔹 ۱_ از امام موسی کاظم نقل شده است که: «اِیاک وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِک» (از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.)

🔹۲_ از حضرت علی (ع) نقل شده است که فرمودند: هرگاه رسول اکرم (ص) کى از اصحاب خود را غمگین مى‏ دیدند، با شوخى او را خوشحال مى‏ کردند و مى ‏فرمودند: خداوند، کسى را که با برادران (دینى) اش با ترشرویى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مى ‏دارد.

🔹۳_ اهمیت مزاح و شوخی به حدی است که رسول خدا (ص) می فرمایند: «من شوخى مى کنم، اما جز حق نمى گویم.»

🔹۴_ همچنین رسول اکرم (ص) به صراحت می فرمایند:«مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى»

🔹۵_ مساله مزاح، حتی در نظر الله تعالی نیز مورد عظمت است، از امام باقر (ع) نقل شده است که: «خداوند عزوجل دوست دارد کسى را که در میان جمع شوخى کند به شرط آن که ناسزا نگوید.»

🔻حتی در سیره پیامبر نیز شوخی و مزاح وجود داشته است از جمله:

🔹۶_ از امام کاظم (ع) منقول است: بادیه نشینى بود که نزد رسول خدا (ص) مى آمد و براى آن حضرت هدیه مى آورد و همان جا مى گفت: پول هدیه ما را بده و رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خندیدند. آن حضرت هرگاه اندوهگین مى شدند، مى فرمودند: آن بادیه نشین چه شد؟ کاش نزد ما مى آمد.

🔹۷_ از رسول خدا نقل کرده اند: پیر زنى نزد پیامبر (ص) آمد. حضرت به او فرمودند: پیر به بهشت نمى رود. پیرزن گریست. حضرت فرمودند: تو در آن روز پیر نخواهى بود. خداى متعال مى فرماید: «ما آنان را آفرینش نوینى بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم»

🔸در روایتی از امام صادق نقل شده است که ایشان به یکی از یاران فرمود: «مزاح کردن و شوخی کردن بین شما چگونه است» آن شخص عرضه داشت: کم است. سپس حضرت فرمودند: «چنین نکنید بلکه مزاح و شوخی کنید چرا که مزاح کردن از حسن خلق است و شما با این کار برادرت را شاد می کنی»

🔸در مساله مزاح و شوخی احادیث بسیاری وارد شده است که می توانید برای مطالعه بیشتر به کتاب وسائل مراجعه کنید.

🔻اما پاسخ به شبهات قرآنی در متن شبهه:
🔸ترجمه آیه ۸۱ و ۸۲ سوره توبه: «بر جاى‏ ماندگان به [خانه از واقعه تبوک] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند آتش جهنم سوزان‏تر است (۸۱) از این پس کم بخندند و به جزاى آنچه به دست مى ‏آوردند بسیار بگریند (۸۲)»

🔸با ارائه این ترجمه، کاملا مشخص می شود که شبهات وارده اصلا وارد نیست. با این وجود توضیح می دهیم که:

🔸آیه مزبور در سوره «توبه» در ضمن آیاتى است که درباره منافقان و متخلّفان از دستور جهاد اسلامى گفتگو مى کند، و آیه ۸۲ که می گوید: آنها گم بخندند و زیاد گریه کنند، در شان و منزلت آنان است. خلاصه، ذیل آیه و آیات قبل و بعد از آن و همچنین شروع جمله «فَلیَضحکوا»با کلمه «فاء» که براى تفریع است، همگى بخوبى روشن مى سازد که آیه، مربوط به وضع منافقان و متخلفان از دستور جهاد است و به هیچ وجه امر و دستورى در این آیه به عموم مردم وجود ندارد و این که در ذیل آیه فرموده: «این عمل گریه بسیار و خنده کم براى کیفر کارهاى آنهاست» اشاره به این است که اگر آنها بدانند چه مجازاتهایى در پیش دارند، گریه بسیار و خنده کمتر خواهند کرد و از غم و اندوه، آنى راحت نخواهند شد.

اما آیه ۷۶ سوره قصص: در مطلبی به صورت مفصل به این شبهه پاسخ داده شده است، با مراجعه به لینک زیر میتوانید پاسخ را مطالعه نمایید.
🌐 http://shobhe.net/Archives/373

🔻پاسخ کامل همراه با پی نوشت در:
🌐 http://shobhe.net/Archives/3246
......................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن سوال
چرا برای #خداوند از ضمایر مذکر که برای مردان است استفاده شده است آیا این بدان معنا نیست که اسلام برای مردان ارزش بیشتری نسبت به زنان قائل است؟

🔻پاسخ
🔸ما در لغت و زبان #عربی مذکر و مؤنث حقیقی و مذکر و مؤنث مجازی داریم. #مذکر و مؤنث حقیقی عبارت از همان جنس نر و ماده انسان و حیوان است. اما گاهی بعضی از موجودات دیگر چون لفظ آنها مؤنث یا مذکر است ضمایر مؤنث و مذکر به آنان بر می گردد.

🔸از آنجا که خداوند متعال جنس ندارد لذا نه مذکر است و نه #مونث و نه چیزی دیگر شبیه این موارد چنان که فرمود: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» چیزی شبیه او نیست (سوره شوری، آیه:11)

🔸اما از انجا که #قرآن مجید به زبان عربی نازل شده است می بایستی قواعد زبان عرب در آن رعایت گردد.در زبان عرب نام های خداوند مانند الله، الرحمان، رب، و ...مذکر لفظی و مجازی هستند یعنی در لفظ انها علامت تانیث نمی باشد.

🔸از انجایی که طبق قواعد ادبیات باید صفت با موصوف و ضمیر با مرجع ضمیر مطابقت نماید، از این رو صفاتی که در قرآن برای خداوند اورده شده است یا ضمائری که به اسامی و اوصاف او ارجاع داده شده مذکر است.

🔸بنا براین لفظ جلاله الله و یا رحمان و ...مذکر حقیقی نیستند زیرا مذکر حقیقی آن است که در برابر آن جنس ماده وجود داشته باشد چنین چیزی درباره خداوند وجود ندارد.این الفاظ مذکر مجازی هستند .وطبق قواعد ادبیات عرب اوصاف و ضمائر آن باید مذکر باشند.

🔸این مطابقت به هیچ وجه بدین معنا نیست که خداوند مذکر می باشد و دارای جنس است یا جنس مذکر بر مونث ارجحیت دارد بلکه تنها تبعیت کردن از ادبیات عرب می باشد که چنین اقتضایی را دارد.

🔸این نکته نیز قابل ذکر است که در ادبیات عرب، برای مواردی که جنسش مشخص نیست، یا جنسیت برایش معنی ندارد (مثل خداوند) ضمیر مذکر به کار می رود. حتی در برخی موارد که جمعی مونث و مذکر با هم مدنظر باشد، #ضمیر مذکر بکار می رود؛ این نه به معنی ارجحیت مذکر بر مونث واقعی است بلکه تنها یک قاعده عربی است.

(منبع: کانال تلگرامی پرسمان @Rahnamye_Behesht)
....................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه
وظایف یک زن مسلمان در قرآن
5_ باید بداند که طبق آیه 34 نساء از مرد کمتر است و مرد به دلیل آنکه خرجش را می دهد، مالک اوست
6_ طبق آیه 24 سوره نساء می شود در جنگ او را به عنوان کالا به غنیمت گرفت و با او نکاح کرد.

🔻پاسخ (قسمت سوم)
🔹متن فوق، شامل 2 شبهه از سری شبهات اسلام و قرآن نسبت به زنان است، که سراسر دروغ، کذب، سانسور و تقطیع است. با هم به بررسی دو آیه و دو حکم فوق می پردازیم:



🔻پاسخ به شبهه شماره 5
🔸در آیه 34 سوره نساء قوامیت زنان، به مردان سپرده شده است، نه آنکه زنان ضعیف بوده و مردان مالک آنان باشند. چرا که:

🔸اولا زنان می توانند مستقل زندگی کرده و قوامیت کسی را نپذیرند (شوهر نکنند) که در این صورت تنها در مساله ازدواج تحت فرمان پدر خود خواهند بود (تا زمانی که رشیده نشده و یا به بلوغ نرسیده باشند و باکره محسوب شوند). و در باقی مسائل استقلال خواهند داشت.

🔸دوما، در اسلام همه آزاد هستند و کسی مالک دیگری نیست، مگر انکه در جنگ بر علیه اسلام، اسیر شوند و پیامبر یا امام آن زمان، دستور به برده گرفتن آنان دهد؛ که در این صورت، برده آن زن یا مرد اسیر شده، مملوک شخص دیگری می شود تا از او حفاظت کرده و نگهداری نماید.

🔸با این وجود، زنان تنها قوامیت را از مردان کسب می کنند (آن هم به طریق اعم نه مطلق) و برتری زنان بر مردان یا بلعکس صحیح نیست چرا که خداوند متعال می فرمایند: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» یقینا بهترین و با کرامت ترین شما، نزد خداوند با تقوا ترین شماست.

🔸پس رنگ و ملیت و جنسیت و ... در کرامت و برتری نقشی ندارد. با این بیان دیگر نمی توان گفت، زن بر مرد برتر است یا مرد بر زن و یا برابری. بلکه هر کسی با دیگری متفاوت است.

🔸در تشیع، اعتقاد بر این است که، تمام عالم هستی و خلایق و ... تنها به یُمن و برکت وجود یک زن برپا شده است؛ و آن شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشند. وقتی تشیع، به چنین اعتقادی پایبند است، چطور می توان او را به کم اهمیت جلوه دادن زنان متهم کرد؟


🔻پاسخ به شبهه شماره 6
🔸در آیه 24 سوره نساء احکامی چند از احکام زنان و کنیزان مطرح می شود. اینکه نویسنده شبهه، عنوان کالا را روی زنان برده است، نشانه جهل اوست چرا که در اسلام، هم زنان و هم مردانی که در جنگ اسیر می شوند، به عنوان کالا، باید حفظ شده، به کشور اسلامی آورده شود و بعد از حکم امام، درباره او تصمیم گیری شود.

🔸یک زن مسلمان، هیچگاه به عنوان اسیر دستگیر نخواهد شد، چرا که نمی توان متصور شد، زنی مسلمان باشد و بر علیه اسلام به جبهه جنگ بیاید، تا اسیر شده و سپس امام درباره اش حکم امه را جاری کرده و در دولت اسلامی به عنوان کنیز گرفته شود.

