اسپینوزا راهِ جدیدی پیشِ روی علم و فلسفه گشود: او بر این عقیده بود که ما حتا نمیدانیم یک بدن چه میتواند کرد؛ ما از آگاهی سخن میگوییم ، و از ذهن؛ در بابِ همهی اینها وراجی میکنیم، اما نمیدانیم یک بدن به چه کاری تواناست، نیروهایش کداماند و مهیایِ چه کاریاند. نیچه میداند که زمانِ مناسب فرا رسیده است: «در دورهای به سر میبریم که آگاهی فروتن میشود.» فراخواندنِ آگاهی به فروتنیِ بایسته، شناساییِ آگاهی است چنان که هست: یک علامت، و نه هیچ چیز جز علامتِ دگرگونیای عمیقتر، علامتِ فعالیتِ نیروهایی متعلق به سامانی کاملاً متفاوت با سامانِ ذهنی. «شاید در تمامیِ تحولاتِ ذهن، همه چیز صرفاً به بدن مربوط باشد.»
آگاهی چیست؟ نیچه نیز مانندِ فروید، میاندیشید که آگاهی قلمروِ «منِ» متأثر از جهانِ بیرونی است. با وجودِ این، آگاهی کمتر در نسبت با برونبودگی، و کمتر بر حسبِ امرِ واقعی تعریف میشود تا در نسبت با فرادستی، تا برحسبِ ارزشها. این تفاوت در برداشتِ کلی از آگاهی و ناخودآگاه اساسی است. نزدِ نیچه آگاهی همواره آگاهیِ یک فرودست است در نسبت با فرادستی که به آن وابسته است یا در آن «ادغام میشود». آگاهی هیچگاه آگاهی از خود نیست، بلکه آگاهیِ یک «من» است در نسبت با خودی که آگاه نیست. آگاهی نه آگاهیِ خدایگان بلکه آگاهیِ بردهای است در نسبت با خدایگانی که نیازی به آگاه بودن ندارد. «آگاهی معمولاً هنگامی ظاهر میشود که یک کل بخواهد خود را به کلی برتر وابسته کند... آگاهی در نسبت با موجودی متولد میشود که میتوانیم تابعِ آن باشیم». چنین است بردگیِ آگاهی: آگاهی صرفاً گواهی است بر «شکلگیریِ بدنی فرادست».
👤 #ژیل_دلوز
📘 #نیچه_و_فلسفه ، ترجمهی عادل مشایخی
@academyshamseh
www.academyshamseh.com
www.instagram.com/academyshamseh
آگاهی چیست؟ نیچه نیز مانندِ فروید، میاندیشید که آگاهی قلمروِ «منِ» متأثر از جهانِ بیرونی است. با وجودِ این، آگاهی کمتر در نسبت با برونبودگی، و کمتر بر حسبِ امرِ واقعی تعریف میشود تا در نسبت با فرادستی، تا برحسبِ ارزشها. این تفاوت در برداشتِ کلی از آگاهی و ناخودآگاه اساسی است. نزدِ نیچه آگاهی همواره آگاهیِ یک فرودست است در نسبت با فرادستی که به آن وابسته است یا در آن «ادغام میشود». آگاهی هیچگاه آگاهی از خود نیست، بلکه آگاهیِ یک «من» است در نسبت با خودی که آگاه نیست. آگاهی نه آگاهیِ خدایگان بلکه آگاهیِ بردهای است در نسبت با خدایگانی که نیازی به آگاه بودن ندارد. «آگاهی معمولاً هنگامی ظاهر میشود که یک کل بخواهد خود را به کلی برتر وابسته کند... آگاهی در نسبت با موجودی متولد میشود که میتوانیم تابعِ آن باشیم». چنین است بردگیِ آگاهی: آگاهی صرفاً گواهی است بر «شکلگیریِ بدنی فرادست».
👤 #ژیل_دلوز
📘 #نیچه_و_فلسفه ، ترجمهی عادل مشایخی
@academyshamseh
www.academyshamseh.com
www.instagram.com/academyshamseh
بیگناهی به چه معناست؟ هنگامی که نیچه عادتِ بیمارگونِ ما را به متهمکردن، برای جستوجوی مسئولان خارج از خودمان یا حتا در خودمان، افشا میکند، نقدِ خود را بر پنج دلیل استوار میسازد و از میانِ آنها نخستین دلیل این است که هیچ چیز خارج از کل نیست. اما آخرین و عمیقترین دلیل این است که "کل وجود ندارد"، "باید جهان را تکهتکه کرد و به کل بیاعتنا بود."
#نیچه_و_فلسفه
🖋#ژیل_دلوز
www.instagram.com/academyshamseh
www.academyshamseh.com
@academyshamseh
#نیچه_و_فلسفه
🖋#ژیل_دلوز
www.instagram.com/academyshamseh
www.academyshamseh.com
@academyshamseh
■ فلسفه، چنان که نیچه بنیان مینهد و به تصور میآورد، تحقق راستین نقد است، یگانه شیوهی تحقق بخشیدن به نقد فراگیر، یعنی فلسفهورزی با ضربههای چکش.
#نیچه همواره نقد را نه یک واکنش بلکه یک کنش تلقی میکند. نیچه نقد را با انتقام، بغض یا کینهتوزی در تقابل قرار میدهد.
