NOONBOOK :: نشر نون
3.29K subscribers
2K photos
44 videos
29 files
379 links
.:کانال رسمی نشرنون:. ارتباط با ادمین: @noonbook1
سفارش: @aknoonbook1
Download Telegram
هم اکنون در کانال داستان ایرانی:
جمع‌خوانی رمان «بولوار پارادیس»
نوشته محمدرضا ذوالعلی
نشرنون

در صورت تمایل به شرکت در جمع خوانی یادداشت های خود را به این شناسه بفرستید.

@fatemezendebudi

#داستان_ایرانی
#جمع_خوانی
#رمان
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#نشرنون

@dastanirani @noonbook1
Forwarded from داستان ایرانی
#حسن_محمودی: جلسه نقد و بررسی رمان«بلوار پارادیس» نوشته محمدرضا ذوالعلی مجالی مغتنمی بدست داد تا دیداری حاصل شود با جماعتی از نویسندگان کرمانی و همچنین نویسنده آن. تا آن زمان تصورم از داستان نویسی کرمان محدود می شد با کتاب هایی که از محمد شریفی، محمدعلی علومی، بلقیس سلیمانی، رضا زنگی آبادی، منصور علی مرادی و یکی دو تا نویسنده دیگر که الان خاطرم نیست. منتها «بلوار پارادیس» و بعدتر رمان «افغانی کشی» ذوالعلی شناختم را مبسوط تر کرد. «بلوار پارادیس» گرچه جغرافیایش کرمان بود، منتها این بار کرمان در آن کلان شهری است با مناسبت خودش و کهن الگوهایی که از دل فرهنگ کرمان می آید. رمان در فضایی رئالیستی و وفادار به آن شکل می گیرد و به پایان می رسد. از المان ها و نشانه های فعلی و تاریخی شهر کرمان بهره می برد و هویت اجتماعی این کلان شهر را نیز ترسیم می کند.
زبان شسته و تمیز و سالم و روانی دارد که وظیفه ی آن ایجاد کردن بستری برای روایت است. ضمن این که نویسنده تلاش می کند در تغییر فصل ها، لحن های مجزایی را هم به دست بدهد و فضاها را عوض کند. این رفت و برگشت ها با تغییر زاویه دید نیز همراه است و ترفندهایی که یکی از آن ها نامه نگاری است. این شگردها، بیش از هر چیزی کمک می کند تا تنوعی نیز برای مخاطب باشد. اما کاش متن از پس درآوردن لحن زنانه نیز برآید. از دیگر سو چندان موافق انفعال شخصیت های زن در این رمان نیستم. بلوار پارادیس، رمانی ساختمند است و از مهندسی خوبی در ساختار برخوردار است. شروع خوبی دارد که خبر می دهد با یک اثر پلیسی و جنایی رو به رو هستم. قتل در یک مجتمع با شیوه یی معمایی اتفاق می افتد. منتها رمان در جایی افت می کند که از ساختار خود دور می شود و زیاده گویی اش به چشم می آید. و تاکید بر این نکته مهم است که بلوار پارادیس از قتل و معما نه در جهت نوشتن در ژانر پلیسی و معمایی و جنایی استفاده می کند، بلکه فقط تمهیدی است برای ایجاد تعلیق که تا جاهایی نیز جواب می دهد. بلوار پارادیس، رمان خوش خوانی است با این توضیح که اگر زیاده گویی هایش کمتر بود، ریتمش نیز حفظ می شد و به خوشخوانی اش بیشتر کمک می کرد.