🔸مساله اسیران جنگی و بردگی در اسلام، در مطلبی جداگانه به صورت مفصل پاسخ داده شده است:

🌐 http://shobhe.net/Archives/3345
...................................
🌐 @Shobhe_Net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه
وظایف یک زن مسلمان در قرآن
4_ باید بداند که طبق آیه 223 بقره، کشتزار مرد لقب دارد و مرد می تواند هر طور که بخواهد با او نکاح کند.
5_ باید بداند که طبق آیه 34 نساء از مرد کمتر است و مرد به دلیل آنکه خرجش را می دهد، مالک اوست
6_ طبق آیه 24 سوره نساء می شود در جنگ او را به عنوان کالا به غنیمت گرفت و با او نکاح کرد.


🔻پاسخ (قسمت دوم)
🔹متن فوق، شامل 1 شبهه از سری شبهات اسلام و قرآن نسبت به زنان است، که سراسر دروغ، کذب، سانسور و تقطیع است. با هم به بررسی این آیه و حکمش می پردازیم:


🔻پاسخ به شبهه شماره 4
🔸آیه شریفه 223 بقره می فرماید: «زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر زمان] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده»

🔸برای فهمیدن مفهوم بهتر آیه، بهتر است آیه 222 بقره را نیز مطالعه کنید: «از تو در باره عادت ماهانه [زنان] مى ‏پرسند بگو آن رنجى است پس هنگام عادت ماهانه از [آميزش با] زنان كناره گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند پس چون پاك شدند از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است با آنان آميزش كنيد خداوند توبه‏ كاران و پاكيزگان را دوست مى دارد»

🔸اینکه منظور از کلمه «حرث» به معنی کشاورزی و کشتزار چیست، یک بحث طولانی لغتی و تفسیری می تواند باشد، اما به صورت مختصر می گوییم: اگر جامعه بشری را یک درخت فرض کنیم، زنان شاخه های آن درخت اند؛ چرا که وظیفه تولید، پخش و انتشار یک درخت، به عهده شاخه آن است؛ اگر شاخه ای نباشد، برگ و میوه و انتشار و تولید مثلی نخواهد بود در نتیجه درخت که جامعه باشد، از بین خواهد رفت؛ بنابراین زنان به مانند یک کشتزار اند، که حیات جامعه به وجود و سلامت آنها بستگی دارد.

🔸قرآن کریم در تعبیری زیبا، زنان را به کشتزار و محل تولید و تکامل مثل می زند. در تفسیر نور درباره این آیه چنین آمده است:

🔸«در این آیه، زنان به مزرعه تشبیه شده‏ اند که بذر مرد را در درون خود پرورش داده و پس از 9 ماه، گل فرزند را به بوستان بشرى تقدیم مى‏ کنند. همچنان که انسان، بدون کشت و مزرعه از بین مى‏ رود، جامعه بشرى نیز بدون وجود زن نابود مى‏ گردد. زنان وسیله‏ ى هوسبازى نیستند، بلکه رمز بقاى نسل بشر هستند. پس لازم است در آمیزش جنسى، هدف انسان تولید یک نسل پاک که ذخیره قیامت است باشد و در چنین لحظات و حالاتى نیز هدف مقدّسى دنبال شود. جمله‏ى «واتّقوا اللّه» هشدار مى‏ دهد که از راههاى غیر مجاز، بهره جنسى نبرید و به نحوى حرکت کنید که در قیامت سرافراز باشید و اولاد و نسلى را تحویل دهید که مجسمه‏ ى عمل صالح و خیرات آن روز باشند.»

🔸و اما اینکه از هر نحوی با آنها رابطه زناشویی داشته باشید، منظور نوع و روش و پوزیشن نیست، بلکه بعد از آیه 222 که درباره محدودیت های زمانی رابطه جنسی با همسر است، در آیه 223 سوره بقره، خداوند می فرماید هر موقع و زمانی که خواستید با آنها رابطه برقرار کنید.

🔸کلمه «انی» در آیه، اسم شرط است و در خصوص زمان استعمال می شود وگاهی هم در مورد مکان بکار می رود و فطرت سلیم با معنای زمانی سازگارتراست ، یعنی در هر زمان خواستید با زنانتان آمیزش کنید.

....................................
🌐 @Shobhe_Net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه
چطور قرآن مریم را خواهر هارون می داند در حالی که بین این دو شخصیت فاصله زیادی وجود دارد؟

🔻پاسخ
🔸حضرت مریم (س) خواهر هارونِ معروف - که برادرِ حضرت موسی بود - نیستند زیرا وی برادر نداشت و میان حضرت مریم و هارون ده ها سال فاصله است. البته در قرآن آمده که بنی اسراییل حضرت مریم را با عنوان « یا اخت هارون » خطاب کردند .

🔸اینکه آنها به حضرت مریم گفتند: "خواهر هارون" موجب تفسیرهاى مختلفى در میان مفسران شده است، اما آنچه صحیح تر به نظر می‏رسد این است که هارون مرد پاک و صالحى بود، آن چنان که در میان بنى اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را میخواستند به پاکى معرفى کنند میگفتند: او برادر یا خواهر هارون است.

🔸مرحوم طبرسى در مجمع البیان این معنى را در حدیث کوتاهى از پیامبر صل الله علیه و آله نقل کرده است .اما در حدیث دیگرى که در کتاب" سعد السعود" آمده چنین مى‏ خوانیم:

🔸پیامبر صل الله علیه و آله" مغیره" را به نجران (براى دعوت مسیحیان به اسلام) فرستاد، جمعى از مسیحیان به عنوان (خرده‏گیرى بر قرآن) گفتند مگر شما در کتاب خود نمى‏ خوانید" یا أُخْتَ هارُونَ" در حالى که مى‏ دانیم اگر منظور هارون برادر موسى است میان مریم و هارون فاصله زیادى بود؟ مغیره چون نتوانست پاسخى بدهد مطلب را از پیامبر سؤال کرد، پیامبر فرمود: چرا در پاسخ آنها نگفتى که در میان بنى اسرائیل معمول بوده که افراد نیک را به پیامبران و صالحان نسبت مى‏ دادند.

🔸هارون مرد پاک و صالحى بود، آن چنان که در میان بنى اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را مى‏ خواستند به پاکى معرفى کنند مى‏ گفتند: او برادر یا خواهر هارون است

🔸بعضی گفته اند: مریم را خواهر هارون خطاب کردند. در واقع مریم خواهر هارون نبود، بلکه از خاندانى شریف و پاکیزه بود که هارون برادر موسى علیهم السلام در رأس آن جاى داشت یعنى مریم از خاندان هارون بود و چون هارون به تقوى و پرهیزگارى معروف بود مریم را «اى خواهر هارون» خطاب کردند. در میان عربها رسم است که چون مردى را بخواهند به خاندانى نسبت دهند مى‏گویند «یا اخا فلان». اى برادر فلان.

🔸قوم او گفتند که ما پدرت را مى‏ شناسیم مردى عارى از محاسن اخلاق نبود و مادرت هم بد کاره نبود. پس این کودک از کجا آورده ‏اى؟ از این آیه مى‏ توان به مسئله وراثت و تأثیر آن در نسل آگاه شد. یعنى در خانواده‏اى که مزایاى اخلاقى خانواده تو را داشته باشد چنین کارهاى زشت عجیب است.

🔹نکته آخر اینکه اشاره قرآن به هارون اطلاق دارد و شخصیت هارون در آیه معلوم نیست کدام شخصیت است، ممکن است منظور هارون برادر موسی باشد و ممکن است هارون دیگری باشد.

🔻برای اطلاعات بیشتر به آدرس زیر مراجعه کنید:
🌐 http://shobhe.net/Archives/2788
(منبع: کانال تلگرامی جویندگان حقیقت @joyandegane_haghighat)
.........................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن منتشر شده در فضای مجازی:
همیشه و هرزمانی که آخوندها در تنگنای نقد یک منتقد قرآن قرار میگیرند، این مغلطه بی محتوا رو تکرار میکنن: آیه قبل و بعد این آیه چی میگه؟؟ شان نزول این آیه چی هست؟؟ تفسیرش چی هست؟؟ حدیث و سیره نبوی راجبش چی گفته ؟؟ و در زمانی که حسابی شکست خوردن میگن این نسخ شده، و دقیقا میشه فهمید که اینکه میان میگن که آیه قبل و بعد این آیه چیه، یه دروغه که تو ذهن عامه مردم کردن.


🔻پاسخ:
🔸ادبیات عامیانه نویسنده مطلب، بیانگر سطح علمی و جایگاه شخصیتی اوست. اما آنچه که در این مختصر به عنوان اعتراض بیان شده است، در چند بند، مورد تحلیل قرار می گیرد.

🔸 اینکه در نقد هر کتابی، نیاز است تا قبل و بعد از متن کتاب هم بررسی شود، یک امر عقلی و اخلاقی است. یقینا یک بند از کتابی 600 صفحه ای، بیانگر کامل و واضح از منظور نویسنده نیست. که متاسفانه برخی در نقد قران به این روش استمداد می کنند تا شاید از این طریق بتوانند حرف خود را به کرسی قضاوت بنشانند. اما هر محقق آگاهی می داند برای نقد هر کتابی، باید حداقل یک دور کامل کتاب مطالعه شود تا تمام دیدگاه نویسنده کتاب روشن شود. سپس اگر نقدی وارد بود، به نقد کتاب پرداخته شود.

🔸 در مساله دین نیز، چنین است، در نقد دین نیز باید تمام مفاد یک دین بررسی شود، سپس نقد وارد شود. این مساله در نقد کتب آسمانی کمی سخت تر است، چرا که کتب آسمانی ادبیاتی پیچیده داشته و سیری واضح (مانند کتب عادی بشری) نداشته اند. بلکه این کتب آسمانی با ادبیاتی خاص و به صورت کلی نگارش یافته اند، مخصوصا قران کریم که جمع آوری وحی پیامبر اکرم بوده است.

🔸 بنابراین هر انسان منصفی این را می پذیرد که اگر قرار است آیه ای مورد بررسی قرار بگیرد، باید آیه قبل و بعد از آن نیز مورد بررسی قرار بگیرد. وقتی منتقد قرآن از خود و نقد خود مطمئن است، نباید ترسی داشته باشد از اینکه آیه قبل و بعد از آیه مورد نقد نیز بررسی شود. بلکه برخلاف آنچه نویسنده متن مدعی است، این خود منتقد است که دچار مغلطه شده و به دنبال حقیقت نیست.

