#نکته_های_دستوری
#رسم_الخط_ضمایر_شخصی_متصل
در فارسی، شش ضمیرِ شخصیِ متصل داریم که به دیگر کلمات، ازجمله اسم و گاه به فعل یا حرف، میپیوندند و معنای مستقلی ندارند: ـَم، ـَت، ـَش، ـِمان، ـِتان، ـِشان. رسمالخطِ اینها، در زبان معیار و رسمی و نه در گفتارینویسی، چهار حالت دارد:
1) در کلماتی که حرف آخرشان «ه/ ـه» (غیرملفوظ) و «ی» است، این ضمایر را نیمفاصله مینویسیم: شانهام، شانهات، شانهاش، شانهمان، شانهتان، شانهشان؛ گوشیام، گوشیات، گوشیاش، گوشیمان، گوشیتان، گوشیشان.
2) در کلماتی که حرف آخرشان «و» است، یا صدایی شبیه «اُ» دارند، مانند «کادو» و یا صدایی شبیه «او» دارند، مانند «عمو». ضمایرِ شخصیِ متصل را در این دو، بهترتیب، چنین مینویسیم: کادواَم، کادواَت، کادواَش، کادومان، کادوتان، کادوشان؛ عمویم، عمویت، عمویش، عمویمان، عمویتان، عمویشان.
3) در کلماتی که حرف آخرشان مصوّتِ بلندِ «ا» /ā/ است، مانند «خدا»، ضمایرِ شخصیِ متصل را با افزودن یک «ی» میانجی بهصورت پیوسته مینویسیم: خدایم، خدایت، خدایَش، خدایِمان، خدایتان، خدایِشان.
4) بهجز سه حالتِ پیشگفته، ضمایرِ شخصیِ متصل را بیفاصله یا پیوسته مینویسیم (سه مثال از «ر»، «ت»، «ه» (ملفوظ)): خواهرم، خواهرت، خواهرش، خواهرمان، خواهرتان، خواهرشان؛ دستم، دستت، دستش، دستمان، دستتان، دستشان؛ راهم، راهت، راهش، راهمان، راهتان، راهشان.
◽️ حرفِ اضافۀ «برایِ»، که دائمالکسره است، در اضافه به ضمایرِ شخصیِ متصل پیوسته نوشته میشود: برایم، برایت، برایَش، برایِمان، برایتان، برایِشان.
🆔@jamshidfarahmand
#رسم_الخط_ضمایر_شخصی_متصل
در فارسی، شش ضمیرِ شخصیِ متصل داریم که به دیگر کلمات، ازجمله اسم و گاه به فعل یا حرف، میپیوندند و معنای مستقلی ندارند: ـَم، ـَت، ـَش، ـِمان، ـِتان، ـِشان. رسمالخطِ اینها، در زبان معیار و رسمی و نه در گفتارینویسی، چهار حالت دارد:
1) در کلماتی که حرف آخرشان «ه/ ـه» (غیرملفوظ) و «ی» است، این ضمایر را نیمفاصله مینویسیم: شانهام، شانهات، شانهاش، شانهمان، شانهتان، شانهشان؛ گوشیام، گوشیات، گوشیاش، گوشیمان، گوشیتان، گوشیشان.
2) در کلماتی که حرف آخرشان «و» است، یا صدایی شبیه «اُ» دارند، مانند «کادو» و یا صدایی شبیه «او» دارند، مانند «عمو». ضمایرِ شخصیِ متصل را در این دو، بهترتیب، چنین مینویسیم: کادواَم، کادواَت، کادواَش، کادومان، کادوتان، کادوشان؛ عمویم، عمویت، عمویش، عمویمان، عمویتان، عمویشان.
3) در کلماتی که حرف آخرشان مصوّتِ بلندِ «ا» /ā/ است، مانند «خدا»، ضمایرِ شخصیِ متصل را با افزودن یک «ی» میانجی بهصورت پیوسته مینویسیم: خدایم، خدایت، خدایَش، خدایِمان، خدایتان، خدایِشان.
4) بهجز سه حالتِ پیشگفته، ضمایرِ شخصیِ متصل را بیفاصله یا پیوسته مینویسیم (سه مثال از «ر»، «ت»، «ه» (ملفوظ)): خواهرم، خواهرت، خواهرش، خواهرمان، خواهرتان، خواهرشان؛ دستم، دستت، دستش، دستمان، دستتان، دستشان؛ راهم، راهت، راهش، راهمان، راهتان، راهشان.