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#پگاه_نجفی_خواه


بلوار پارادیس بر خلاف اسمش که بهشت را در ذهن تداعی میکند با صحنه ی قتل شروع میشود. صحنه ای که خواننده را با رمانی جنایی پلیسی روبرو میکند اما در ادامه وارد داستان آدم هایی میشود که هر کدام به نوعی با صحنه اول در ارتباطند ولی داستان خودشان را دارند. نویسنده مهارتش را در تعریف کردن داستان با راوی های مختلف به رخ میکشد. گره ی قتل ظاهرن در وسط های داستان باز میشود و با قاتل و مقتول و چرایی آن مواجه میشویم اما کمی جلوتر با فهمیدن اینکه مقتول زن بوده و نه مرد دوباره با گره ی جدیدی مواجه میشویم. خرده روایت ها و گره های جدیدی که برای مخاطب ایجاد میشود و همچنان ترغیبش میکند با داستان پیش رود.
زبان و نثر، ساده و روان است و با وجود شخصیت هایی که داستان را روایت میکنند پیچیدگی در خوانش ایجاد نمیکند.
شخصیت سمیرا با وجود اینکه بعدی روانشناسانه و اجتماعی به داستان میدهد و در بسیاری از دیالوگ هایی که شبیه شعار میشود ، مخاطب را به تفکر وا میدارد، اما غیرقابل باور هم هست . فکر نمیکنم بشود افکار خصوصی زن ها را با حرف های زن هایی که در موقعیت های سیاسی و اجتماعی برای شو میزنند را با هم مقایسه کرد.
شاید بشود گفت در بخش هایی افکار زن ستیزانه به شدت دیده میشود و حضور زن هایی که پدیدآورنده مشکلات هستند و مردهایی که به ناچار مجبور به حل آن میشوند حتی شده با خودکشی کردن. تفکری که در جامعه سنتی رواج دارد و در این رمان هم خودنمایی میکند حتی از زبان شخصیت زن تحصیلکرده و روشنفکر داستان هم میشود آن ها را شنید.
مسایل اجتماعی که در بلوار پارادیس مطرح میشود جذاب تر از قتلی ست که در بخش اول با آن روبرو میشویم.
به جناب ذوالعلی تبریک میگویم و منتظر خواندن آثار بیشتری از ایشان هستم.
#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#بلقیس_سلیمانی:
رمان «بولوار پارادیس» نوشته محمدرضا ذوالعلی بسیار خواندنی است .
خواندن این رمان را به آنها که یک داستا ن پلیسی جنایی پر کشش می خواهند و در ضمن از رمان توقع نگاه ظریف و دقیق وفلسفی به جهان دارند پیشنهاد می کنم.
این رمان را نشرنون منتشر کرده است.

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#مرجان_عالیشاهی
«بولوار پارادیس» یک رمان ایرانی ست با خصلت های ناب خودش. اگر بخواهیم برای این رمان یک نشان خاص در نظر بگیریم باید اشاره بشود به زخم مشترکی که در تن و روح تک تک شخصیت های آن دیده می شود. نشان بولوار پارادیس زخمی‌ست قابل لمس و فهم. این زخم نمی‌تواند نشان هر کسی باشد، نشان هر زمانی باشد. زخم های عمیق نشان آدم‌های عمیق هستند، نشان رمان‌های عمیق. درک این نشان ها برای افراد کتاب خوان چندان سخت نیست. خصوصا این روزهای بلند و گرم تابستان که فرصت خوبی ست برای خواندن رمان های عمیق.
«بولوار پارادیس» رمانی‌ست پرکشش و پر از لحظه‌های غیرقابل پیش‌بینی. این رمان با کلیت عاشقانه-پلیسی نوشته‌ی نویسنده‌ای ست که شناخت خوبی از تلفیق قصه با دردهای درونی و برونی بشر داشته است. بشری که در حیطه‌ی جغرافیای خاص اما بدون حصار افکار زندگی می‌کند. در یک شهر شناخته شده، حتی در یک بولوار مشخص. اما بدون اینکه دردهایش مختص آن محیط باشد. دردهایش جهانی ست. سردرگمی در گیتی! آنقدر که ما خودمان را گم کرده‌ایم و ناگهان یکی را می یابیم که فکر می کنیم شبیه ماست. خود ماست و یا عشق و نیمه‌ی گمشده ی ماست و این گیجی و سردرگمی بشر مدرن را فرا گرفته است. این موضوع در این رمان به‌راحتی به چشم می آید. آدم‌های محصور و پایبند به قوانین قومیت و طایفه‌گری که از هجوم دردهای مدرن در امان نمانده‌اند. شخصیت ها چنان کاویده می‌شوند که بدون هیچ مبالغه ای دردهای مشترک‌شان با هم و با من مخاطب و با بقیه افراد جامعه از درون نثر پخته و زیبای آن فریاد کشیده می‌شود. این رمان مخاطب را براحتی درگیر صحنه های آشنایی می کند که از هراس و تعقیب وگریز نوشته های پلیسی در آن هیچ خبری نیست؛ ولی چنان کارکشته به داستان پرداخته شده است که مخاطب بی درنگ تا انتها پیش می رود.
جاهایی از رمان، آنچنان زوال افکار و اندیشه‌ی بشر در یک فرد به نمایش گذاشته می شود که ناگهان می‌توان یاد رمان های مطرح جهانی افتاد. انحطاطی که کلیت ساختار اندیشه را مورد هجوم قرار داده و این اتفاق در بین آدم‌هایی افتاده است که هر روز از کنار ما می‌گذرند و یا بین ما زندگی می‌کنند. بزرگترین حادثه‌ای که در این رمان جنایی اتفاق می‌افتد کشت و کشتار آدمها نیست، نویسنده‌ی توانای این رمان بزرگترین حادثه‌ی رمانش را قتل و عام افکار شخصیت‌ها قرار می‌دهد. افکاری که زیر مجموعه‌ی یک ساختار کلی هستند. این بی ایمانی و نا امیدی که امروزه زیاد در مورد آن خوانده‌ایم و می‌خوانیم در این رمان به شکلی تازه آورده شده است. انگاراندیشه‌ی بشر امروز هر کجا که می خواهد زندگی کند رو به زوال و پوچی است. دردها از آن شکل بیرونی به درون بشر پا گذاشته اند. گرسنگی دیگر درد معده و دستگاه گوارش نیست، درگیری روح و روان انسان است با رشد تورم و با اقتصاد جهانی و با سیاست و در نهایت تنهایی و بی دفاعی آدمی در مقابل هجوم دردها.
به‌هرحال این رمان از آن دسته رمان هایی‌ست که وقتی تمام می‌شود آدم خوشحال است که وقت گذاشته و آن را خوانده و توی دلش هم تشکر می کند از ناشری که به سلیقه و فکر مخاطب و همچنین هنر احترام گذاشته است با چاپ این رمان.