🔸 شأن نزول آیه به معنی آن است که، این آیه در چه تاریخی و برای چه منظوری نازل شده است. این شأن نزول آیه در معنی آیه و مفهوم آن موثر است. مثلا در سوره کوثر، وقتی می خوانیم «ما به تو کوثر اعطاء کردیم» متوجه نمی شویم منظور از کوثر چیست، بنابراین باید به شأن نزول آیه مراجعه کنیم که این آیه در چه تاریخی و به چه منظوری نازل شده است. وقتی متوجه بشویم که این آیه در ولادت حضرت زهرا (س) نازل شده است، متوجه خواهیم بود که منظور از کوثر، حضرت زهرا (س) است.

🔸 ضمنا، وقتی کسی قرآن کریم را به عنوان کتاب مقدس اسلام، نقد می کند، باید بر مبنای اسلام نقد کند؛ یعنی نقدش طوری باشد که یک مسلمان را مجاب کند که به این آیه نقد وارد است. بنابراین باید مفاد اسلامی و شیوه مراجعه مسلمانان به قرآن را مطلع باشد تا به آن وسیله نقد را وارد کند. و وقتی کسی در نقد قرآن مطلبی را می گوید، که پاسخ این نقد با شأن نزول داده می شود، این نقد به اسلام وقرآن از دیدگاه یک مسلمان وارد نیست. چرا که نقد باید بر اساس اعتقادا اسلامی باشد و یک مسلمان در مفهوم یک آیه شان نزول و تفسیر و ... را دخیل می داند.

🔸تفسیر یک آیه از قرآن نیز در مفهوم آیه موثر است. وقتی که آیه ای به رسول اکرم (ص) نازل شده است؛ هیچکس بهتر از ایشان از مفهوم و مفاد آیه باخبر نخواهند بود. بنابراین عاقلانه آن است که سخنان ایشان را درباره آیه بپذیریم و مفهوم آیه را از خود ایشان بپرسیم. همچنین است سخنان سایر معصومین که توسط خود پیامبر در تفسیر قرآن مورد تایید بوده اند.

🔸 علاوه بر تفسیرهای صحیح و مورد وثوق، رجوع به اهل لغت جهت متوجه شدن از معنی لغات و حروف و همچنین رجوع به دانشمندان علم ادبیات عرب، جهت آگاهی از شیوه ترکیب کلمات و ساخت معانی جدید، و البته علوم دیگر (که نزدیک به 70 علم را شامل می شود) لازم و ضروری است تا مفهوم و معنای کامل یک آیه مشخص شود.

🔸 همانطور که در مطالعه یک کتاب تخصصی علم پزشکی، نیاز است تا شخص، زبان انگلیسی، علم زیست شناسی، علم گیاه شناسی، علم دارو شناسی و ... را آموزش دیده باشد و الا مفهوم کامل و صحیحی از کتاب برداشت نخواهد کرد، علم دین نیز به عنوان یک علم بسیار تخصصی، اینچنین است.

🔸 نسخ در قرآن کریم، تنها یک مرتبه اتفاق افتاده است، که در خود قران کریم، صراحتا نسخ آیه بیان شده و آیه جدید در نسخ آیه قبلی ذکر شده است. بنابراین غیر از یک مورد نسخ، دیگر نسخی در آیات قرآن وجود نخواهد داشت که مسلمین بخواهند در جهت توجیه نقد قرآنی به آن متمسک شوند.

🔻مطالعه بیشتر:
🌐 http://shobhe.net/Archives/3504
...................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه
وظایف یک زن مسلمان در قرآن
1_ یک زن مسلمان و مومن باید بپذیرد که طبق آیه 3 سوره نساء شوهرش حق دارد 4 زن داشته باشد.
2_ طبق آیه 34 سوره نساء شوهرش در صورت نافرمانی می تواند او را کتک بزند.
3_ طبق آیه 11 سوره نساء به او ارث نیمه می رسد.


🔻پاسخ (قسمت اول)
🔹متن فوق، شامل 3 شبهه از سری شبهات اسلام و قرآن نسبت به زنان است، که سراسر دروغ، کذب، سانسور و تقطیع است. با هم به بررسی سه آیه و حکمشان می پردازیم:


🔻پاسخ شبهه شماره 1
🔸آیه سوم سوره نساء می فرماید: «و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شده‏ ايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال‏وار گرديد]»

🔸با صراحت تمام، آیه شریفه خطاب به مردان می فرماید: اگر زنان دیگری را تا چهار نفر، پسندیده اید، می توانید با آنها ازدواج کنید ولی به شرط رعایت عدالت؛ و اگر نمی توانید عدالت را رعایت کنید به یک زن اکتفاء کنید.

🔸در فقه اسلامی، مرد تنها در شرایطی می تواند تعدد زوجات داشته باشد؛ که مهمترین آنها رعایت عدالت می باشد. که در مطالبی جداگانه به علت وضع چنین حکمی اشاره کرده ایم.

🔸همچنین در فقه اسلامی، زن می تواند قبل از اجرای صیغه عقد خودش با مرد، شرط ضمن عقد نماید که مرد تعهد کند با کس دیگری ازدواج نکند، که این شرط در صورت رضایت طرفین لازم الاجراست و مرد حق ازدواج مجدد را ندارد. و حتی در برخی اوقات، ازدواج مجدد مرد منوط به اجازه زن خواهد بود و بدون اجازه او، عقد باطل و یا حرام است.

🔸ضمنا، بسیاری از زنان مسلمان با این موضوع مشکلی نداشته و بلکه بلعکس، نداشتن چند همسر برای شوهرشان را خوب نمی دانند.



🔻پاسخ به شبهه شماره 2
🔸آیه 34 سوره نساء می فرماید: «مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى كنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه ‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترك كنيد پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ است»

🔸کاملا واضح و مشخص، قرآن کریم می فرماید؛ اگر همسری از فرمان شوهرش اطاعت نکرد شوهر برای تادیب و یا تنبیه او، ابتدا باید آنها را پند داد، و اگر پند و اندرز، آنها را تاثیری نکرد در مرحله دوم از همخوابی با او دوری کند و در جایگاه دیگری بستر خواب خود را پهن نماید. و اگر تاثیری نشد، در مرحله سوم، در صورت عدم تاثیر، اجازه داده شده است، آنها را تنبیه کرد (به شرایطی که بعدها در روایات بیان می شود).

🔸ابتدا باید مشخص شود، نافرمانی چه نافرمانی است، سپس به ضرب و تنبیه بپردازیم؛ منظور از نافرمانی در این آیه، مساله درخواست جنسی شوهر از همسر است؛ بنابراین نافرمانی در شست و شوی و پخت و پز و ... نخواهد بود؛ حتی نافرمانی در اجرای دستورات همسر نیز نخواهد بود، چرا که بر زن تنها فرمانبرداری در مساله جنسی واجب است و الباقی نیکوست که او اطاعت نماید والا وظیفه ای ندارد می تواند برای عمل هر کدام از آنها، طلب مزد و اجرت نماید.

🔸حال که چنین است، اگر همسری از درخواست جنسی شوهرش، نافرمانی کرده و به آن اعتنا نکند؛ شوهر حق دارد او را با پند، سپس با ترک و جدا خوابیدن و در نهایت با ضرب تادیب نماید؛ نحوه ضرب که مرحله آخر است نیز، ضرب و شتم جدی نیست، بلکه در روایات امده است: ««اگر زن بر مرد نشوز کرد (از حقوق زناشویی سرباز زد) جایز است از او در بستر و در سخن گفتن دوری کند و او را تنبیه کند، نه بسان اجرای حد و نه زدن دردآور، و از زدن بر صورتش بپرهیزد و سخن گفتن با او را بیش از سه روز ترک نکند»[بحارالانوار: ج 101، ص58]

🔸در جامع الاخبار صدوق از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده: «در شگفتم از کسی که همسر خود را می‌زند، حال آن که خود به زدن شایسته‌تر است. زنان خود را با چوب نزنید که قصاص دارد، ولی با سخت‌گیری در خوراک و پوشاک آنان را بزنید تا در دنیا و آخرت آسوده باشید.»

🔸که تمام این مسائل بیانگر جایگاه والای زن در نظر اسلام دارد.


🔻پاسخ به شبهه شماره 3
🔸آیه 11 سوره نساء در بیان برخی از احکام ارث نازل شده است، اما پایگاه تخصصی شبهه، به مساله ارث به صورت کامل در دو پست جدا پاسخ داده است، می توانید مراجعه کنید به:

🌐 http://shobhe.net/Archives/395
🌐 http://shobhe.net/Archives/326
...............................
🌐 @Shobhe_Net
💠 پاسخ به شبهات (#تاریخی #قرآنی)

🔻متن شبهه
ماجرای نویسنده ی (کاتب وحی) که به دروغ محمد پِی برد. عبدالله ابن سعد ابی سرح، از کاتبان وحی محمد بود. ماجرای او در نوشتارهای زیادی از نویسندگانِ تفسیر و حدیث آمده است. مانند:۱- تفسیر کشاف،( پوشینه ۲ ) برگ ۴۴ ۲- الدر المنثور (پوشینه ۷) برگ۲۸۲ پس زمانیکه آیه ی “و لقدْ خلَقنا الانسانَ من سُلاله من طین” ( مومنون۱۲) گفته شد، عبدالله از تفصیل خلقت انسان تعجب کرد و گفت “تبارک الله احسن الْخالقین”. پس محمد گفت همین را بنویس!!! و همین آیه شد! در نتیجه عبدالله شک کرد، و گفت، اگر محمد راست میگوید، به من هم مثل او نازل میشود، و اگر دروغگوست، من هم شبیه او گفتم!! سپس از اسلام بیرون رفت و به مکه پیوست. بدنبال این کار، محمد فرمان قتل او را داد. و در فتحِ مکه دستور داد، که چهار نفر را (ازجمله عبدالله) اگر به پرده ی خانه ی کعبه هم آویزان شده اند، را بکشند.


🔻پاسخ
🔸عبدالله بن سعد بن ابی سرح بن العامری برادر رضاعی عثمان بن عفان، کاتب وحی در زمان رسول خدا و والی مصر در زمان خلافت عثمان پسر عفان بود.