نقد نه واکنشِ کینهتوزی، بلکه بیان کنشگرانهی یک شیوهی زندگی کنشگر است، حمله و نه انتقام، ستیزهجوییِ طبیعیِ یک شیوهی وجود که بدون آن کمال را نمیتوان تصور کرد.
👤 #ژیل_دلوز
📚 #نیچه_و_فلسفه
📖 صفحه 27 _ 28
@Philosophers2
www.instagram.com/academyshamseh
www.academyshamseh.com
@academyshamseh
#نیچه همواره نقد را نه یک واکنش بلکه یک کنش تلقی میکند. نیچه نقد را با انتقام، بغض یا کینهتوزی در تقابل قرار میدهد.
نقد نه واکنشِ کینهتوزی، بلکه بیان کنشگرانهی یک شیوهی زندگی کنشگر است، حمله و نه انتقام، ستیزهجوییِ طبیعیِ یک شیوهی وجود که بدون آن کمال را نمیتوان تصور کرد.
👤 #ژیل_دلوز
📚 #نیچه_و_فلسفه
📖 صفحه 27 _ 28
@Philosophers2
www.instagram.com/academyshamseh
www.academyshamseh.com
@academyshamseh
Forwarded from آكادمى شمسه
اسپینوزا راهِ جدیدی پیشِ روی علم و فلسفه گشود: او بر این عقیده بود که ما حتا نمیدانیم یک بدن چه میتواند کرد؛ ما از آگاهی سخن میگوییم ، و از ذهن؛ در بابِ همهی اینها وراجی میکنیم، اما نمیدانیم یک بدن به چه کاری تواناست، نیروهایش کداماند و مهیایِ چه کاریاند. نیچه میداند که زمانِ مناسب فرا رسیده است: «در دورهای به سر میبریم که آگاهی فروتن میشود.» فراخواندنِ آگاهی به فروتنیِ بایسته، شناساییِ آگاهی است چنان که هست: یک علامت، و نه هیچ چیز جز علامتِ دگرگونیای عمیقتر، علامتِ فعالیتِ نیروهایی متعلق به سامانی کاملاً متفاوت با سامانِ ذهنی. «شاید در تمامیِ تحولاتِ ذهن، همه چیز صرفاً به بدن مربوط باشد.»
آگاهی چیست؟ نیچه نیز مانندِ فروید، میاندیشید که آگاهی قلمروِ «منِ» متأثر از جهانِ بیرونی است. با وجودِ این، آگاهی کمتر در نسبت با برونبودگی، و کمتر بر حسبِ امرِ واقعی تعریف میشود تا در نسبت با فرادستی، تا برحسبِ ارزشها. این تفاوت در برداشتِ کلی از آگاهی و ناخودآگاه اساسی است. نزدِ نیچه آگاهی همواره آگاهیِ یک فرودست است در نسبت با فرادستی که به آن وابسته است یا در آن «ادغام میشود». آگاهی هیچگاه آگاهی از خود نیست، بلکه آگاهیِ یک «من» است در نسبت با خودی که آگاه نیست. آگاهی نه آگاهیِ خدایگان بلکه آگاهیِ بردهای است در نسبت با خدایگانی که نیازی به آگاه بودن ندارد. «آگاهی معمولاً هنگامی ظاهر میشود که یک کل بخواهد خود را به کلی برتر وابسته کند... آگاهی در نسبت با موجودی متولد میشود که میتوانیم تابعِ آن باشیم». چنین است بردگیِ آگاهی: آگاهی صرفاً گواهی است بر «شکلگیریِ بدنی فرادست».
👤 #ژیل_دلوز
📘 #نیچه_و_فلسفه ، ترجمهی عادل مشایخی
@academyshamseh
www.academyshamseh.com
www.instagram.com/academyshamseh
آگاهی چیست؟ نیچه نیز مانندِ فروید، میاندیشید که آگاهی قلمروِ «منِ» متأثر از جهانِ بیرونی است. با وجودِ این، آگاهی کمتر در نسبت با برونبودگی، و کمتر بر حسبِ امرِ واقعی تعریف میشود تا در نسبت با فرادستی، تا برحسبِ ارزشها. این تفاوت در برداشتِ کلی از آگاهی و ناخودآگاه اساسی است. نزدِ نیچه آگاهی همواره آگاهیِ یک فرودست است در نسبت با فرادستی که به آن وابسته است یا در آن «ادغام میشود». آگاهی هیچگاه آگاهی از خود نیست، بلکه آگاهیِ یک «من» است در نسبت با خودی که آگاه نیست. آگاهی نه آگاهیِ خدایگان بلکه آگاهیِ بردهای است در نسبت با خدایگانی که نیازی به آگاه بودن ندارد. «آگاهی معمولاً هنگامی ظاهر میشود که یک کل بخواهد خود را به کلی برتر وابسته کند... آگاهی در نسبت با موجودی متولد میشود که میتوانیم تابعِ آن باشیم». چنین است بردگیِ آگاهی: آگاهی صرفاً گواهی است بر «شکلگیریِ بدنی فرادست».
👤 #ژیل_دلوز
📘 #نیچه_و_فلسفه ، ترجمهی عادل مشایخی
@academyshamseh
www.academyshamseh.com
www.instagram.com/academyshamseh