مدرسه طبیعت بهار_بهشهر
25 subscribers
547 photos
74 videos
39 files
191 links
🌍 مدرسه طبیعت بهار (اولین در بهشهر)

آدرس: دانشگاه علم و فنآوری مازندران _ بهشهر
تلفن تماس: ۰۹۳۶۲۸۴۰۵۸۷
ارتباط با ادمین:
@KHTBahar

اگر عمر دوباره می یافتم, به هر کودکی دوبال می دادم. اما رهایش می کردم تا خود, پرواز را بیاموزد.

"گابریل گارسیا مارکز"
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
به نام خداوند مهر
و‌اینک پاییز......

روزی از روزهای بهاری تصمیم گرفتم تسهیلگری را نه به عنوان شغل بلکه به عنوان یک دل‌مشغولی دلچسب انتخاب کنم و از اون روز وارد مرحله ی جدیدی از نگرشم به جهان هستی شدم و اون خوب دیدن بود .
مطالبی در مورد مشاهده ی بدون قضاوت رو چندی پیش از کتاب ارتباط بدون خشونت خونده بودم اما بارها و بارها با خودم اینگونه نجوا میکردم که کنش ها و ارتباطات ما بدون قضاوت چگونه خواهد بود چرا که قضاوت بخشی جدا ناشدنی از ارتباطات امروزه ی ماست.
مدرسه طبیعت گویی تنها سکوی پرش فرزندانم به سمت دنیایی بهتر نبود بلکه نقطه عطفی در جهان بینی من به عنوان والد بود.من اینجا کنار زمین، خورشید ،آب، خاک ،چوب و ...رشد میکنم همچون گیاهی تبعیدی که مدتها این مواهب ارزشمند را از او دور کرده بودند و امروز یکباره حق حیات را به او بازگرداندند و احساساتم، احساسات منفعل شده ی درونم که هر روز با دیدن سوژه ای شگرف از کودکان و همه موجودات زنده ی درون طبیعت مدرسه ، گویی بیدار شده و مدرسه کم کم برای من بزرگ و بزرگ تر میشه تا جایی که میتونم اسم دانشگاه طبیعت رو روش بزارم.جایی که دارم توش پوست اندازی میکنم و هر روز چهره جدیدی از خودم رو‌میبینم. من از سرما گریزان بودم و حالا تو دمای صفر درجه اینجا ،در هوای آزاد چه میکنم؟من حتی دلم نمیخواد برم تو دفتر بشینم و گرم بشم. دلم میخواد این بیرون باشم ،کنار بچه ها کنار آتیش کنار بارون کنار جریان سرد و در عین حال گرم زندگی .کنار مدل زندگی دیروزی تو دل زندگی امروزی .دلم میخواد با گرمای چای ذغالی دستمو گرم و گرم تر کنم دلم میخواد سوختن چوب و ببینم و بوی دود رو حس کنم . بچه ها میپرن تو چاله های آب و می‌خندن، منم باهاشون میخندم ،من دیگه حرص نمی‌خورم و نمی‌گم که آی خیس شدی یواش تر....
اینجا و از این زاویه دید دیگه فقط دخترم نیست که دستکش رو از دستش در میاره و دستای کوچولوش رو‌میگیره جلو دهانشو ها می‌کنه، بعد از تقلای زیاد میفهمه که بی فایده ست گرم نمیشه این دستا، می‌ره جلوی آتیش و سعی میکنه با آتیش گرمشون کنه.
نه ، اینجا این منم ،مادری که نگران یخ زدن و مریض شدن بچه اش نیست این منم که دارم قوی میشم و طبیعت رو‌ اونجوری که هست میپذیرم. آخ که درختان بی برگ و سرمای قبل از برف هم چقدر زیبا بودن و راستی من چند ساله که نخواستم این زیبایی رو ببینم؟!
پاییز کم کم ما رو ترک می‌کنه و جاش رو به زمستان زیبا میده و‌مدرسه ی ما به یاری نگاه پر مهر مادران و پدران جسوری که این راه رو انتخاب کردن برای ساختن جهانی بهتر هر روز شاداب تر و زنده تر میشه.و من دلم گرمه به دیدن مداوم بچه های مدرسه گرمه گرمه گرمممم.