🔸به گواه تمام تواریخ شیعه و سنی، وی بعد از مدتی که از کتابت وحی می گذشت، مرتد شد و از مدینه به مکه گریخت. اما در علت ارتداد وی سخن ها مختلف است که از دو واقعه تاریخی خارج نیست:

۱_ علامه محمد باقر مجلسی در بحار از مرحوم طبری در کتاب البیان نقل می کند که: «پیامبر (ص) آیات سوره تین را بر وی (عبدالله ابن ابی سرح) املا کردند و او می نوشت. تا رسید به آیه ”‌ثم انشأناه خلقا آخر”‌‌. ابن ابی سرح از نحوه بیان خداوند در مورد خلقت انسان به شگفت آمد و گفت: ”‌فتبارک الله احسن الخالقین”‌‌. پیامبر (ص) فرمودند: بنویس”‌فتبارک الله احسن الخالقین”‌‌ و همین امر باعث شد که در دل ابن ابی سرح وسوسه ای ایجاد شود و به خود گفت اگر حقیقتاً این وحی است، پس بر من هم وحی می شود. اگر دروغ است پس پیامبر (ص) (العیاذ بالله) دروغ می گوید و به همین جهت مرتد شد و به مکه گریخت»

۲_ در منابع دیگر آمده است که: ابن ابی سرح در نوشتن وحی تغییراتی می داد و همین امر باعث باشد که پیامبر (ص) او را از مقام کتابت وحی عزل نماید و او مرتد شد و به مکه گریخت. فیض کاشانی از امام صادق (ع) نقل می کند: «عبدالله بن سعد بن ابی سرح برادر رضاعی عثمان خط زیبایی داشت، هر وقت بر رسول اکرم (ص) وحی نازل می شد او را فرا می خواند و وحی را بر او می خواند و او می نوشت، اما او به جای ”‌سمیع بصیر”‌‌، ”‌سمیع علیم”‌‌ و به جای”‌بما تعلمون خبیر”‌‌، ”‌بما تعملون بصیر”‌‌ می نوشت، و ”‌یا”‌‌ را عوض ”‌تا”‌‌ و ”‌تا”‌‌ را عوض ”‌یا”‌‌ کتابت می کرد، با این حال حضرت می فرمود ”‌هو واحد؛ فرقی نمی کند اینها یکی است”‌‌. عاقبت این شخص مرتد شد و به مکه گریخت و به قریش گفت: به خدا قسم، محمد نمی داند چه می گوید؛ من هم قادرم مثل او بگویم و به مانند او آیه نازل کنم.»

🔸در ذیل روایت فوق مرحوم صدوق درباره این کلام از رسول خدا که فرمودند “هو واحد”‌‌ می نویسد: «یعنی، چه تغییر بدهی و چه تغییر ندهی آنچه من املا می کنم نوشته می شود نه آنچه را که تو تغییر می دهی» این توجیه در واقع مطابق آیاتی از قرآن است که می فرماید: «قرآن قابل تغییر و تحریف نیست»

🔸درباره شخصیت او نوشته اند: عبد الله ابی سرح نه تنها مورد اعتماد پیامبر نبود بلکه مورد نفرت و انزجار حضرت هم بود به خاطر شیطنت ها و بد طینتی هایی که در امر کتابت وحی انجام می داد. موید این قول روایتی است از رسول خدا در مورد او که فرمودند: «هر که عبد الله بن سعد را بیابد –اگر چه بر پرده کعبه چنگ زده باشد باید او را بکشد.»

🔻بنابراین می گوییم:
🔹بر فرض پذیرفتن این روایت و نقل تاریخی؛ همچنان ایرادی به قرآن کریم و آیات آن ندارد، چرا که قران کریم یک مرتبه به صورت دفعی و یکباره بر پیامبر اکرم نازل شد، و بعد از آن به صورت تدریجی نازل می شد تا اینکه به این آیه رسیده است، پس قبل از آنکه پیامبر از انزال این آیه خبر بدهند، این آیه در ذهن شریفشان بوده و کلام الهی محسوب می شده… بنابراین این مطلب آیه بوده است ولو به ذهن شخصی دروغگو و فریب کاری چون ابن ابی سرح رسیده باشد. (که نمی توان به خبر او اعتماد کرد.)

🔹اخبار صحیح و یا معتبر تر از خبر متن شبهه موجود است که علت ارتداد ابن ابی سرح را تغیر آیات به علاقه خود اوست.

🔹اگر قبول کنیم که او مرتد شد و به بطلان اسلام و قرآن ایمان پیدا کرد، چرا بعد از فتح مکه و اماندهی برادرش عثمان جهت عدم اعدام او و حتی بعد از رحلت پیامبر در دوران حکومت عثمان، بر اعتقاد خود نبود و حتی پیشنهاد عثمان را جهت والی شدن در برخی شهرها قبول کرد؟ در حالی که خود افراد به ضمیر خودشان آگاه تر اند.

🔻پاسخ کامل همراه با پی نوشت در:
🌐 http://shobhe.net/Archives/3236
...................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی #تاریخی)

🔻متن منتشر شده در فضای مجازی
در ذهن من یک سؤال همیشه وجود دارد که (لااکراه فی الدین) چرا توسعه با شمشیر و خون انجام گرفت. مگر ایران با اعراب جنگی آغاز کرد که به ایران وارد شده و… حمله کردند.


🔻پاسخ
🔸خداوند متعال در آیه ۲۵۶ سوره بقره می فرمایند: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»

🔸یعنی: در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.

🔸گروهى از مفسران درباره این آیه می فرمایند: «دین یک مسئله اعتقادى و قلبى است و اکراه و اجبار در آن محال است و بنده مختار و مخیر می‌باشد، و به طور کلی، دینی که اجباری باشد، خاصیتی نخواهد داشت و عبودیت و بندگی را محقق نخواهد نمود.»

🔸بنابراین پر واضح است که اجباری در انتخاب دین نیست، بلکه افراد در شیوه نگرش به دنیا (ایدولوژی) و عمل، اختیار محض دارند، اما در پذیرش قوانین اجتماعی، و برخی موارد، اجبار اجتماعی در کار است.مثالی برای این مطلب از خارج دین:

🔸در کشورهای مختلف، قوانین مختلفی وضع می شود، علت این قوانین نیز ایجاد نظم، ایجاد مساوات اجتماعی و … است. کسانی که می خواهند در هر کشوری زندگی کنند، با وجود اینکه به دلیل و علت وضع این قوانین ایمانی ندارند و اعتقادی در کار نخواهند داشت، ولی در اجرای عمومی آن ملزم به رعایت اند. مثلا، در کشور آلمان قانون است که: «بالشت، به نوعی سلاح محسوب می شود و اگر کسی با بالشت به سمت کسی حمله کند، همان محکومیتی را دارد که حمل و حمله با چاقو خواهد داشت.» بنابراین کسانی که در کشور آلمان زندگی می کنند، هر چند این قانون را احمقانه می دانند ولی باید آن را در جامعه و انظار رعایت کنند؛ البته این افراد می توانند در خفاء و مکان های شخصی خودشان، از این قانون سرپیچی کنند.

🔸پس، باید مشخص شده باشد که منظور از آیه لا اکراه فی الدین چیست و مشمول چه مواردی می شود. مختصرا می گوییم که: اکراه و اجباری در اعتقاد به دین خاصی نیست، بلکه تنها اجبار، در پذیرش برخی احکام اسلامی در جامعه اسلامی است، از جمله عدم نوشیدن شراب در ملاء عام، عدم ارتکاب به برخی گناهان همچون زنا، تجاوز، قتل و …

🔻حال که تفسیر و معنای صحیح آیه مشخص شد، به بررسی علت های حمله اسلام (اعراب) به ایران می پردازیم:

🔸حقیقتا اسلام با جنگ و آغازگری جنگ مخالف است، این مساله به کرات در احکام، عقائد و تاریخ تکرار شده است و امری ثابت شده و قابل دفاع است. همچنین در تاریخ حکومت و حیات پیامبر اکرم، مشاهده می شود که ابدا جنگی را اسلام آغاز نکرده است جز به احقاق حق ضایع شده خود، و یا به جهت دفع ضرر و با این وصف که در همه ی جنگ ها، پرتاب کننده تیر اول و شروع کننده جنگ، مقابلین اسلام بوده اند. اسلام همواره پیرو صلح بوده و با قتل و خونریزی مخالفت دارد، (برخی آیات در قرآن که دستور به قتال می دهند، اولا قتال به معنی جنگ است نه قتل، دوما این آیات در مقام بیان قتال وجنگ با کافران حربی است – کسانی که بر علیه اسلام شمشیر می کشند- و شامل همه کفار نمی شود.)

🔸این توضیح مشخص می کند که علت حمله اعراب به ایران و سایر بلاد های همسایه، غیر دینی و غیر اسلامی بوده است. شاهد این حرف، بسیار است و می توان برای آنها دلایلی به شرح زیر اقامه کرد.

۱_ تبلیغ دین و گسترش اسلام.
۲_ کشور گشایی خلفاء -به ظاهر- مسلمان.
۳_ کسب ثروت و مال از کشورهای همسایه.
۴_ حمله ساسانیان به برخی مواضع اعراب.
۵_ علاقه به قتل و جنگ اعراب جاهلی.
۶_ سیاست های داخلی خلفاء به ظاهر مسلمان.
۷_ گسترش تجارت اعراب و خلفاء.

🔻برای بررسی تمام گزینه های فوق، به سایت تخصصی شبهه مراجعه بفرمایید:
🌐 http://shobhe.net/Archives/3286
..................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن منتشر شده در فضای مجازی:
آیه ای که در خود #قرآن است و اثبات میکند سراینده این جملات و اشعار میتواند کار #سلمان_فارسی باشد. (آیه 16 سوره نحل)


🔻پاسخ:
🔸 ابتدا متن و ترجمه آیه 16 سوره نحل: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبينٌ» یعنی «و نیک می دانیم که آنان می گویند: "جز این نیست که بشری به او می آموزد." [نه چنین نیست ، زیرا] زبان کسی که [این] نسبت را به او می دهند غیر عربی است و این [قرآن] به زبان عربی روشن است.»

🔸 با کمتر تاملی بر روی آیه کاملا مشخص است که، هدف نزول آیه باطل کردن شبهه است، به عبارت دیگر، نویسنده شبهه، پاسخ شبهه را دلیل شبهه خود آورده در حالی که این نشانه تعصب و یا جهل خود اوست.

🔸 در تفسیر این آیه شریفه آمده است: «ابن عباس گوید: مردى در مکه بود به نام بلعام که عرب نبوده است و مشرکین می‌دیدند که رسول خدا صلى الله علیه و آله نزد این مرد رفت و آمد می‌کرده لذا شایع کردند که آنچه که پیامبر مى گوید بلعام به او تعلیم می‌دهد»[۱]

🔸 برخی نیز به صراحت گفته اند منظور مشرکان از آن غلام، سلمان فارسی بوده است.[2]

🔸 در نتیجه، خداوند متعال در نقد مشرکان که قرآن کریم را زایده ذهن و آموزه های دیگران به پیامبر می دانستند، می فرمایند: این قرآن عربی فصیح است، و زبان آنان که شما مدنظرتان است، یا عرب نیستند، و یا عربی فصیح نمی دانند.