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#حامد_حسینی_پناه

انچه در مورد بولوار پاردایس بیش از نکات دیگر تکنیکی مورد توجهم قرار گرفت. دادن اطلاعات از میان ایمیل هایی است که فرستاده می شود.
شخصیت ستوان محبی بسیار باور پزیر نشان داده می شود. لحظه ای که روی پشت بام ته سیگار خود را به پایین رها میکند و سقوط انرا تماشا می کند شاید یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه هایی است که به این اسانی از فکر انسان پاک نمی شود.
زوالعلی به راحتی ما را از میان وضعیت شهری به درون شخصیت ادم های داستانش هدایت می کند. ما را می کشاند تا انها را بشناسیم. بعد روانشناسی کار بسیار هدفمند جلو می رود.
سمیرا دختری بیشتر امروزی با ایده های فلسفی را در کنار زنان معمولی اپارتمان چند طبقه ای که ماجرا هول ان میچرخد قرار می دهد که دغدغه های ساده تری دارند.
درون مایه ای که از میان صفحات و در خلال این کار بیش از هر چیز دیگری نظر من را جلب کرد فرار سمیرا و ستوان از یکدیگر و از واقعیات است. و در نهایت بازگشت انها به سوی یکدیگر است.
این کتاب اولی بود که از زوالعلی خواندم و خوشبختانه با مدت کمی کتاب افغانی کشی از ایشان رونمایی شد که خود داستان متفاوت و زیبای دیگری دارد.

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#معصومه_میرابوطالبی:
در برخورد اول با کتاب عنوان پارادیس و مفهوم بهشتی آن جلب توجه میکند. شروع رمان اما یک صحنه جهنمی است. کسی قرار است مردی را درگونی بکشد و مردانگی اش را ثابت کند. این پارادوکس اولیه شروع پر کششی برای رمانند. راوی ها فصل به فصل عوض میشوند و هر کدام تکه ای از یک جنایت را فاش میکنند.
کشش رمان به خاطر طرح جنایی است. این خط کلی، رمان را شبیه یک رمان پلیسی کرده است.
اما رمان فقط به پلیسی بودن و کشش خود اکتفا نمیکند. رمان دور باطل آدمهایی را نشان میدهد که برای رسیدن به آرمانهایی نازل، مثل یک ملک، یک زن، یک عاشق و ... خود را نابود میکنند.
شخصیت‌ها ذره ذره در خلال وقایع خود را نشان میدهند و چیزهایی از خود بروز میدهند که علاوه بر تکامل شخصیت‌ها، تکامل داستان را هم به دنبال دارند.
جاهایی از کتاب که گاهی برایم گنگ بود گذرهای زمانی بود. گاه نمیتوانستم درک کنم چقدر زمان از کی و کجا، قبل از این ماجرا و بعد از اون واقعه وجود داشته.
رمان بلوار پارادیس رمان خوشخوانیه که گستردگی مکان و زمان روایت هم از ویژگیهای اونه.

