Forwarded from داستان ایرانی
#زهرا_میمندی_پاریزی
رمان «بلوار پاراديس» 47 فصل دارد و در نخستين فصل خود با صحنه يك قتل آغاز میشود و ابتدا اين گمان را در ذهن خواننده ايجاد میكند كه با رماني جنايي پليسي روبروست. اما خواننده در ادامه با بستری از حوادث درونی و بیرونی مواجه می شود که اثر را از حد یک رمان پلیسی صرف خارج می کند.
وقتي كه با هر اثر به عنوان يك ماهيت داراي تشخص مادي و منتالي همراه شوید، پرداختن به دو اصل محتوا و فرم در اولين برخورد امري ست لازم و قابل بحث. اين دو مقوله خواننده را به سمت دو سوال اساسي هدايت میكند كه پاسخ به هر كدام از آنها میتواند تا حدودي جريان فكري و انديشهاي اثر را براي خواننده روشن تر كند و هم نوع شگرد وابزار كار نویسنده را در معرض ديد بگذارد.
-مسئله و دغدغه رمان چيست ؟
-طرح توطئه و شگرد وچينش روايت در بيان مفهوم و مسئله رمان به چه شكل است؟
همان طور كه میدانيد رمان نويس براي آنكه بتواند هم به "عشق ما به عنصر نامعلوم در تجربه بشري" پاسخ مثبت دهد و هم تصوري از واقعيت در اثر خود بيافريند، بايد بتواند شخصيتهای باور پذير، حوادث داراي روابط علي و معلولي و چينشهای روايتي محكم و قوي را خلق کرده و طرح ساختاري منحصر خود را در اين راستا پياده كند كه هم با ايجاد فلسفه و ايدئولوژي متن و شخصيتها همخواني داشته باشد و هم در پیرنگ (علت و معلولي )كه گاهي كمرنگ و گاه پر رنگ میشود، خط داستاني و روايت خود را شكل دهد.
«بلوار پاراديس» با زاويه ديد داناي كل در نقش مشاهده گر غير فعال با صحنه يك قتل، كار خود يا رمان را آغاز میكند. با وارد شدن به فصل دوم كه با تكنيك نامه نگاري زني به دوستش آغاز میشود خواننده با زاویه نگاه شخصیتی جدید و سطح ديگري از روايت روبرو میشود. ه مان طور كه میدانيد يكي از نو آوري های ژنت در نظريه روايت تمايز ميان اين دو پرسش است:
يك: نقطه ديد كدام شخصيت چشم انداز روايت را جهت میدهد؟ دو: راوي كيست؟
به عقيده ژنت ديگر نظريه پردازان روايت نتوانسته اند ميان اين دو پرسش تمايز بگذارند. هر چند ميان نقطه ديدها تمايز گذاشته اند، ولي اين تمايزها نشان دهنده تفاوتهای واقعي نيست. از نظر او اين تفاوت را بايد بر پايه ميزان اطلاعات بيان كرد. نقطه ديد شخصيت هنگامي روايت گري را جهت میدهد كه راوي فقط چيزهايي را میگويد كه شخصيت از آنها آگاهي دارد. در اين حالت شخصيت مورد نظر شخصيت كانوني است و با روايتي سر و كار داريم كه كانوني شدگي دروني دارد. از نظر ژنت روايت لازم نيست هميشه به يك نقطه ديد محدود بماند، بلكه ممكن است كانوني شدگي دروني را به كلي كنار بگذارد و يا از يك شخصيت كانوني به شخصيت كانوني ديگر برود. نكتهاي كه بايد در اين جا به آن اشاره كرد و تاكيد ژنت هم بر آن است آگاهي شخصيت میباشد. آنچه اهمیت دارد اين است كه راويها گاهي نقطه ديد شخصيتهای داستان را توضيح میدهند. درواقع چيزي كه در رمان بلوار پاراديس هم اتفاق میافتد. در هر فصل راوي در جاهايي با شخصيت كانوني همراه میشود و طبق دانستههای آن شخصيت براي خواننده توضيحاتي میدهد و چيزي بيشتر از آن چه كه شخصيت میداند را بيان نمیكند و در واقع كانوني شدگي دروني را ايجاد میكند. هرچند در فصولي میتوان نقض اين حالت را هم ديد. اما آنچه كه در بيشتر فصول اين رمان جريان دارد، همان است كه گفته شد.
بنابراین میتوان گفت در «بلوار پاراديس» با تعدد راويها روبرو نيستيم، بلكه با تعدد شخصيتهای كانوني روبروييم. كه گاه اين شخصيتها داراي كانوني شدگي دروني هستند و درمحدود فصولي هم با كانوني شدگي بيروني روبروييم. يعني راوي چيزهايي را میگويد كه شخصيت از آن آگاهي ندارد.