◽️ حرفِ اضافۀ «برایِ»، که دائمالکسره است، در اضافه به ضمایرِ شخصیِ متصل پیوسته نوشته میشود: برایم، برایت، برایَش، برایِمان، برایتان، برایِشان.
🆔@jamshidfarahmand
#نکته های دستوری ⬇️⬇️
💠🔸#ضماير متصل در سه نقش ظاهر ميشوند.⬇️⬇️
🔸 1- مفعول: مثل ديدمش خرم و خندان قدحِ باده به دست
ش در ديدمش: او را ديدم
نقش آن مفعول ميباشد
🔸2- نقش متمّم :(گفتمش سلسلهي زلف بتان از پي چيست؟)
ش در گفتمش يعني؛ به او گفتم نقش آن متمم ميباشد.
🔸3- نقش مضافاليه : ميروي و مژگانت خون خلق ميريزد
(ت) در مژگانت ميشود مژگانِ تو نقش آن :مضافاليه
🚨🚨توجه: گاهي اوقات ضماير در جايگاه، اصلي خود قرار نميگيرند
🔺مثل الا اي طوطي گوياي اسرار /مبادا خاليت شكّر ز منقار
🔺 ضمير پيوستهي ت در «خاليت» براي كلمهي منقار مي شود و نقش مضاف اليه دارد.
به این حرکت ضمیر که به دلیل وزن صورت می گیرد،جهش یا رقص ضمیر گویند.
🔸🔻🔸چند مثال برای جهش ضمیر(رقص ضمیر)از حافظ:👇👇
🔸1- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد / باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
= باد غیرت به صد خار پریشان دلش کرد
🔸2- عشقت رسد به فریاد، ار خود بسان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت
= عشق به فریادت رسد...
🔸3- صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت / عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
= عشق به روی دلش در معنی را فراز کرد (یعنی بست)
🔸4- باغبانا ز خزان بیخبرت می بینم / آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
= آه از آن روز که باد گل رعنایت را ببرد
🔸5- طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود / ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
= ناگه سیل فنا نقش املش را باطل کرد
🆔 @jamshidfarahmand
💠🔸#ضماير متصل در سه نقش ظاهر ميشوند.⬇️⬇️
🔸 1- مفعول: مثل ديدمش خرم و خندان قدحِ باده به دست
ش در ديدمش: او را ديدم
نقش آن مفعول ميباشد
🔸2- نقش متمّم :(گفتمش سلسلهي زلف بتان از پي چيست؟)
ش در گفتمش يعني؛ به او گفتم نقش آن متمم ميباشد.
🔸3- نقش مضافاليه : ميروي و مژگانت خون خلق ميريزد
(ت) در مژگانت ميشود مژگانِ تو نقش آن :مضافاليه
🚨🚨توجه: گاهي اوقات ضماير در جايگاه، اصلي خود قرار نميگيرند
🔺مثل الا اي طوطي گوياي اسرار /مبادا خاليت شكّر ز منقار
🔺 ضمير پيوستهي ت در «خاليت» براي كلمهي منقار مي شود و نقش مضاف اليه دارد.
به این حرکت ضمیر که به دلیل وزن صورت می گیرد،جهش یا رقص ضمیر گویند.
🔸🔻🔸چند مثال برای جهش ضمیر(رقص ضمیر)از حافظ:👇👇
🔸1- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد / باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
= باد غیرت به صد خار پریشان دلش کرد
🔸2- عشقت رسد به فریاد، ار خود بسان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت
= عشق به فریادت رسد...
🔸3- صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت / عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
= عشق به روی دلش در معنی را فراز کرد (یعنی بست)
🔸4- باغبانا ز خزان بیخبرت می بینم / آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
= آه از آن روز که باد گل رعنایت را ببرد
🔸5- طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود / ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
= ناگه سیل فنا نقش املش را باطل کرد
🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_های_دستوری
#نقش_ها_ی_تبعی
▪️بدل:
گروه اسمیای است که گروه اسمی پیش از خود را توضیح میدهد و میتواند جایگزین آن شود و از نقش گروه اسمی پیش از خود، تبعیت میکند؛ نمونه:
فردوسی، شاعر حماسهسرای ایران، در قرن چهارم میزیست.
شاعر حماسهسرای ایران، بدل است.