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#زهرا_میمندی_پاریزی
رمان «بلوار پاراديس» 47 فصل دارد و در نخستين فصل خود با صحنه يك قتل آغاز می‌شود و ابتدا اين گمان را در ذهن خواننده ايجاد می‌كند كه با رماني جنايي پليسي روبروست. اما خواننده در ادامه با بستری از حوادث درونی و بیرونی مواجه می شود که اثر را از حد یک رمان پلیسی صرف خارج می کند.
وقتي كه با هر اثر به عنوان يك ماهيت داراي تشخص مادي و منتالي همراه شوید، پرداختن به دو اصل محتوا و فرم در اولين برخورد امري ست لازم و قابل بحث. اين دو مقوله خواننده را به سمت دو سوال اساسي هدايت می‌كند كه پاسخ به هر كدام از آنها می‌تواند تا حدودي جريان فكري و انديشه‌اي اثر را براي خواننده روشن تر كند و هم نوع شگرد وابزار كار نویسنده را در معرض ديد بگذارد.
-مسئله و دغدغه رمان چيست ؟
-طرح توطئه و شگرد وچينش روايت در بيان مفهوم و مسئله رمان به چه شكل است؟
همان طور كه می‌دانيد رمان نويس براي آنكه بتواند هم به "عشق ما به عنصر نامعلوم در تجربه بشري" پاسخ مثبت دهد و هم تصوري از واقعيت در اثر خود بيافريند، بايد بتواند شخصيت‌های باور پذير، حوادث داراي روابط علي و معلولي و چينش‌های روايتي محكم و قوي را خلق کرده و طرح ساختاري منحصر خود را در اين راستا پياده كند كه هم با ايجاد فلسفه و ايدئولوژي متن و شخصيت‌ها همخواني داشته باشد و هم در پیرنگ (علت و معلولي )كه گاهي كمرنگ و گاه پر رنگ می‌شود، خط داستاني و روايت خود را شكل دهد.
«بلوار پاراديس» با زاويه ديد داناي كل در نقش مشاهده گر غير فعال با صحنه يك قتل، كار خود يا رمان را آغاز می‌كند. با وارد شدن به فصل دوم كه با تكنيك نامه نگاري زني به دوستش آغاز می‌شود خواننده با زاویه نگاه شخصیتی جدید و سطح ديگري از روايت روبرو می‌شود. ه مان طور كه می‌دانيد يكي از نو آوري های ژنت در نظريه روايت تمايز ميان اين دو پرسش است:
يك: نقطه ديد كدام شخصيت چشم انداز روايت را جهت می‌دهد؟ دو: راوي كيست؟
به عقيده ژنت ديگر نظريه پردازان روايت نتوانسته اند ميان اين دو پرسش تمايز بگذارند. هر چند ميان نقطه ديدها تمايز گذاشته اند، ولي اين تمايزها نشان دهنده تفاوت‌های واقعي نيست. از نظر او اين تفاوت را بايد بر پايه ميزان اطلاعات بيان كرد. نقطه ديد شخصيت هنگامي روايت گري را جهت می‌دهد كه راوي فقط چيزهايي را می‌گويد كه شخصيت از آنها آگاهي دارد. در اين حالت شخصيت مورد نظر شخصيت كانوني است و با روايتي سر و كار داريم كه كانوني شدگي دروني دارد. از نظر ژنت روايت لازم نيست هميشه به يك نقطه ديد محدود بماند، بلكه ممكن است كانوني شدگي دروني را به كلي كنار بگذارد و يا از يك شخصيت كانوني به شخصيت كانوني ديگر برود. نكته‌اي كه بايد در اين جا به آن اشاره كرد و تاكيد ژنت هم بر آن است آگاهي شخصيت می‌باشد. آنچه اهمیت دارد اين است كه راوي‌ها گاهي نقطه ديد شخصيت‌های داستان را توضيح می‌دهند. درواقع چيزي كه در رمان بلوار پاراديس هم اتفاق می‌افتد. در هر فصل راوي در جاهايي با شخصيت كانوني همراه می‌شود و طبق دانسته‌های آن شخصيت براي خواننده توضيحاتي می‌دهد و چيزي بيشتر از آن چه كه شخصيت می‌داند را بيان نمی‌كند و در واقع كانوني شدگي دروني را ايجاد می‌كند. هرچند در فصولي می‌توان نقض اين حالت را هم ديد. اما آنچه كه در بيشتر فصول اين رمان جريان دارد، همان است كه گفته شد.
بنابراین می‌توان گفت در «بلوار پاراديس» با تعدد راوي‌ها روبرو نيستيم، بلكه با تعدد شخصيت‌های كانوني روبروييم. كه گاه اين شخصيت‌ها داراي كانوني شدگي دروني هستند و درمحدود فصولي هم با كانوني شدگي بيروني روبروييم. يعني راوي چيزهايي را می‌گويد كه شخصيت از آن آگاهي ندارد.
كانوني شدگي يا همان روايت گري شخصيت كانون در فصل‌های مختلف رمان توسط كاركترهايي مانند مليحه/ستوان/سميرا/مهندس/اعظم/رستمزاده و . . . شكل می‌گيرد. كاراكتر مليحه كه به طور منظم در همه جاي رمان پخش است و حضور دارد، چون با تكنيك و شگرد نامه نگاري به بيان حوادث ورويدادهاي پيرامون خودش می‌پردازد، داراي نوعي آزادي بيان است و دست نويسنده را براي گره گشايي حوادث در بسياري از فصولي كه مليحه شخصيت كانوني است، باز می‌گذارد. در خوانش رمان دیده می شود كه نويسنده در فاصله‌های مشخص گره‌اي را ايجاد و گره‌اي ديگر را باز می‌كند و با اين شگرد دو هدف را دنبال می‌كند: يكي انگيزه ادامه دادن را در خواننده خود بيشتر می‌كند. يعني با همان تكنيك رمان‌های پليسي سعي می‌كند خواننده را همچنان سر جاي خود نگه دارد . دوم اينكه با تاكيد بر رويداد بيان شده و يا گره افكنده شده، همزمان بخشي از ساختار روايتي و طرح توطئه خود را نيز سر و سامان می دهد و جلو می برد.
#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#زهرا_شبستری:

من سال قبل این رمان را خواندم خیلی نمیتوانم صحبت کنم

در کتاب بلوار پارادیس

در اصل داستان ظاهرا ما با یک کار جنایی رو به رو هستیم که خود داری دو مرحله ی کشف است که هر دو مرحله برای خواننده شوکه کننده و عجیب است در مرحله ی نخست با جوانکی بعنوان مقتول رو به روییم بطوریکه آنقدر برای شخصیتهای داستان قطعی است که وقتی جسد در میان دیوارهای ساختمان پیدا شده است به دنبال یافتن راه نجات هستند اما جلوتر که میرویم متوجه میشویم مقتول زن بوده است و تمام فرضیه ها و استرس های قبلی که در لحظاتی به دلیل همزاد پنداری با شخصیت مهندس که ظاهرا قاتل است داشتیم بی مورد بوده است و داستان وارد مرحله ی تازه و پر کششی میشود.
در طول خواندن که پیگیر ماجرای قتل هستیم داستان زندگی های دیگری برایمان باز میشود که ربط مستقیمی با ماجرای قتل ندارند اما حوادث و روزمرگی هایی دارند که برای خواننده جذاب و آموزنده است و تحلیل و دغدغه های این شخصیت ها جای بحث دارد..
داستان در فضای کرمان اتفاق می افتد که محل زندگی نویسنده است و نشان از توجه این نویسنده ی گرامی به زیست جهان خود دارد و اطلاعات خوبی از شهرکرمان و فضای آنجا در اختیار خواننده قرار میدهد.

در داستان از تکنیک چند راوی استفاده شده که انتخاب خوبی است خصوصا بخشهایی که از طریق ایمیل بین دو دوست اطلاعاتی را به ما میدهد و نویسنده با زیرکی فقط حرفهای یکی از آن دو دوست را که از ساکنان همان ساختمانی است که قتل در آن اتفاق افتاده برای ما بازگو میکند که با قرار دادن این بخش ها بین فصول کتاب اطلاعاتی از شخصیتها و حوادث را بصورت یک مکالمه ی یک طرفه به ما میدهد.

از جناب ذوالعلی تشکر میکنم و امیدوارم که در آینده شاهد موفقیت های تازه ی این نویسنده گرامی کرمانی تبار باشیم.
#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#حسین_فعله_گری