كانوني شدگي يا همان روايت گري شخصيت كانون در فصلهای مختلف رمان توسط كاركترهايي مانند مليحه/ستوان/سميرا/مهندس/اعظم/رستمزاده و . . . شكل میگيرد. كاراكتر مليحه كه به طور منظم در همه جاي رمان پخش است و حضور دارد، چون با تكنيك و شگرد نامه نگاري به بيان حوادث ورويدادهاي پيرامون خودش میپردازد، داراي نوعي آزادي بيان است و دست نويسنده را براي گره گشايي حوادث در بسياري از فصولي كه مليحه شخصيت كانوني است، باز میگذارد. در خوانش رمان دیده می شود كه نويسنده در فاصلههای مشخص گرهاي را ايجاد و گرهاي ديگر را باز میكند و با اين شگرد دو هدف را دنبال میكند: يكي انگيزه ادامه دادن را در خواننده خود بيشتر میكند. يعني با همان تكنيك رمانهای پليسي سعي میكند خواننده را همچنان سر جاي خود نگه دارد . دوم اينكه با تاكيد بر رويداد بيان شده و يا گره افكنده شده، همزمان بخشي از ساختار روايتي و طرح توطئه خود را نيز سر و سامان می دهد و جلو می برد.
#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
رمان «بلوار پاراديس» 47 فصل دارد و در نخستين فصل خود با صحنه يك قتل آغاز میشود و ابتدا اين گمان را در ذهن خواننده ايجاد میكند كه با رماني جنايي پليسي روبروست. اما خواننده در ادامه با بستری از حوادث درونی و بیرونی مواجه می شود که اثر را از حد یک رمان پلیسی صرف خارج می کند.
وقتي كه با هر اثر به عنوان يك ماهيت داراي تشخص مادي و منتالي همراه شوید، پرداختن به دو اصل محتوا و فرم در اولين برخورد امري ست لازم و قابل بحث. اين دو مقوله خواننده را به سمت دو سوال اساسي هدايت میكند كه پاسخ به هر كدام از آنها میتواند تا حدودي جريان فكري و انديشهاي اثر را براي خواننده روشن تر كند و هم نوع شگرد وابزار كار نویسنده را در معرض ديد بگذارد.
-مسئله و دغدغه رمان چيست ؟
-طرح توطئه و شگرد وچينش روايت در بيان مفهوم و مسئله رمان به چه شكل است؟
همان طور كه میدانيد رمان نويس براي آنكه بتواند هم به "عشق ما به عنصر نامعلوم در تجربه بشري" پاسخ مثبت دهد و هم تصوري از واقعيت در اثر خود بيافريند، بايد بتواند شخصيتهای باور پذير، حوادث داراي روابط علي و معلولي و چينشهای روايتي محكم و قوي را خلق کرده و طرح ساختاري منحصر خود را در اين راستا پياده كند كه هم با ايجاد فلسفه و ايدئولوژي متن و شخصيتها همخواني داشته باشد و هم در پیرنگ (علت و معلولي )كه گاهي كمرنگ و گاه پر رنگ میشود، خط داستاني و روايت خود را شكل دهد.
«بلوار پاراديس» با زاويه ديد داناي كل در نقش مشاهده گر غير فعال با صحنه يك قتل، كار خود يا رمان را آغاز میكند. با وارد شدن به فصل دوم كه با تكنيك نامه نگاري زني به دوستش آغاز میشود خواننده با زاویه نگاه شخصیتی جدید و سطح ديگري از روايت روبرو میشود. ه مان طور كه میدانيد يكي از نو آوري های ژنت در نظريه روايت تمايز ميان اين دو پرسش است:
يك: نقطه ديد كدام شخصيت چشم انداز روايت را جهت میدهد؟ دو: راوي كيست؟
به عقيده ژنت ديگر نظريه پردازان روايت نتوانسته اند ميان اين دو پرسش تمايز بگذارند. هر چند ميان نقطه ديدها تمايز گذاشته اند، ولي اين تمايزها نشان دهنده تفاوتهای واقعي نيست. از نظر او اين تفاوت را بايد بر پايه ميزان اطلاعات بيان كرد. نقطه ديد شخصيت هنگامي روايت گري را جهت میدهد كه راوي فقط چيزهايي را میگويد كه شخصيت از آنها آگاهي دارد. در اين حالت شخصيت مورد نظر شخصيت كانوني است و با روايتي سر و كار داريم كه كانوني شدگي دروني دارد. از نظر ژنت روايت لازم نيست هميشه به يك نقطه ديد محدود بماند، بلكه ممكن است كانوني شدگي دروني را به كلي كنار بگذارد و يا از يك شخصيت كانوني به شخصيت كانوني ديگر برود. نكتهاي كه بايد در اين جا به آن اشاره كرد و تاكيد ژنت هم بر آن است آگاهي شخصيت میباشد. آنچه اهمیت دارد اين است كه راويها گاهي نقطه ديد شخصيتهای داستان را توضيح میدهند. درواقع چيزي كه در رمان بلوار پاراديس هم اتفاق میافتد. در هر فصل راوي در جاهايي با شخصيت كانوني همراه میشود و طبق دانستههای آن شخصيت براي خواننده توضيحاتي میدهد و چيزي بيشتر از آن چه كه شخصيت میداند را بيان نمیكند و در واقع كانوني شدگي دروني را ايجاد میكند. هرچند در فصولي میتوان نقض اين حالت را هم ديد. اما آنچه كه در بيشتر فصول اين رمان جريان دارد، همان است كه گفته شد.