🔸 باید افزود که اعجاز قرآن کریم، برای هر عالم به علم لغت و ادبیات عربی، مشخص و محرز است. به قدری که هیچکس نمی تواند آن را انکار کند. از این اعجاز، به اعجاز ادبی قران یاد می شود. با بررسی کامل آن، متوجه خواهیم شد که تهیه و تنظیم این کتاب، از قدرت هر بشری خارج است، حتی اگر همه بشر برای تهیه آن جمع شوند.

🔹 بنابراین: اساسا این شبهه وارد نیست مخصوصا آیه شریفه 16 نحل که خود دلیلی بر رد این شبهه است.

__پی نوشت_____________
[1] تفسیر جامع البیان (طبری) : تحت آیه 16 نحل.
[2] تفسیر کشف الاسرار: تحت آیه فوق.
.................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه
آخرش عرض بهشت شما چقدراست؟
ﺩﺭ ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ﮐﻪ در قرآن محمد ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﺮﺽ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ در ﺗﻨﺎﻗﺾ ﺁﺷﮑﺎﺭﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ و ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ال عمران ﺁﯾﻪ 133 ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﻋﺮﺽ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻋﺮﺽ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﻋﺮﺽ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ دقت کنید که ‏ﺳﻤﺎﻭﺍﺕ ﺟﻤﻊ ﺍﺳﺖ و این ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ است که ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ الحدید ﺁﯾﻪ 21 ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﻋﺮﺽ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﻪﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ‏ﺳﻤﺎﺀ یعنی دقیقا ﯾﮏ ﺁﺳﻤﺎﻥ ‏ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﯿﺴﺖ.


🔻پاسخ
ابتدا متن دو آیه مورد مناقشه:
🔸«وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» (سوره آل عمران، آیه 133) و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنايش [به قدر] آسمانها و زمين است [و] براى پرهيزگاران آماده شده است بشتابيد.

🔸«سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» (سوره حدید، آیه 21) [براى رسيدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است [و] براى كسانى آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده‏ اند بر يكديگر سبقت جوييد اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد آن را مى‏ دهد و خداوند را فزون‏بخشى بزرگ است.

🔻بعد از بیان دو آیه، وقت بررسی دو آیه خواهد رسید:
🔸نکته مهم، در این دو آیه این است که: منظور از عرض، عرض اصطلاحی فارسی در مقابل طول نیست، بلکه منظور وسعت کلی است. حال دو اختلاف در دو آیه وجود دارد:

1_ اختلاف بین عبارت: «جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ» و «جَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»
2_ اختلاف بین عبارت: «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» و «أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ».


🔻بررسی اختلاف اول
🔸خداوند متعال، در بیان وسعت بهشت، می فرمایند: بهشتی که عرض آن، آسمان ها و زمین است. با این تعبیر، بهشت بزرگترین مخلوق خداوند است، چرا که غیر از آسمان و زمین؛ چیز دیگری وجود ندارد که بتوان آن را خارج از زمین و آسمان دانست. و اما آیه 21 حدید که با عباراتی شبیه به آیه قبل است، می فرماید: وسعت بهشت، مانند وسعت آسمان و زمین است. بنابراین با بررسی اولیه آیه درخواهیم یافت آیه اول خبر از وسعت بیکران بهشت می دهد، و آیه دوم، خبر از مثال زدن این وسعت است. پر واضح است که در مثال زدن، همیشه بین دو شیء مثال زده شده؛ برابری صد در صد وجود ندارد. مثلا وقتی گفته می شود: پرتقال، مانند نارنگی است؛ نه به این معناست که پرتقال خود نارنگی است، بلکه منظور رنگ و اندازه و شمایل و ... است.

🔸از همین رو، خداوند متعال در آیه 21 حدید، مثال زده است که وسعت بهشت، مانند وسعت آسمان و زمین است (نه اینکه وسعت بهشت دقیقا وسعت آسمان و زمین است) ولی در آیه 133 سوره آل عمران، خداوند متعال می فرمایند وسعت بهشت آسمان ها و زمین است (که طبق توضیح گذشته، خداوند می فرمایند: بهشت بزرگترین مخلوق من است)

🔸اما بی توجهی نویسنده شبهه به یک نکته، نشان دهنده سطح سواد اوست، و این نکته آنکه: در هر دو آیه، قبل از کلمه سماء، الف و لامی قرار گرفته است «السماء» که در عربی به الف و لام جنس معروف است. الف و لام جنس، اسم بعد خود را عمومیت می بخشد، یعنی جنسیت اسم بعد خود را مد نظر دارد نه فرد آن را؛ مثلا وقتی گفته می شود، «الانسان» «القرآن» و ... منظور جنس انسان و قرآن است یعنی همه انسان ها و قرآن های موجود در عالم (حتی آنهایی که اکنون نیستند و یا در آینده خواهند آمد.)

🔸با بیان فوق، درخواهیم یافت هر دو آیه منظورشان از کلمه سماء، جنس سماء است، یعنی همه آسمان ها و زمین.


🔻بررسی اختلاف دوم
🔸اما با تاملی در دو آیه، درخواهیم یافت، این اختلاف در کلمه سماء ممکن است ناشی از بخش دوم آیات باشد. چرا که هر آیه بهشت قشر خاصی را در حال معرفی است.

🔸آیه 133 سوره آل عمران در حال معرفی بهشت متقین است. اما آیه 21 سوره حدید در حال معرفی بهشت تمام مومنین به خدا و رسولش می باشد. حتی در آخر همین آیه می فرماید این بهشت یک فضل الهی است، و به همه داده نمی شود بلکه به آنان که خداوند بخواهد خواهد رسید.

🔸پر واضح است که قشر اول، بیشتر مستحق بهشت الهی می باشند، و شاید اختلاف در عبارات قرآن کریم در کلمه سماء، به همین خاطر باشد که بهشت متقین با بهشت غیر متقین متفاوت تر است (حداقل در وسعت). چرا که در آیه 133 آل عمران، بهشت متقین؛ به اندازه آسمان ها و زمین است ولی در بهشت غیر متقین در آیه 21 حدید، بهشت، به مانند وسعت آسمان و زمین است که از آیه قبل محدود تر محسوب می شود.

....................................
🌐 @Shobhe_Net
💠پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه
دو اشتباه در آیه های ۶۵ و۶۶ سوره انفال وجود دارد:
اشتباه اول:گفته می‌شود که “یک مجاهد مسلمان می‌تواند بر ده نفر کافر غلبه کند” اما این وعده یا پیش‌بینی درست از آب در نمی‌اید و به قول معروف مسلمین خیت می‌شوند، در آیه بعدی گفته شده چون در شما ضعف دیده شد جنگ را برای شما سبک می‌کنم و به شما تخفیف می‌دهم، اما آیا از همان اول الله نمی‌دانست که این ضعف وجود دارد؟ در این آیه گفته شده ” دانست” و این یعنی نمی‌دانسته، در واقع “دانست” ریشه در این دارد که قبلا نمی‌دانست
اشتباه دوم: در آیه ۶۶ گفته شده که جنگ را برای شما سبک می‌کنم و به شما تخفیف می‌دهم، بنابراین اگر در آیه قبلی یک مجاهد توانسته است بر ده کافر غلبه کند انتظار می‌رود در آیه ۶۶ هر مجاهد بتواند بر بیش از ده نفر غلبه کند اما اینگونه نیست و کاملا برعکس جنگ بر آنها سنگین تر می‌شود زیرا هر یک نفر فقط بر دونفر می‌تواند غلبه کند در حالی که در مرحله اول هرمجاهد می‌توانسته بر ده نفر غلبه کند و این کاملا اشتباه است زیرا در آیه ۶۶ وعده سبک شدن جنگ داده شده است

🔻پاسخ:
🔸متن و ترجمه ۲ آیه:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَی الْقِتالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ (۶۵) الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ صابِرَهٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ (۶۶)
ای پیامبر ، مؤمنان را به جهاد برانگیز. اگر از [ میان ] شما بیست تن ، شکیبا باشند بر دویست تن چیره می شوند ، و اگر از شما یکصد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می گردند ، چرا که آنان قومی اند که نمی فهمند. (۶۵) اکنون خدا بر شما تخفیف داده و معلوم داشت که در شما ضعفی هست. پس اگر از [ میان ] شما یکصد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز گردند ، و اگر از شما هزار تن باشند ، به توفیق الهی بر دو هزار تن غلبه کنند ، و خدا با شکیبایان است.

🔻توضیح:
🔸آیه ۶۵ سوره انفال برای تشویق مؤمنان بر امرجهاد در راه خدا است و می فرماید: بیست نفر افراد خویشتندار از شمابر دویست نفر از کفار غالب می شوند و علت این امر هم این است که کفار مردمی هستند که نمی فهمند، و سرّ این مسأله که کفار نمی فهمند آنست که مؤمنان جان خود را در راه خدا می بخشند و ایمان به خدا نیروئیست که هیچ نیروئی معادل آن نیست و تاب مقاومت در برابر آن را ندارد.

🔸در آیه ۶۶ خداوند می فرماید: خداوند چون نسبت به ضعف در صفات روحی شما که ناشی از ضعف ایمان شماست آگاهی دارد، لذابه شما تخفیف داد و نسبت مؤمنان به کافران را که در آیه قبل یک به ده بود، دراین آیه به نسبت یک به دو تقلیل دادند.

🔸بنابراین منظور از ضعف در آیه ۶۶ سوره انفال، ضعف قوا وتجهیزات جنگی نیست ،چون بدیهی است که مؤمنین در زمان رسول خدا همواره رو به قوت و کثرت نفرات می رفتند نه رو به ضعف و کاستی. و مراد از ضعف، ضعف روحی و معنوی مسلمانان است.

🔸از جمله “الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ” (اکنون خدا بر شما تخفیف داده) نشان می دهد که آیه قبلی حکم الهی است و نه وعده؛ به این سخن که خداوند بر هر یک از مسلمانان در جنگ واجب نموده است که با ۱۰ نفر پیکار کنند اما در آیه بعدی خداوند تخفیف داده و عدد حکم را به ۲ نفر رسانده است.

🔸اما شبهه مربوط به علم خداوند؛ یقینا خداوند عالم، بر هر واقعه و اتفاقی قبل از وقوعش علم دارد ولی از باب عدل، قصاص قبل از جنایت و عذاب قبل از گناه نخواهند کرد. بنابراین به محض ضعف ایمان که در گذر زمان اتفاق افتاده است خداوند متعال تخفیفی را به مسلمین داده است. علاوه بر این در ترجمه جمله “عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً” (و دانست که در شما ضعفی است) توجه و دقت کافی نشده و ترجمه ای ناقص و شاید اشتباه ارائه شده است؛ ترجمه صحیح تر آن است که بگوییم : «معلوم کرد که در شما ضعفی هست» بنابراین خداوند در اینجا فاعل است نه مفعول؛ این ترجمه با عقاید حقه شیعه سازگارتر و از لحاظ ادبیاتی مرجح تر است.