▪️نکته: بدل در شعر معمولاً به صورت ضمیر مشترک «خود»، «خویش» یا «خویشتن» به کار میرود که آن را بدل تأکیدی میگویند؛ نمونه:
واژههای «خود» و «خویشتن» در بیت زیر، نقش بدل دارند:
او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
یا:
ما خود نمیرویم دوان از قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
▪️معطوف:
گروه اسمیای است که پس از حرف عطف میآید و از نقش گروه اسمی پیش از خود تبعیت میکند؛ نمونه:
مولوی و سعدی در قرن هفتم میزیستند.
«سعدی» معطوف است.
▪️نکته:
اگر بیش از یک معطوف داشته باشیم، به جای حرف عطف، ویرگول به کار میرود.
فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ بزرگترین شاعران ایرانی هستند.
نمونههایی از معطوف در شعر:
بر حدیث من و حُسنِ تو نیفزاید کس
حد همین است، سخندانی و زیبایی را
یا:
نفاق و زَرق نبخشد صفای دل، حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
یا:
عشق و شباب و رندی مجموعهی مراد است
چون جمع شد معانی، گوی بیان توان زد
▪️تکرار:
یک واژه برای تأکید، در یک نقش، تکرار میشود؛ نمونه:
سیب آوردم سیب
سیب، که نقش مفعول دارد، برای تأکید، تکرار شدهاست.
نمونههایی از تکرار در شعر:
شاد زی با سیاهچشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
یا:
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت، رفیق بود رفیق
یا:
یکی را ساخت شیرینکار و طنّاز
که شیرینی تو، شیرین، ناز کن ناز
یکی را تیشهای بر سر فرستاد
که جان میکَن که فرهادی تو، فرهاد
▪️نکته:
هر نوع تکرار واژه را نمیتوان نقش تبعی تکرار دانست؛ در نقش تبعی تکرار حتماً باید یک واژه برای تأکید، در همان نقش، تکرار شده باشد.
🆔 @jamshidfarahmand
#نقش_ها_ی_تبعی
▪️بدل:
گروه اسمیای است که گروه اسمی پیش از خود را توضیح میدهد و میتواند جایگزین آن شود و از نقش گروه اسمی پیش از خود، تبعیت میکند؛ نمونه:
فردوسی، شاعر حماسهسرای ایران، در قرن چهارم میزیست.
شاعر حماسهسرای ایران، بدل است.
▪️نکته: بدل در شعر معمولاً به صورت ضمیر مشترک «خود»، «خویش» یا «خویشتن» به کار میرود که آن را بدل تأکیدی میگویند؛ نمونه:
واژههای «خود» و «خویشتن» در بیت زیر، نقش بدل دارند:
او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
یا:
ما خود نمیرویم دوان از قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
▪️معطوف:
گروه اسمیای است که پس از حرف عطف میآید و از نقش گروه اسمی پیش از خود تبعیت میکند؛ نمونه:
مولوی و سعدی در قرن هفتم میزیستند.
«سعدی» معطوف است.
▪️نکته:
اگر بیش از یک معطوف داشته باشیم، به جای حرف عطف، ویرگول به کار میرود.
فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ بزرگترین شاعران ایرانی هستند.
نمونههایی از معطوف در شعر:
بر حدیث من و حُسنِ تو نیفزاید کس
حد همین است، سخندانی و زیبایی را
یا:
نفاق و زَرق نبخشد صفای دل، حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
یا:
عشق و شباب و رندی مجموعهی مراد است
چون جمع شد معانی، گوی بیان توان زد
▪️تکرار:
یک واژه برای تأکید، در یک نقش، تکرار میشود؛ نمونه:
سیب آوردم سیب
سیب، که نقش مفعول دارد، برای تأکید، تکرار شدهاست.
نمونههایی از تکرار در شعر:
شاد زی با سیاهچشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
یا:
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت، رفیق بود رفیق
یا:
یکی را ساخت شیرینکار و طنّاز
که شیرینی تو، شیرین، ناز کن ناز
یکی را تیشهای بر سر فرستاد
که جان میکَن که فرهادی تو، فرهاد
▪️نکته:
هر نوع تکرار واژه را نمیتوان نقش تبعی تکرار دانست؛ در نقش تبعی تکرار حتماً باید یک واژه برای تأکید، در همان نقش، تکرار شده باشد.
🆔 @jamshidfarahmand