بنابراین میتوان گفت در «بلوار پاراديس» با تعدد راويها روبرو نيستيم، بلكه با تعدد شخصيتهای كانوني روبروييم. كه گاه اين شخصيتها داراي كانوني شدگي دروني هستند و درمحدود فصولي هم با كانوني شدگي بيروني روبروييم. يعني راوي چيزهايي را میگويد كه شخصيت از آن آگاهي ندارد.
كانوني شدگي يا همان روايت گري شخصيت كانون در فصلهای مختلف رمان توسط كاركترهايي مانند مليحه/ستوان/سميرا/مهندس/اعظم/رستمزاده و . . . شكل میگيرد. كاراكتر مليحه كه به طور منظم در همه جاي رمان پخش است و حضور دارد، چون با تكنيك و شگرد نامه نگاري به بيان حوادث ورويدادهاي پيرامون خودش میپردازد، داراي نوعي آزادي بيان است و دست نويسنده را براي گره گشايي حوادث در بسياري از فصولي كه مليحه شخصيت كانوني است، باز میگذارد. در خوانش رمان دیده می شود كه نويسنده در فاصلههای مشخص گرهاي را ايجاد و گرهاي ديگر را باز میكند و با اين شگرد دو هدف را دنبال میكند: يكي انگيزه ادامه دادن را در خواننده خود بيشتر میكند. يعني با همان تكنيك رمانهای پليسي سعي میكند خواننده را همچنان سر جاي خود نگه دارد . دوم اينكه با تاكيد بر رويداد بيان شده و يا گره افكنده شده، همزمان بخشي از ساختار روايتي و طرح توطئه خود را نيز سر و سامان می دهد و جلو می برد.
#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
«کافورخانه»
#رمان_ایرانی
#زهرا_میمندی_پاریزی
#نشرنون
#عکس های #جشن امضا و دیدار با #نویسنده
@noonbook0
#رمان_ایرانی
#زهرا_میمندی_پاریزی
#نشرنون
#عکس های #جشن امضا و دیدار با #نویسنده
@noonbook0
«بولوار پارادیس»
#رمان_ایرانی
#محمدرضا_ذوالعلی
#نشرنون
و #عشق همهچیز را به #صدا در میآورد
نگاهی به #رمان #بولوار_پارادیس
#زهرا_میمندی_پاریزی
مجله جنگ مس
@noonbook
#رمان_ایرانی
#محمدرضا_ذوالعلی
#نشرنون
و #عشق همهچیز را به #صدا در میآورد
نگاهی به #رمان #بولوار_پارادیس
#زهرا_میمندی_پاریزی
مجله جنگ مس
@noonbook
جمعهها. روزهایی که نه کوتاهند، نه بلند. فرقی هم نمیکند چه فصلی از سال باشد. تنها کافیست جمعه باشد. آنوقت است که زمان جور دیگری میگذرد. گاهی ساعتها آنقدر کش میآیند، که به نظر میرسد هیچوقت تمام نمیشوند و زمانی آنقدر کوتاه میشوند که با چشم برهمزدنی همهچیز میگذرد. در هیچکدام از روزهای هفته نمیتوان اینطور گذشت زمان، این کوتاه و بلندی و اینطور شیطنت زمان را دید و حس کرد. تنها جمعهها! جمعهها.
با این وجود جمعههای زندگی من، روزهایی بودند که پُررنگیشان نه از گذشت زمان، که از سرنوشتی بود که آن روزها با خودشان میآوردند. چیزی که از گذشته میآمد. بوی خاک میداد. بوی ماندگی. بوی نبود و نیستی. چیزی میان خواب و بیداری. یا شاید وَهمی که درککردن آن در بیداری است، اما واقعیتش در خیال! نمیدانم، اما هرچه بود برای من تازگی داشت و حسش میکردم. میدیدمش و مثل همه آدمها با آن زندگی میکردم.
برشی از #کافورخانه
#زهرا_میمندی_پاریزی
#نشر_نون
#رمان_ایرانی #پیشنهاد_خواندنی #کتاب_خوان
@noonbook
با این وجود جمعههای زندگی من، روزهایی بودند که پُررنگیشان نه از گذشت زمان، که از سرنوشتی بود که آن روزها با خودشان میآوردند. چیزی که از گذشته میآمد. بوی خاک میداد. بوی ماندگی. بوی نبود و نیستی. چیزی میان خواب و بیداری. یا شاید وَهمی که درککردن آن در بیداری است، اما واقعیتش در خیال! نمیدانم، اما هرچه بود برای من تازگی داشت و حسش میکردم. میدیدمش و مثل همه آدمها با آن زندگی میکردم.
برشی از #کافورخانه
#زهرا_میمندی_پاریزی
#نشر_نون
#رمان_ایرانی #پیشنهاد_خواندنی #کتاب_خوان
@noonbook