من همین حالا خواندن بلوار پارادیس را تمام کردم وخب شاید هنوز به خوبی نتوانم رباره اش بنویسم. اما سعی میکنم برداشتم رابه طورخلاصه بگویم. بلوارپارادیس رامیتوان ازچندجهت بررسی کرد. شخصیت های اصلی رمان بیشترشان ازطبقه ی متوسط شهری هستند. تقریباهیچ کدامشان دغدغه نان ندارندوزندگی شان روال ثابتی دارد.نویسنده تلاش کرده تصویردقیقی ازاین طبقه ارایه دهد. وقتی به پیشینه ی این شخصیت هامی پردازدمیبینیم که این شخصیت هادرگذشته ازطبقات پایین تربوده اندودریک سیرتاریخی این اتفاق افتاده است. مثلاستوان محبی که پادوی معدن کاران روس بوده وبعدکه به استخدام نظام درمیاید وضعیتش تغییرمیکند. یارستمزاده که رعیت بوده وبعدمباشرخانوادگی کشتکارهامیشود.نکته ی ظریفی که درنشان دادن این تغییرطبقه به مخاطب وجوددارد. نویسنده بااشارات کوچکی که درداستان برجسته نمی شودنوع تفکراین شخصیت هارانشان می دهد. مثلاملیحه که آرزوداردبه روستایی برودکه بوی گاووگوساله بدهد .یا رستمزاده که فکر می کند با تغییراسم فامیلی اش می تواند از وضعیتی که یادآوررعیت زادگی اش است فرارکند. این تفکر روستایی دراغلب شخصیت های رمان دیده می شود. گویی این شخصیت ها تنها از نظراقتصادی مشخصه های طبقه ی متوسط رادارند و در دیگر ابعاد با مشخصه های این طبقه هم خوانی ندارند. مثلا اشاره ای که درباره ی ستوان محبی هست که می گوید هیچ وقت کتاب نمی خواند. این بخش هادررمان به خوبی تصویر می شوند و از یک طبقه ی دست سازحکایت می کنند. اشخاصی که دریک محیط شهری زیست می کنند اما هنوز به شکلی قبیله ای فکروعمل می کنند. دراین میان سمیرابنظریک استثناست. زندگی ونحوه ی فکروعمل سمیرابه طورمشخصی مدرن ترازسایرشخصیت های داستان است. مساله ی دیگرنقش شهردررمان است. اینکه کرمان به عنوان یک شهردررمان نقش بسیار پررنگی داردازمحاسن بلوارپارادیس است. مخاطب بعدازخواندن رمان تقریبا می تواند با وجوه مختلف شهرکرمان آشناشود. بنظرم تلاش نویسنده برای ارایه ی تصویردقیقی ازکرمان تاحدزیادی به سرانجام رسیده. نکته ی دیگری که درساختاراین رمان بنظرم می رسد هماهنگی عناصرمختلف روایی باهمدیگر است. مثلافضاسازی هایی که برای هربخش درنظرگرفته شده درخدمت محتوایی است که ارایه می شود. یادرگره افکنی هاوگره گشایی هایی که صورت می پذیردنویسنده درست عمل میکند. زبان داستان زبانی غیرتزیینی وساده است و مناسب برای داستانی که درحال روایت است. مشکل زبانی که دررمان هست مربوط به زمان افعال است که خیلی ازجاهابی دلیل زمان افعال عوض می شود. ازبین شیوه های روایتی که برای داستان بکارگرفته شده تنهابخشهایی که به صورت ایمیل روایت میشوندمساله دارند. بنظرم این بخش هاباداستان چفت نشده اند ورمان وقتی این بخشهاروایت می شوند ازآن جذابیت وریتمی که داردمی افتد. وبه غیرازاین هم ازنظرمنتطقی وهم ازنظرزبانی ایرادات زیادی دراین بخش هاست. منطق این بخش هابه خوبی شکل نمی گیرد .به خصوص که اشاراتی که درباره ی طرف خطاب این ایمیل ها (ساناز) می شود حداقلی هستند و ما اصلا نمی دانیم که سانازکیست؟اینکه ساناز و ملیحه دوست دوران دبستان بوده اندکفایت نمی کندبرای چت کردن این دونفر و خواندن حرف های احمقانه ی یک زن ساده توسط ساناز که آن طرف دنیاست و ادامه پیدا کردن این چت ها. بنظرم نشان ندادن حرفهای ساناز در این چت هابه کار لطمه زده. مثلا اگراین هر دو طرف پیام ها را در داستان می بود مخاطب ارتباط بهتری برقرارمی کرد و می توانست منطق این بخش هارابهتربسازد. نکته ی کوچکی هم درباره شخصیت ستوان هست که به طورکلی در داستان بلا استفاده می ماند. اینکه ستوان درجنگ بوده که در یکی دو صفحه بیان می شود و دیگر هیچ کارکردی ندارد. بلوارپارادیس چندصحنه ی درخشان داشت که حیفم میایدازشان یاد نکنم. صحنه ای که ستوان می خواهد با تینا به سفر بروند وتیناتوصیف میشودکه جلوی میزآرایش نشسته و راضی نیست به این سفر برود. همچنین فصلی که مربوط به قتل ملیحه توسط رستمزاده است و بعدش هم سقوط رستمزاده ازپشت بام روایت میشودازبخش های درخشان رمان است