#من_یک_تسهیلگرم
تارا عباسی تسهیل‌گر #مدرسه_طبیعت_تی_تی
Forwarded from محمد درویش
🇮🇷: @darvishnameh

🔵محصولِ مدارس طبیعت آرامش است نه آسایش!🔵

🖋 آدمها برای چه می جنگند؟ چرا می خواهیم بالاترین باشیم؛ قدرتمندترین؛ مرفه ترین ... این "ترین" ها، حاصلِ نظام تربیتی است که به #مقایسه، به #رقابت و به توانایی های فردی بیشتر از روح همدلی، انسجام و کار گروهی امتیاز و عیار می دهد؛ حاصل سامانه ای که به کاربرانش وعده تصاحب #آسایش می دهد - که یک حقیقت بیرونی است - در حالی که گمشده امروز جامعه انسانی، یک واقعیت درونی به نام #آرامش است. همانی که #مدارس_طبیعت در ایران می کوشد تا به کمک صدها تسهیلگر خویش در بیش از هفتاد مدرسه موجود در ۲۹ استان کشور ارایه دهد.

🔻 شاید خیلی ها را بشناسیم که در آسایش زندگی می کنند، اما به راستی چند نفر را می توانید نام ببرید که با آرامش هم آغوش هستند؟ ما در مدارس و دانشگاه ها یاد می گیریم که چگونه #تست بزنیم در کمترین زمان ممکن، چگونه #تندخوانی را ملکه کنیم، چگونه با نگاه به یک پرسش یا مساله و تکرار پی در پی آن، بدون اندیشیدن، گزینه درست را بقاپیم تا رستگار شویم؟ نه! تا پولدار شویم و بتوانیم خوشبختی را و آسایش را بخریم ... اما هرگز یاد نمی گیریم که چگونه از درون سالم و سلامت بوده و استاد کشفِ بهانه های سرکردنِ زمستان باشیم! ما یاد نمی گیریم تا به #بددیدن عادت نکنیم؛ ما یاد نمی گیریم تا آرامش را در #ما شدن بجوییم نه در #من بودن.

🔻گمشده ما پول و قدرت و شهرت نیست؛ گمشده امروزِ ما، آدمهایی هستند که در عین نداشتن، می بخشند؛ آدمهایی که از خود انتظار دارند، نه از دیگران؛ به امید تلافی، مهر نمی ورزند؛ کینه ها را روی یخ می نویسند و عمیقاً باور دارند مسافر و مهمانی موقت در این دنیا بوده که باید پرواز را به خاطر بسپارند نه پرنده را ...
و این معنی واقعی #آرامش است؛ محصول، آرمان و میوه مدارس طبیعت.

🔴 گاه از من می پرسند: آقای درویش! این همه محافظه کاری، این همه عناد، این همه ترس و این همه تمهیدات فرساینده و دیوانسالارانه در برابر مدارس طبیعت برای چیست؟ چرا سامانه ای که ادعای انقلاب فرهنگی میکند، از تربیت نسلی که استیلای آرامش را بر تصاحب آسایش برتری می دهد، واهمه دارد؟

🔻پاسخ اما ساده است! حل مشکلات یک جامعه با همان اندیشه و پندارینه هایی که آن مشکلات و بحرانها را آفریده، سخت است! نیست؟ بنابراین، هرگز از سنگ اندازی ها، عافیت طلبی ها و مسوولیت ناشناسی ها در مواجهه با گسترش مکتب مدارس طبیعت حیرت نکرده و نخواهیم کرد. ما راهِ درست را می رویم، چراغ خود می افروزیم و آرامش درو می کنیم ...

