آشتی با ادبیات
55 subscribers
69 photos
16 videos
80 files
39 links
ادبیات در کنکور سراسری بالاترین ضریب را در کل درس های عمومی دارد.
با عضویت در این کانال به راحتی، به همه ی تکنیک ها و روش های تست زنی ادبیات احاطه ی کامل پیدا می کنید.
جمشید فرهمندمنش
مولف کتب کنکوری
ارتباط با ادمین jamshidfarahmandmanesh@
Download Telegram
#نکته_های_دستوری
#رسم‌_الخط_ضمایر_شخصی_متصل

در فارسی، شش ضمیرِ شخصیِ متصل داریم که به دیگر کلمات، ازجمله اسم و گاه به فعل یا حرف، می‌پیوندند و معنای مستقلی ندارند: ـَم، ـَت، ـَش، ـِمان، ـِتان، ـِشان. رسم‌الخطِ این‌ها، در زبان معیار و رسمی و نه در گفتاری‌نویسی، چهار حالت دارد‌:

1) در کلماتی که حرف آخرشان «ه/ ـه» (غیرملفوظ) و «ی» است، این ضمایر را نیم‌فاصله می‌نویسیم: شانه‌ام، شانه‌ات، شانه‌اش، شانه‌مان، شانه‌تان، شانه‌شان؛ گوشی‌ام، گوشی‌ات، گوشی‌اش، گوشی‌مان، گوشی‌تان، گوشی‌شان.

2) در کلماتی که حرف آخرشان «و» است، یا صدایی شبیه «اُ» دارند، مانند «کادو» و یا صدایی شبیه «او» دارند، مانند «عمو». ضمایرِ شخصیِ متصل را در این دو، به‌ترتیب، چنین می‌نویسیم: کادواَم، کادواَت، کادواَش، کادومان، کادوتان، کادوشان؛ عمویم، عمویت، عمویش، عمویمان، عمویتان، عمویشان.

3) در کلماتی که حرف آخرشان مصوّتِ بلندِ «ا» /ā/ است، مانند «خدا»، ضمایرِ شخصیِ متصل را با افزودن یک «ی» میانجی به‌صورت پیوسته می‌نویسیم: خدایم، خدایت، خدایَش، خدایِمان، خدایتان، خدایِشان.

4) به‌جز سه حالتِ پیش‌گفته، ضمایرِ شخصیِ متصل را بی‌فاصله یا پیوسته می‌نویسیم (سه مثال از «ر»، «ت»، «ه» (ملفوظ)): خواهرم، خواهرت، خواهرش، خواهرمان، خواهرتان، خواهرشان؛ دستم، دستت، دستش، دستمان، دستتان، دستشان؛ راهم، راهت، راهش، راهمان، راهتان، راهشان.

◽️ حرفِ اضافۀ «برایِ»، که دائم‌الکسره است، در اضافه به ضمایرِ شخصیِ متصل پیوسته نوشته می‌شود: برایم، برایت، برایَش، برایِمان، برایتان، برایِشان.

🆔@jamshidfarahmand
#نکته های دستوری ⬇️⬇️

💠🔸#ضماير متصل در سه نقش ظاهر مي‌شوند.⬇️⬇️

🔸 1- مفعول: مثل ديدمش خرم و خندان قدحِ باده به دست         
    ش در ديدمش: او را ديدم

نقش آن مفعول مي‌باشد

🔸2- نقش متمّم :(گفتمش سلسله‌ي زلف بتان از پي چيست؟)

     ش در گفتمش يعني؛ به او گفتم نقش آن متمم مي‌باشد.

🔸3- نقش مضاف‌اليه  : مي‌روي و مژگانت خون خلق مي‌ريزد

      (ت) در مژگانت مي‌شود مژگانِ تو نقش آن :مضاف‌اليه

🚨🚨توجه: گاهي اوقات ضماير در جايگاه، اصلي خود قرار نمي‌گيرند

     🔺مثل الا اي طوطي گوياي اسرار /مبادا خاليت شكّر ز منقار

    🔺 ضمير پيوسته‌ي ت در «خاليت» براي كلمه‌ي منقار مي شود و نقش مضاف اليه دارد.
به این حرکت ضمیر که به دلیل وزن صورت می گیرد،جهش یا رقص ضمیر گویند.

🔸🔻🔸چند مثال برای جهش ضمیر(رقص ضمیر)از حافظ:👇👇



🔸1- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد /  باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
= باد غیرت به صد خار پریشان دلش کرد

🔸2- عشقت رسد به فریاد، ار خود بسان حافظ /  قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت
= عشق به فریادت رسد...

🔸3- صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت /  عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
= عشق به روی دلش در معنی را فراز کرد (یعنی بست)

🔸4- باغبانا ز خزان بی‌خبرت می بینم /  آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
= آه از آن روز که باد گل رعنایت را ببرد

🔸5- طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود /  ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
= ناگه سیل فنا نقش املش را باطل کرد


🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_های_دستوری
#نقش‌_ها_ی_تبعی

▪️بدل:
گروه اسمی‌ای است که گروه اسمی پیش از خود را توضیح می‌دهد و می‌تواند جایگزین آن شود و از نقش گروه اسمی پیش از خود، تبعیت می‌کند؛ نمونه:
فردوسی، شاعر حماسه‌سرای ایران، در قرن چهارم می‌زیست.
شاعر حماسه‌سرای ایران، بدل است.

▪️نکته: بدل در شعر معمولاً به صورت ضمیر مشترک «خود»، «خویش» یا «خویشتن» به کار می‌رود که آن را بدل تأکیدی می‌گویند؛ نمونه:
واژه‌های «خود» و «خویشتن» در بیت زیر، نقش بدل دارند:
او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
یا:
ما خود نمی‌رویم دوان از قفای کس
آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

▪️معطوف:
گروه اسمی‌ای است که پس از حرف عطف می‌آید و از نقش گروه اسمی پیش از خود تبعیت می‌کند؛ نمونه:
مولوی و سعدی در قرن هفتم می‌زیستند.
«سعدی» معطوف است.
▪️نکته:
اگر بیش از یک معطوف داشته باشیم، به جای حرف عطف، ویرگول به کار می‌رود.
فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ بزرگ‌ترین شاعران ایرانی هستند.

نمونه‌هایی از معطوف در شعر:

بر حدیث من و حُسنِ تو نیفزاید کس
حد همین است، سخندانی و زیبایی را

یا:
نفاق و زَرق نبخشد صفای دل، حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد

یا:
عشق و شباب و رندی مجموعه‌ی مراد است
چون جمع شد معانی، گوی بیان توان زد

▪️تکرار:
یک واژه برای تأکید، در یک نقش، تکرار می‌شود؛ نمونه:
سیب آوردم سیب
سیب، که نقش مفعول دارد، برای تأکید، تکرار شده‌است.

نمونه‌هایی از تکرار در شعر:

شاد زی با سیاه‌چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد

یا:
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت، رفیق بود رفیق

یا:
یکی را ساخت شیرین‌کار و طنّاز
که شیرینی تو، شیرین، ناز کن ناز

یکی را تیشه‌ای بر سر فرستاد
که جان می‌کَن که فرهادی تو، فرهاد

▪️نکته:
هر نوع تکرار واژه را نمی‌توان نقش تبعی تکرار دانست؛ در نقش تبعی تکرار حتماً باید یک واژه برای تأکید، در همان نقش، تکرار شده باشد.

🆔 @jamshidfarahmand