#جمع_خوانی
#محمدرضا_ذوالعلی
#بولوار_پارادیس
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#ربابه_کریمی

رمان بلوار پارادیس (شاید هم پارادایس) باقتل ورود میکند و در میانه بر اثر اتفاقی جسد پیدا و در آخرهای رمان قاتل زنجیر ه ای پیدا می شود و این ها در آرمان شهری اتفاق می افتد کرمان،،،، فصل های رمان را راوی های مختلف پی می گیرد و روایت ها گاهی شبیه هم و گاهی فرق می کرد،، شخصیت ها مرتبط بهم پیش می رود،،، شخصیت مهندس که به حریم خصوصی اش تجاوز می شود و بدون دیدن داخل گونی،،، و از طرفی با تکنولوژی هم در گیر است مثل ایمیل ها به ساناز ،،، شخصیتی که ایمیل می دهد را بسیارساده پرداخته،،،،سمیرا مشاور روان درمانی است که با شیشه وبیمارستان روانی در گیر است و دیدگاهی مردانه و بهتر بگویم ضد زن را دنبال می کند،،،، شخصیت های رمان یک جورای له شده و خود درگیری خاصی دارند و در تنهایی خود غرق شدند و این بار روانی رمان را بالا می برد،، شخصیت ها حتا خودخواهی های خاصی دارند وخواننده را با جامعه مریضی روبرو می کند رمان می خواهد کرمان و،،، تاریک ماه را هم با نشانه هایی نشان دهد،،،، فضای رمان در ژانر وحشت و کابوس و رویا دلهره گم و پیدا می شود ،،،،فضا سازی خوبی دارد صحنه ای در رمان هست بسیار جالب ،،، وقتی ستوان ته سیگار را از پشت بام رها می کند در رها شدن رستم زاده مدیر ساختمان که در آسمان با هم ادغام میشود ، و رمان راحت خوان بود. ،،،،قلمتان شیرین

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#مریم_اسحاقی

رمان بولوار پارادیس از محمدرضا ذوالعلی:
رمان با صحنه ای از قتل شروع می شود و خواننده در می‌یابد با رمانی معمایی جنایی روبه روست. جغرافیایی مکانی در شعر کرمان است. زبان روان و خوبی دارد و مخاطب را جذب می کند. به لحاظ فرم و ساختار رمان برخی از فصل ها به صورت ایمیل راوی زن به ساناز است که این بخش دست نویسنده را برای داستان گویی باز گذاشته است و برای اطلاع رسانی به مخاطب به شیوه قطره چکانی و به دلخواه عمل می کند. ساختار رمان و این که در برخی از فصل ها راوی دانای کل و در برخی سوم شخص است و برخی به صورت ایمیل، رمان را خوش خوان کرده است. فصل به فصل اطلاعات جدید به مخاطب داده می شود و رمز گشایی می شود.
در مورد زیرلایه و زیر ساخت رمان، در فصل هایی که راوی دانای کل است نویسنده از طریق دیالوگ ها پیش می رود. مشکل من با رمان دیالوگ هایی ضد زن است و البته زن های داستان به ویژه در فصل 27. سمیرا زن روانشناس در دیالوگ هایی طولانی از عدم نیاز به کار کردن زن ها یا در صفحه 214 از لزوم چند همسری صحبت می کند. دیالوگ ها شعاری و باورناپذیر است. زن فعال اجتماعی روانشناس که در خیریه هم کار می کند شاکی از کار کردن زن هاست.( البته نویسنده از این تمهید بهره می برد که ستوان با صحبت های سمیرا مخالفت می کند!)
در مورد ملیحه هم زنی ساده که گاه سطح فکر و سطح دیالوگ هایش تا سطح راوی کودک ناآگاه پایین می آید. زن های ضد زن داستان را کنار بگذارم، در مجموع رمان خوشخوانی بود. زبان روان و شیوه روایتش را پسندیدم.
برای آقای ذوالعلی آرزوی موفقیت دارم

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#مریم_سالاری:
داستان بلوار پارادیس نشر نون٫
به قلم زبیا و توانای محمد رضا ذوالعلی باعث اشتی دوباره من با داستان ایرانی شد و میتوان شخصیت های داستان را دراطراف خود مشاهده کرد وبا انها همزاد پنداری نمود و به زیر و بم خلقی و ظاهری انها به طورکامل پرداخته شده بود