بس است دیگر ...
ما نسلی نمی خواهیم که از عاشق شدنش حیرت کنیم! ما در پی آفرینش نسلی هستیم که یک جهان، عاشقش باشد.
Forwarded from اتاق خبر وایو
فقط یک والد "فرزندپرور با اعتماد" است که کودکی توانا و با اعتماد به نفس پرورش می دهد. #من_میتوانم @vayogrop

✍🏼آبی نرفته که به جویی بازنگردد
علی‌اکبر زین‌العابدین

👈🏽یک بار احمد طالبی‌نژاد، منتقد قدیمی سینما و دبیر بازنشسته زبان و ادبیات فارسی، تعریف می‌کرد برای حضور در جشنواره‌ای به کشور کانادا رفته بود و آنجا از مدرسه‌ای هم بازدید کرده بود. مدرسه یک سالن وسیع داشت. هر زنگ بچه‌ها به نوبت از کلاس‌ها می‌آمدند، انواع رنگ و قلم‌مو در اختیارشان می‌گذاشتند و می‌گفتند روی دیوارهای سالن هر چه می‌خواهید نقاشی کنید. بچه‌ها هم بدون هیچ طرح و نقشه قبلی، رنگ می‌ریختند بر سفیدی‌ها، هر جور که دل‌شان می‌خواست؛ بی‌ هیچ محدودیت و امر و نهی، بی هیچ ارزیابی و نمره و قضاوت. لباس و کلاه کار تن‌شان بود و طرح می‌زدند. گفتند از اول تا ششم ابتدایی قصه همین است. طالبی‌نژاد از معلم‌شان می‌پرسد: «دیوارها که تا آخر وقت همه رنگی می‌شوند، روزهای دیگر چه می‌کنید؟» معلم می‌گوید: «عصر که بچه‌ها می‌روند، ما یک‌ساعته با غلتک‌ همه را سفید می‌کنیم و دوباره فردا دیوارها آماده رنگ‌آمیزی می‌شود.»

👈🏽این روایت خلاف زندگی من است. من باشم می‌پرسم: «پس چه کسی به آنها آموزش می‌دهد؟ چه کسی غلط‌های‌شان را می‌گیرد؟ ول‌شان می‌کنند به امان خدا؟!» چون فکر می‌کنم ما بزرگ‌ترها از بچه‌ها بیشتر می‌فهمیم. چون فکر نمی‌کنم ذهن هر بچه آتشفشان تخیل است و دارای قدرت فوق‌العاده‌ای در کشف رمز و راز جهان. من همیشه فکر می‌کنم کودکان و نوجوانان موجودات ضعیف و ناقص‌عقلی هستند که باید همه چیز را با درفش و متّه توی مخ‌های‌شان فرو کرد. من هیچ‌گاه یاد نگرفته‌ام فضا ایجاد کنم، جسارت یاد بدهم و جرأت اشتباه و خطا.

👈🏽من همیشه گفته‌ام روی دیوار نکش. گفته‌ام بازی می‌کنی، بپا زخمی نشوی، توپت پاره نشود. در امتحان غلط ننویس. وقتی کتاب می‌خوانی جلدش تا نشود، حتما هم یادداشت‌برداری کن تا مطالب از ذهنت نپرد. موهایت را از بغل شانه کن. سؤالی که پرسیده‌ای دوباره نپرس. هله هوله نخر، مریض نشوی تا از بی‌پولی به گدایی نیفتی. داخل کتاب درسی‌ با خودکار ننویس. مراقب عروسکت باش، لباسش کثیف نشود. غذایت را به کسی تعارف نکن، خودت بخور سیر شوی که به کنکورت لطمه نخورد. آهنگ‌ بدتنبانی گوش نده، فیلم‌ دوزاری نگاه نکن؛ نرو، ندو، نگو، نبین، ننشین، نباش، نشو.
هیچ‌گاه قلم‌مو و رنگ‌های گوناگون نداده‌ام دستش تا هر روز ده‌ها رنگ را نقش زند بر دیوار سفید تا که سرانجام روزی به سبک و صدای خودش برسد. چون ترسو هستم. می‌ترسم نقشی کج بر دیوار بزند و دیوار تا ابد کثیف بماند. ندانسته‌ام با یک غلتک ساده و یک سطل رنگ سفید ارزان، دیوارها برای رنگ‌های تازه این کاشفان دوباره جان می‌گیرند.