ادامه دارد....
................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻 سوال:
چرا خداوند در آیه 4 سوره احزاب، به زنان توهین کرده و آنها را صاحب قلب معرفی نکرده است؟


🔻 پاسخ:
🔸 خداوند متعال، حدای حکیم و دانایی است که جز حق بیان نمی کند؛ ضمن اینکه از شخص حلیم و حکیم، توهین و بی ادبی، محال است. اما آیه 4 سوره احزاب:

🔸 «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ ...» یعنی: «و خداوند قرار نداده است در سینه مردان دو قلب...»

🔸 سوال از این بخش از آیه به این شرح است که: چرا خداوند داشتن یک قلب را مختص به مردان دانسته است و برای زنان چنین فضیلتی را بیان نکرده است. شایسته بود خداوند به جای رجل، از کلمه انسان استفاده می کرد.

🔻 در پاسخ به این ادعا، ابتدا به شان نزول آیه اشاره میکنیم:
🔸 مرحوم طبرسی در مجمع البیان، و همینطور مرحوم مجلسی در بحارالانوار، درباره شان نزول آیه آورده اند که: «در زمان جاهلیت مردى بود به نام «جمیل بن معمر» داراى حافظه بسیار قوى، او ادعا مى کرد: در درون وجود من «دو قلب»! است که با هر کدام از آنها بهتر از محمّد (صلى الله علیه وآله) مى فهمد! لذا مشرکان قریش او را «ذو القلبین» (صاحب دو قلب) مى نامیدند. در روز جنگ «بدر» که مشرکان فرار کردند، «جمیل بن معمر» نیز در میان آنها بود، «ابوسفیان» او را در حالى دید که، یک لنگه کفشش در پایش بود و لنگه دیگر را به دست گرفته بود و فرار مى کرد. «ابوسفیان» به او گفت: چه خبر؟! گفت: لشکر فرار کرد. گفت: پس چرا لنگه کفشى را در دست دارى و دیگرى را در پا؟! جمیل بن معمر گفت: به راستى متوجه نبودم، گمان مى کردم هر دو لنگه در پاى من است (معلوم شد با آن همه ادعا چنان دست و پاى خود را گم کرده که به اندازه یک قلب هم چیزى نمى فهمد، البته منظور از قلب، در این موارد عقل است)»

🔸 با این حساب، مشخص است شان نزول آیه درباره شخصیتی است به نام جمیل بن معمر و دربیان مذمت ادعای چنین شخصیتی برای داشتن دو قلب است.

🔸 اما برخی از مفسرین، به این مطلب اشاره داشتند که شاید منظور قران کریم از داشتن دو قلب زنان، به این معناست که زنان در برخی اوقات، صاحب دو قلب اند. و آن زمان بارداری آنان است که دو و یا چند قلب در بدن آنها در حال تپش است.

🔸 همچنین برخی در تفسیر این آیه، به معنای کلمات رجل و قلب پرداخته اند و معنای ظاهری آنها را رها کرده و معنای باطنی آن را در نظر گرفته اند. با این حساب در ترجمه آیه می فرمایند: و خداوند در وجود انسان ها (رجل به معنی همه انسان ها) دو قلب (محل ادراک) قرار نداده است. علامه طباطبائی در اینباره می فرمایند: «می‌توان گفت مراد از آیه این است که؛ قلب انسان یک نوع گرایش دارد و به یک طرف میل می‌کند، به عبارت دیگر؛ انسان نمی‌تواند بین دو اعتقاد متنافى و دو رأى متناقض جمع کند، اگر دو اعتقاد متنافى دیدیم باید بدانیم ممکن نیست یک فرد به هر دو معتقد باشد»

🔻بنابراین:
سه احتمال برای این آیه وجود دارد:
🔹 1_ منظور آیه، رد ادعای شخصی است که می گوید: من دو قلب دارم.
🔹 2_ منظور آیه از کلمه رجل و قلب، اعم از مردان و محل پمپاژ خون است.
🔹 3_ منظور آیه، جامعیت و دقت در سخن است که زنان در برخی اوقات، صاحب دو قلب اند.

..................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻سوال
آیا از نظر اسلام مردان بر زنان برتری دارند؟ و چرا درآیه 228 از سوره بقره آمده است که مردان بر زنان برتری دارند؟ ونیز چرا در آیه 34 از سوره نساء می فرماید: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ یعنی مردان سرپرست ونگهبان زنان هستند. چه نقصی در زنان است که باید تحت سرپرستی مردان باشند؟

🔻پاسخ
🔸اما راجع به آیه «وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ» که در آیه 228 از سوره بقره آمده است باید گفت که این آیه در رابطه با زن و شوهر و مربوط به بحث طلاق است و هیج ربطی به مطلق زن و مرد ندارد.

🔸این آیه می فرماید که زن مطلقه به طلاق رجعی باید سه پاکی را بگذراند و در ایام عده نیز، حق رجوع به عهده مرد وشوهر است. منظور از برتری در این آیه همان حق تقدم و اولویت تعیینی است. مثل حق رجوع در ایام عده وسایر اموری که بنا به مصالحی به مرد داده شده است.

🔸امور معیشتی و کارهای سنگین زندگی و برخی امور سنگین اجتماعی مثل جهاد و قضاوت و.. به عهده مردان گذاشته شده است وزنان به جهت روحیات لطیفی که دارند و نیز به جهت اینکه بنیه جسمی آنها با مردان متفاوت است از این امور مورد اشاره معاف داشته شده اند.

🔸اینکه در آیه 228 آمده که مردان بر زنان به درجه ای برتری دارد منظور از برتری همان نکات مورد اشاره در بالاست. یعنی در رابطه با امور زن و شوهری و زندگی داری و نیز برخی کارها و مسئولیت ها و مشاغل سخت و... خداوند به جهت مصالح وحکمت هایی برای مردان حق تقدم (دربرخی موارد) نسبت به زنان قائل شده است. ونیز در بحث ارث و دیه خداوند به جهت مصالحی سهم بیشتری به مرد داده است که در بحث ارث و دیه مفصلا بیان شده است...

🔸باتوجه به نکات یاد شده می توان گفت که مردان نسبت به زنان برتری هایی دارند و این مطلب منافاتی با قابلیت واستعداد زنان برای طی مدارج وکمالات روحی وعقلی و... ندارد و در واقع هم برخی زنان از نظر سیر رشد عقلی وکمالی از بسیاری مردان بالاتر بوده و هستند. مثال بارز برای این مساله، حضرات بزرگواری هستند که با وجود زن بودن، به درجات بالایی رسیده اند، همچون حضرت زهرا که خلقت آسمان و زمین به جهت وجود ایشان بوده است. و یا حضراتی چون مریم مقدس و آسیه و هاجر و ... علیهن السلام.

🔸واما در رابطه با آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ» سوره نساء آیه 34 باید گفت که مقصود این است که مردها در مدیریت وانجام وظایف سنگین زندگی و امورات معیشتی خانوادگی و نیز مسئولیت های خطیر و حساس اجتماعی مثل رهبری و زعامت بر مردم و قضاوت و جهاد... بر زنان مقدم هستند. درآیه 34 از نساء نمی گوید که مردان بر زنان برتری و درجه دارند بلکه تعبیر دقیق قرآن «قوامون» است. یعنی برخی مسئولیت ها با وضعیت جسمی و روحی مردان سازگاری بیشتری دارد و مردان می توانند به آن امور «قیام» کنند و از عهده آن بربیایند.

🔸و اما زنان و خانم ها نوعا به جهت وضعیت جسمی و روحی که دارند نمی توانند عهده دار و قیام کننده برای پذیرش برخی مسئولیت های سنگین از جمله مسئولیت و مدیریت امورات معیشتی زندگی و... باشند و این عیب ونقصی برای خانم ها نیست.اسلام همه حدود وجهات کرامت زن را درنظر داشته لذا از نظر اسلام برخی کارها با کرامت و حالات روحی وجسمی زن ها در تضاد است و زنها نباید چنین کارها ومسئولیت هایی را بپذیرند مثل قضاوت و شغل های سخت و دشوار که مضر به حال روحی و جسمی خانم ها است.

🔸متاسفانه امروزه در جوامع غربی ونیز بسیاری از ممالک اسلامی باشعار فریبنده «تساوی حقوق زن ومرد»، مردان وزنان را به تباهی کشیدند و بنیان خانواده ها را متزلزل و متلاشی کردند و با این شعارهای فریبنده نه تنها حقوق زنان استیفاء نشده بلکه بیشترین ضربه و آسیب را نسبت به این قشر مظلوم وارد کردند. از نظر اسلام زن ومرد در برخورداری از حقوق حیاتی ونیز قابلیت طی مسیر کمالات معنوی وعقلی مساوی هستند وهرکس غیر از این بگوید اسلام وقرآن را نشناخته است.

..................................
🌐@shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻متن شبهه:
از دو آیه ی 36 و 37 سوره احزاب، دو موضوع بسیار قابل توجه است: 1_ازدواج با زن پسر خوانده عملی غیر اخلاقی نزد اعراب بوده است که محمد آن را حلال کرد. 2_ اهمیت زید برای الله از علی بیشتر بوده است.


🔻پاسخ:
🔸 دو آیه فوق، در مورد ازدواج زینب بن جحش و زید بن حارثه و همچنین طلاق آن دو و ازدواج مجدد زینب با پیامبر اکرم است. توضیحات مفصلی در اینباره در مطلبی جدا ارائه شده و به طور مفصل درباره اش صحبت شده است... رجوع شود به:

🌐 http://shobhe.net/Archives/3611

🔻اما دو نتیجه گیری صورت گرفته در اینباره باطل است:
🔸 1_ نتیجه اولی که نویسنده شبهه مطرح کرده است، نتیجه ایست اشتباه؛ به اینجهت که: هر چند سابقا اعراب جاهلی، فرزندخوانده را فرزند حقیقی خود می دانستند و تمام احکام فرزند را برای او قائل بودند؛ اما با ظهور اسلام، این امتیازات از فرزندخوانده ها، برداشته شد. یکی از آیاتی که این حکم را بیان می کند، این دو آیه است.