درکل داستان پرکشش و زیبایی بود و من از خواندنش لذت فراوان بردم و به داستان دوستان عزیز توصیه می کنم خواندن ان را از دست ندهند

اقای ذوالعلی قلمتان مانا

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#رضا_خسروزاد:

بولوار پارادیس یکی از اتفاق‌های خوب رمان‌نویسی بود که سال پیش خواندم. رمانی پرماجرا و پرکشش که محور اصلی آن، روایت زندگی در یک مجموعه آپارتمانی‌ با انسان‌هایی غریب است که هر کدام برای خودشان داستان‌هایی دارند. معمای اصلی رمان با کشف یک جسد در زیرزمین مجتمع آپارتمانی طرح می‌شود و نویسنده با تغییر شکل روایت بارها با واکاوی شخصیت‌ها به سرنوشت این قتل نقب می‌زند.
چیزی که در این رمان پرکشش برای خوانندهء آشنا با مدیوم سینما جذاب است کشش، تعلیق و تناوب بحران در ماجرای اصلی است. گره‌هایی که در فصل‌های داستان ایجاد می شوند، بشدت بر رازآلودگی می افزایند و در میزان توانمندی نویسنده، جلوه‌گری می‌کنند. روایت داستانی و شخصیت ها به خوبی در بطن حوادث و گره‌های رمان ادامه پیدا می کنند و نثر داستانی که در مواردی با ظرافت شاعرانه‌ همراه می شود نیز به لذت خوانش کتاب کمک می‌کند. رمان، پتانسیل فراوانی برای یک اقتباس سینمایی موفق در خویش دارد.
شخصیت ها به شدت رنگ آمیزی ایرانی دارند. بخصوص شخصیت کارآگاه با درونگرایی خاصش، ویژه و بدعت گذار است. عموما کاراگاه‌ها در فیلم‌ها و رمان‌های ایرانی یک کپی تیپیک از نمونه خارجی‌شان هستند. اما کارآگاه این رمان یک کارآگاه ایرانی درون‌گراست که با وجود ماجراهای شخصی زندگی‌اش در گره‌گشایی این داستان نقشی متفاوت از نمونه‌های خارجی دارد. شخصیت های ستوان محبی و سمیرا در بطن ماجرای اصلی، دنیایی فارغ از پیرامون برای خویش خلق می کنند که سبب می شود محور اصلی ماجرا باشند.
#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
Forwarded from داستان ایرانی
#زهره_روحانی_فرد


با خواندن رمان بلوار پارادیس تجربه متفاوتی در زمینه خواندن داستان ایرانی داشتم. حس متفاوتی که بابت روند داستان برایم پیش آمد تحسین برانگیز بود در ابتدای داستان شما وارد ماجرای قتل و پیدا شدن جسد می شوید و با اشتیاق میخواهید هر چه سریعتر به حل معما بپردازید اما در میانه داستان درگیر زندگی هر کدام از شخصیت های پیرامون میشوید آنوقت است که میخواهید آرام آرام درد دل ها و ایمیل های ملیحه را با دوستش، ماجرای رابطه ای که سروان محبی و سمیرا دارند و سایر همسایگان را بخوانید. نکته ی دیگری که برایم جذاب بود غیرقابل پیش بینی نبودن قاتل یا کسی است که به تمام ماجراها واقف است و مانند یک عروسک گردان ماهر همه را در کنترل خود نگه میدارد فصل 46 کتاب، فصلی ایست که رستم زاده (عروسک گردان داستان) شاهد آخر را کشته و وارد خانه اش میشود و تصمیم به خودکشی دارد،تصاویری که در این فصل از دید رستم زاده بیان می شود بسیار قابل تامل است و صحنه آخر فصل که پرت شدن رستم زاده از پشت بام آپارتمان است.....
آقای ذوالعلی زنده باشید و قلمتان پایدار......

#جمع_خوانی
#بولوار_پارادیس
#محمدرضا_ذوالعلی
#داستان_ایرانی
@dastanirani
«بولوار پارادیس»
#رمان_ایرانی
#محمدرضا_ذوالعلی
#نشرنون

و #عشق همه‌چیز را به #صدا در می‌آورد
نگاهی به #رمان #بولوار_پارادیس
#زهرا_میمندی_پاریزی
مجله جنگ مس
@noonbook