#يادداشت
#على_اكبر_زين_العابدين
@hami_association
#من_يك_حامى_هستم 💚💛💜
Forwarded from محمد درویش
🇮🇷: @darvishnameh

🔵محصولِ مدارس طبیعت آرامش است نه آسایش!🔵

🖋 آدمها برای چه می جنگند؟ چرا می خواهیم بالاترین باشیم؛ قدرتمندترین؛ مرفه ترین ... این "ترین" ها، حاصلِ نظام تربیتی است که به #مقایسه، به #رقابت و به توانایی های فردی بیشتر از روح همدلی، انسجام و کار گروهی امتیاز و عیار می دهد؛ حاصل سامانه ای که به کاربرانش وعده تصاحب #آسایش می دهد - که یک حقیقت بیرونی است - در حالی که گمشده امروز جامعه انسانی، یک واقعیت درونی به نام #آرامش است. همانی که #مدارس_طبیعت در ایران می کوشد تا به کمک صدها تسهیلگر خویش در بیش از هفتاد مدرسه موجود در ۲۹ استان کشور ارایه دهد.

🔻 شاید خیلی ها را بشناسیم که در آسایش زندگی می کنند، اما به راستی چند نفر را می توانید نام ببرید که با آرامش هم آغوش هستند؟ ما در مدارس و دانشگاه ها یاد می گیریم که چگونه #تست بزنیم در کمترین زمان ممکن، چگونه #تندخوانی را ملکه کنیم، چگونه با نگاه به یک پرسش یا مساله و تکرار پی در پی آن، بدون اندیشیدن، گزینه درست را بقاپیم تا رستگار شویم؟ نه! تا پولدار شویم و بتوانیم خوشبختی را و آسایش را بخریم ... اما هرگز یاد نمی گیریم که چگونه از درون سالم و سلامت بوده و استاد کشفِ بهانه های سرکردنِ زمستان باشیم! ما یاد نمی گیریم تا به #بددیدن عادت نکنیم؛ ما یاد نمی گیریم تا آرامش را در #ما شدن بجوییم نه در #من بودن.

🔻گمشده ما پول و قدرت و شهرت نیست؛ گمشده امروزِ ما، آدمهایی هستند که در عین نداشتن، می بخشند؛ آدمهایی که از خود انتظار دارند، نه از دیگران؛ به امید تلافی، مهر نمی ورزند؛ کینه ها را روی یخ می نویسند و عمیقاً باور دارند مسافر و مهمانی موقت در این دنیا بوده که باید پرواز را به خاطر بسپارند نه پرنده را ...
و این معنی واقعی #آرامش است؛ محصول، آرمان و میوه مدارس طبیعت.

🔴 گاه از من می پرسند: آقای درویش! این همه محافظه کاری، این همه عناد، این همه ترس و این همه تمهیدات فرساینده و دیوانسالارانه در برابر مدارس طبیعت برای چیست؟ چرا سامانه ای که ادعای انقلاب فرهنگی میکند، از تربیت نسلی که استیلای آرامش را بر تصاحب آسایش برتری می دهد، واهمه دارد؟

🔻پاسخ اما ساده است! حل مشکلات یک جامعه با همان اندیشه و پندارینه هایی که آن مشکلات و بحرانها را آفریده، سخت است! نیست؟ بنابراین، هرگز از سنگ اندازی ها، عافیت طلبی ها و مسوولیت ناشناسی ها در مواجهه با گسترش مکتب مدارس طبیعت حیرت نکرده و نخواهیم کرد. ما راهِ درست را می رویم، چراغ خود می افروزیم و آرامش درو می کنیم ...

بس است دیگر ...
ما نسلی نمی خواهیم که از عاشق شدنش حیرت کنیم! ما در پی آفرینش نسلی هستیم که یک جهان، عاشقش باشد.