🔸 جالب است که نویسنده شبهه، قصد دارد با این متن، یکی از رسومات اعراب جاهلی را خوب جلوه دهد؛ در حالی که همیشه اعراب جاهلی مورد نکوهش همگان بوده اند؛ باید از این شخص، درباره رسم زنده به گور کردن دختران نیز سوال کرد که آیا در اینباره هم همین نظر را خواهند داشت؟

🔸 2_ اینکه رد قرآن نام زید بن حارثه بیان شده است و نام علی بن ابی طالب علیه السلام بیان نشده است، دلیل بر تقرب و جایگاه والای زید نسبت به حضرت علی علیه السلام نیست. ناقض این مطلب، یادآوری خداوند در قرآن کریم از شیطان، فرعون، قارون، هابیل و ... است در حالی که از همه پیامبران الهی نامی به میان نیامده است. آیا این دلیل می شود مقام شیطان و فرعون و ... از مقام پیامبرانی که نامشان در قران نیامده است بالاتر باشد؟

🔸 مکررا مقالات متعددی درباره علت عدم ذکر نام حضرت علی علیه السلام و سایر ائمه نگاشته شده است؛ از مقالاتی که ثابت کننده وجود نام حضرت علی علیه السلام است، تا مقالاتی که از ذکر نام و یاد حضرت بدون صراحت صحبت کرده اند.

🔸 دلیل مختصری که شاید بتوان در این مختصر به آن اشاره کرد، آن است که: فرض کنید آیه ای به صراحت در قرآن کریم آمده باشد که حضرت علی علیه السلام را یاد کرده و او را خلیفه بعد از پیامبر ذکر کرده باشد.، یقینا دشمنان حضرت علی بعد از رحلت پیامبر، ساکت نمی نشستند تا شیعیان با استناد به این آیه، خلافت حضرت را ثابت کرده و آنها از خلافت منع شوند. به همین خاطر حتما این آیه را حذف و یا تغییر می دانند و یا حتی اسم خودشان را در آیات دیگر بیان می کردند. به همین خاطر و به جهت حفظ قران کریم از تحریف و تغییر، خداوند به صراحت از حضرات معصومین و خلافت و ولایتشان، یادی نشده است.

🔻پس مشخص می شود که:
🔹 اولا: اخلاق، آن است که خدا، رسولش و عقل بگویند؛ و غیر آن ملاکی برای اخلاقی بودن نیست.

🔹 دوما: پیامبر با ازدواجشان با زینب بن جحش، قصد داشتن سنت باطل جاهلی را نقض کنند.

🔹 سوما: نبود نام کسی در قرآن و بودن نام دیگری در آن، دلیل بر افضیلت نیست.

🔹 چهارما: نبود نام حضرت علی و سایر معصومین در قران، اگر بپذیریم؛ به جهت حفظ کتاب از انحراف و ... بوده است.
.................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻 متن شبهه:
#برهان_پیاز : مسلمانان؛ آیا میدانستید الله در کتابش (قرآن) حتی یک آیه در رابطه با مهدی و امامان شیعه نیاورده، درحالی که درباره پیاز و خیار آیه نازل کرده است؟ وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها هنگامی که گفتید ای موسی ما بر غذای یک جور نمی توانیم بسازیم، پس دعا کن پروردگارت برای ما از زمین سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز بیرون آورد! ایا این بدان معنا نیست که محمد به هیچ عنوان قصد ساختن مذهب جدیدی را نداشته و ادعای ارتباط با خدا و... سرفا جهت بالا بردن مقام و رسیدن به خواسته های نفسانی و جنسی وی بوده؟



🔻 پاسخ:
🔸 در رد برهان پیاز می گوییم: قرآن کریم، کتابی است که حاوی محتوای تاریخی، اعتقادی، فقهی و اخلاقی است. این کتاب، در هر زمینه ای، مطالب ناب و متقنی را بیان کرده است، که از چشم هیچ محقق منصفی دور نخواهد ماند. و شاهد این ادعا، اذعان بزرگان در هر رشته ای، به اعجوبه بودن این کتاب در نوع خود است.

🔸 اما نقد برهان پیاز، که نشانه جهل نویسنده به محتوای اسلام و مخصوصا تشیع است را در چند پرسش و پاسخ جواب می دهیم:

🔻 1_ آیا قرآن کریم، درباره مساله ولایت و امامت، سخن به میان آورده است یا خیر؟

🔸 در پاسخ می گوییم بله، #قرآن کریم بارها به مساله #امامت و ولایت اشاره داشته، و آیات متعددی درباره آن وجود دارد. از جمله: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء 59) در این آیه صراحتا از ولایت کسانی یاد شده است که نامشان اولی الامر است. / شایسته است تذکر داده شود که این مطلب (اشاره قرآن به ولایت داشتن برخی افراد) در بین شیعه و سنی اختلافی نبوده و از اهل سنت نیز به این معتقد اند. اختلاف بر سر تعیین شخص والی است.


🔻2_ آیا قرآن کریم، به اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اشاره داشته است؟

🔸 در پاسخ می گوییم، بله. در آیات متعددی نسبت به اهل بیت پیامبر، اشاره شده است. از جمله #آیه_تطهیر و یا #آیه_مباهله. شاید بتوان گفت که بیش از یک پنجم قرآن کریم، از آیاتی در شان اهل بیت پیامبر، مساله ولایت و رهبری و احکام پیرامون آن است.


🔻3_ آیا قرآن کریم، به ولایت امامان بعد از پیامبر اشاره داشته است؟

🔸 در پاسخ می گوییم بله، هر چند صراحتا نامی از امامان بعد از پیامبر در قران کریم ذکر نشده است، اما به صورت کلی، از ولایت آنان به طور قطع، یاد شده است. از جمله این آیات، آیه «اِنّما وَلیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون» (مائده 55) این آیه صراحتا از ولایت کسی یاد می کند که در رکوع نمازش، صدقه داده است. و تمام مفسرین #شیعه و برخی از مفسرین #اهل_سنت، صراحتا آیه را در شان #حضرت_علی علیه السلام می دانند که در مسجده در حال سجده صدقه داده است.

🔸 از این دست آیات متعدد است و استدلال های آن به طور مفصل در کتب اعتقادی شیعه بیان شده است.


🔻 4_ اگر مطلبی در قرآن کریم نباشد، دلالت بر بی اعتباری آن در اسلام دارد؟

🔸 در پاسخ می گوییم خیر، چرا که بسیاری از اعتقادات و احکام شرعیه، و حتی مطالب تاریخی، در قرآن کریم ذکر نشده اند، و یا به صورت تفصیل بیان نشده اند، مثلا در مورد کیفیت خواندن نماز، در قرآن کریم مطلبی ذکر نشده است، و فقط به خواندن آن تصریح شده است؛ و به همین جهت است که سخنان و افعال پیامبر اکرم و معصومین علیهم السلام حجت اند.

🔸 در مساله امامت، روایات متعدد و کثیری ذکر شده است که تصریح در نام امامان دارد، از جمله خطبه #غدیر_خم، که اتفاقا، آیاتی در شان آن نازل شده است.


🔸 اما آیاتی که در متن شبهه مورد اشاره است (آیه پیاز و خیار) از جمله آیات تاریخی قرآن کریم است که به داستی از داستان های حضرت موسی علیه السلام اشاره دارد.


🔻بنابراین:
🔹 در قرآن کریم به مساله #ولایت، فضیلت اهل بیت پیامبر، داستان های آنان و همچنین امامت امامان بعد از پیامبر اشاره شده است که به نمونه هایی از آن اشاره شد. ضمن آنکه، اسلام، یک برنامه جامع اعتقادی_رفتاری است که از دو منبع نشات می گیرد: قرآن و روایات صحیحه.
...............................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻سوال:
چرا بحث امامت ائمه اطهار عليهم السلام بالعموم و امام زمان(عج) بالخصوص به روشنى در آيات قرآن نيامده؟ با اين‏كه مسائلى با اهميت كم‏تر - نظير بعضى احكام كه از حيث تعداد و دلالت قابل قياس با اين بحث‏ ها نيست - در قرآن وجود دارد. اگر چه جواب‏ هاى مشهور داده شده اما قانع كننده نيست.(نظير جلوگيرى از تحريف قرآن و ديگر موارد)


🔻پاسخ:
🔸 اين مساله، مربوط است به قانون الاهى، خداوند تبارك و تعالى بشر را مى‏ خواهد امتحان كند همه چيز را نمى‏ خواهد در قرآن بيان كند حتى اعتقادات را.

🔸 بعضى چيزها را بايد خودشان زحمت بكشند، يعنى امكان ضلال ضرورى است. مسأله انسان بايد مثبت و منفى باشد مثل توليد برق همانگونه كه هدايت ضرورى است اضلال هم ضرورى است. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً مِنَ المجرمين...» پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرستد، يك نفر غريب هم همراهش است و اين ضرورى است.

🔸 پيامبر صلى الله عليه وآله مثلاً هدايتش بزرگ‏تر بود و همراهش بايد چند نفر گمراه باشند. اين قاعده الاهى است. اگر انسان مجبور شود كه هدايت شود، اين سلب اختيار انسانى است. اين‏كه كدامين مسأله در قرآن ذكر بشود يا ذكر نشود، اين سياست خدايى است و مربوط به همين موضوع است؛ مثلاً اصحاب كهف، چند نفر هستند، خداوند تبارك و تعالى در چند آيه از اصحاب كهف حرف مى‏ زند، ولى مشخص نمى‏ كند كه چند نفر هستند؛ «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ....»

🔸 اين را مى‏ گويد ولى تعداد را نمى‏ گويد، نمى‏ خواهد بگويد. در رابطه با آخر الزمان و ظهور حضرت نيز چنين است و همچنين راجع به اهل بيت‏ عليهم السلام با كنايه و اشاره و تصريح آيه مباهله مطلب را بيان مى‏ كند. بيش از اين تصريح نمى‏ كند. خداوند متعال مى‏ خواهد راه بدهد به مردم كه اگر كسى بخواهد راه فرار باز باشد در واقع راه فرار از ولايت را خداوند تبارك و تعالى باز كرده است.

▪️ پاسخگو: آیت الله علی کورانی
...................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)
🔻متن شبهه
سرنوشت تاريك زنان پيامبر بعد از مرگش
در ايه ٥٣ سوره احزاب قران ميگويد كه كسي حق ندارد بعد از مرگ محمد با همسرانش ازدواج كند. اين ايه يكي از غير انساني ترين و وحشيانه ترين ايه ها در مورد حقوق اين زنان نگونبخت است(حدود ١٣ زن) كه بعد از مرگ محمد اجازه ازدواج و داشتن همسر نداشتن و بقيه عمرشان را بايد در تنهايي و فلاكت زندگي كنند ،به علت اينكه
1_ هيچ منبع درامدي نداشتند
2_ در تنهايي و بدون داشتن همسر و همدم بايد زندگي ميكردند
3_ در عذاب روحي و جسمي بخاطر نداشتن رابطه با يك جفت مذكر
4_ نداشتن فرزند و به گور بردن اروزوي فرزند
اين ظلم و ستم محمد به انها شايد بخاطر افشا شدن راز ابتر (مقطوع النسل) بودن او باشد و شايد هم بخاطر حس مالكيت و خودخواهي محمد حتي بعد از مرگش در مورد اين زنان.


🔻پاسخ به شبهه
🔸آیه 53 سوره احزاب می فرماید: «شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقا [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است.»

🔸تعداد زنان پیامبر آنچه معروف است 9 تا 12 نفر بوده اند که همه آنها بیوه بوده بجز همسر اول ایشان حضرت خدیجه. علت این تعدد زوجات نیز مختلف است که در مطلب زیر به آن اشاره کرده ایم:

🌐 http://shobhe.net/Archives/2817

🔸در ازدواج شرط اساسی، رضایت دو طرف است، یعنی هم زن و هم مرد باید برای عقد رضایت داشته باشند؛ درباره زنان پیامبر نیز حکم همین است، پس آنها با رضایت تمام اقدام به زوجیت با حضرت پیامبر کرده اند و اجباری در کار نبوده، ضمن اینکه با نزول این آیه می توانستند، قبل از رحلت پیامبر، طلاق بگیرند و مشمول این حکم نشوند.

🔸و از آنجا که پیامبر اکرم تا سن 25 سالگی مجرد بودند و در 25 سالگی اقدام به ازدواج با حضرت خدیجه نمودند و تا سن 55 سالگی بعد از رحلت حضرت خدیجه، با تعدادی از زنان عرب که همگی بیوه بودند، اقدام به ازدواج کردند. و از انجا که رسم ازدواج با زنان بیوه، در عرب مرسوم نبوده بلکه قبیح نیز بوده،پس اگر هوس در پیامبر اکرم راه داشت، این عمل (ازدواج مکرر) را در دوران جوانی مرتکب می شدند و یا اگر در دوران میانسالی اقدام می نمودند، با زنان زیبارو و باکره ازدواج می نمودند نه زنان بیوه.

🔸علت این امر که زنان پیامبر بعد از رحلت ایشان، با کسی نباید ازدواج کنند، با اختیار و علاقه خود بوده است، چرا که می توانستند؛ قبل از رحلت پیامبر اقدام به طلاق بکنند. اما خودشان پذیرفتند ام المومنین باشند و شرایطش را بپذیرند.

🔻اما پاسخ به چهار علت مطرح شده در متن شبهه:
1_ زنان پیامبر بعد از پیامبر، با علاقه خود این شرایط را پذیرفتند، و بعد از پیامبر اکرم، همچون سایر افراد از بیت المال کسب درآمد می کردند و یا اینکه حق داشتند به کاری اشتغال پیدا کنند. زنان پیامبر طبق احکام اسلام از ازدواج بعد از پیامبر منع شده اند نه اشتغال و ... ضمن اینکه هیچ یک از زنان پیامبر در دوران پس ایشان، از مشکل مالی گله و شکایتی نکردند و گزارشی تاریخی در این زمینه وجود ندارد.

2_ زندگی در تنهایی، علاقه خودشان بوده است، همانطور که قبل از ازدواج پیامبر تنها بودند، پیامبر با آنها رابطه زناشویی برقرار کردند. پس آنها در این مساله ضرر نکردند. بلکه خودشان با میل شخصی و اعتقاد همسری پیامبر اسلام را پذیرفتند. و احکام ما بعدش را خبر داشته اند و با این حال با رضایت تمام به ادامه زندگی با پیامبر ادامه دادند.

3_ نداشتن رابطه با یک جنس مذکر، همیشه موجب مشکلات روحی و روانی و حتی جسمی نمی شود. بلکه در برخی موارد این مشکلات پیش خواهد آمد. با این وجود، گزارشی تاریخی از عدم رضایت این زنان (که اکثرشان سن قابل توجه ی داشتند و به اصطلاح دیگر به دوران یائسگی رسیده و علاقه ای برای روابط جنسی نداشته اند) نسبت به این شرایط نقل نشده است. حتی در برخی نقل ها اذعان دارند که بعد از پیامبر رغبت برای زندگی را نداشته اند چه رسد به زندگی مشترک.

4_ از آنجا که عدالت شرط ازدواج های دوم و سوم .. است، پس یقینا پیامبر اکرم بین زنان خویش این عدالت را رعایت کرده و با همه آنها رابطه جنسی داشته اند، به طوری که حتی ماریه قبطیه از پیامبر اکرم، صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد؛ که در دوران شیرخوارگی از دنیا رفت. بنابراین اگر زنان پیامبر بجز، حضرت خدیجه کبری و ماریه قبطیه، صاحب فرزند نشدند، بیانگر نقصی در آنان و یا حکمتی از جانب خداوند متعال بوده است که اگر آنان صاحب فرزند شوند، موجب فتنه خواهند شد. حائز اهمیت است برخی از زنان پیامبر قبل از پیامبر صاحب فرزندی بودند و این تنهایی در مورد برخی از آنها صادق است نه همه آنها.

🔻برای مطالعه مطلب به طور کامل به آدرس زیر مراجعه کنید:
🌐 http://shobhe.net/Archives/3214
👇ادامه پاسخ در پست بعدی...
......................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻 خمس در قرآن‏
«وَ اعلَموا أنّما غَنِمتُم مِن شَى‏ءٍ فَاِنّ لِلّهِ خُمُسَه و لِلرَّسولِ ولِذِى القُربى‏ وَ الیَتامى‏ والمَساكینِ وابنِ السَّبیلِ اِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّه...»؛ «اگر به خدا ایمان دارید، بدانید هر چه را به عنوان غنیمت بدست مى‌آورید، بى‌تردید یك پنجم آن براى خدا و رسول و خویشان و یتیمان و درماندگان و در راه ماندگان است.» (آیه 41 انفال)

🔻 نگاهى دقیق‏‌تر به آیه خمس‏
نگاهى به آیه خمس اهمیّت آن را نشان مى‏‌دهد؛ زیرا:
🔸 در كمتر آیه‏‌اى مربوط به احكام، این همه تأكید پى در پى آمده است. كلمات «واعلموا، انّما، من شى، فانّ، للّه خُمُسه (بجاى «خمسه للّه») و ان كنتم آمنتم» نشان تأكید است.

🔸 براى تهییج مردم مى‏‌فرماید: اگر ایمان دارید، خمس بدهید. بنابراین پرداخت آن از لوازم ایمان شناخته شده است.

🔸 جمله «فانّ للّه خُمُسه» (كه به اصطلاح جمله اسمیّه است) بیانگر این است كه این حكم دائمى است، نه موقّت و موسمى. به علاوه چیزى كه نشانه ایمان است نمى‏‌تواند موقّت باشد.

🔸 كلمه «واعلموا» در اول آیه به معناى آن است كه باید خمس دادن باورتان بیاید و مسئله را جدى بگیرید. راستى عجیب است كه شركت در جبهه، كنار پیامبر بودن، اهل نماز و روزه بودن، عقاید سالم داشتن، از مهاجرین، انصار و سابقین بودن، مجروح شدن و بالاخره بر سپاه كفر پیروز شدن به تنهایى كافى نیست، زیرا با آن همه كمالات باز هم قرآن مى‌فرماید: اى رزمندگان پیروز! اگر ایمان دارید خمس غنائم را بپردازید. اگر به بعضى از دستورات مثل جهاد و نماز عمل كردید، ولى به دستور خمس عمل نكردید، ایمان واقعى ندارید.

...................................
🌐 @shobhe_net
💠 پاسخ به شبهات (#قرآنی)

🔻 متن شبهه:
آیه 45 و 46 سوره فرقان میگوید علت سایه، وجود خورشید است، این در صورتی صحیح است که خورشید به دور زمین بچرخد، و این اشتباهی فاحش است.


🔻 پاسخ:
🔸 ابتدا متن و ترجمه آیات:
ألَم تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَو شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِنًا ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَيهِ دَليلًا (45) ثمَّ قَبَضناهُ إِلَينا قَبضًا يَسيرًا (46)

🔻 ترجمه:
🔸 آیا به [آفرینش] پروردگارت نگاه نکردی که چگونه [در ابتدای روز] سایه را می‌گستراند؟؛ و [البته] اگر می‌خواست، قطعاً سایه را بی‌حركت قرار می‌داد. و خورشید را، نشان‌دهنده‌ی سایه قرار دادیم[، و با وجود آن، سایه معنا پیدا می‌كند].(45) آنگاه، [با نزدیك شدن ظهر،] سایه را [همچون پارچه‌ای كه شخصی آن را پهن كرده، سپس] به آرامی به سوی خود [جمع می‌كند،] جمع می‌كنیم.(46)

🔻 توضیحات بیشتر
🔸 علت سایه، مانع شدن یک جرم، از رسیدن آفتاب به جرم دیگری است. با این فرض؛ اگر زمین دیگر به دور خودش نچرخد (ادعای نویسنده شبهه) این به معنای نبود سایه نیست. پس دلیل سایه نیز چرخش زمین به دور خود نیست. بلکه علت اصلی، خورشید است که نورش به اجسام می‌تابد.

🔸 اما علت تغییرات سایه (طول و اندازه آن) حرکت زمین به دور خود است. و این مطلب (چرخش و حرکت زمین) در آیات دیگر به صورت ضمنی تایید شده است.

🔸 عجیب آنکه نویسنده شبهه، از آیه دلیل ساکن ماندن زمین و حرکت خورشید را استنباط می‌کند. در حالی که هیچ جای آیه چنین مطلبی را ذکر نکرده است.

🔸 احتمالا نویسنده شبهه، به اشتباه «لَجَعَلَهُ ساكِنًا» را به سکون خورشید ترجمه کرده و به همین خاطر خورشید را محرک می‌دانسته؛ در حالی که منظور از سکون در این آیه، یا سکون سایه است و یا سکون زمین. چرا که اگر منظور سکون خورشید بود، باید ضمیر مونث به کار می‌رفت (به جهت مونث مجازی بودن شمس)

🔸 لازم به ذکر است که در فضا، همه چیز در حال حرکت است و حرکت در فضا به صورت نسبی تعیین می‌شود. بنابراین همانطور که زمین محرک است، خورشید و سایر کرات نیز محرک‌اند.
...................................
🌐 @shobhe_net