#چند_سطر_کتاب
آغاز داستان:
نباید به اینجا میآمدم.
اصلا اهل اینجور مهمانیها نیستم. بحث کلاس گذاشتن و این حرفها هم نیست. بعضی جاها هستند که خودم بودن کافی نیست. هیچ کدام از منهایی که از خودم سراغ دارم کافی نیستند. مهمانی تعطیلات بهاری بیگدی یکی از آن جاهاست.
از بین کلی آدم درهم و برهم و عرقکرده به دنبال کنیا رفتم. موهای بافته شدهاش، پشت سرش بالا و پایین میپرید. بوی سیگار تمام اتاق را برداشته و دود همهجا را گرفته بود. صدای موسیقی زمین را میلرزاند. خواننده رپ از همه خواست که دستهایشان را بالا و پایین کنند، صدای جمعیت بلند شد و هرکس به روش خودش دستهایش را بالا و پایین کرد. کنیا لیوانش را بالا گرفت و راه خود را باز کرد. از صدای بلند موسیقی سردرد گرفتم و از بوی دود هم حالت تهوع داشتم. اگر بتوانم لیوان دستم را نریزم و به آن سوی اتاق برسم، واقعا هنر کردهام.
#نفرتی_که_تو_میکاری
#انجی_توماس
مترجمین: #میلاد_بابانژاد #الهه_مرادی
#نشر_نون
#کتاب_خوب #کتاب_باز #کتابخوان #شهریور_با_کتاب
@noonbook
https://t.me/joinchat/AAAAADudfbsA5GD29D3mjg
آغاز داستان:
نباید به اینجا میآمدم.
اصلا اهل اینجور مهمانیها نیستم. بحث کلاس گذاشتن و این حرفها هم نیست. بعضی جاها هستند که خودم بودن کافی نیست. هیچ کدام از منهایی که از خودم سراغ دارم کافی نیستند. مهمانی تعطیلات بهاری بیگدی یکی از آن جاهاست.
از بین کلی آدم درهم و برهم و عرقکرده به دنبال کنیا رفتم. موهای بافته شدهاش، پشت سرش بالا و پایین میپرید. بوی سیگار تمام اتاق را برداشته و دود همهجا را گرفته بود. صدای موسیقی زمین را میلرزاند. خواننده رپ از همه خواست که دستهایشان را بالا و پایین کنند، صدای جمعیت بلند شد و هرکس به روش خودش دستهایش را بالا و پایین کرد. کنیا لیوانش را بالا گرفت و راه خود را باز کرد. از صدای بلند موسیقی سردرد گرفتم و از بوی دود هم حالت تهوع داشتم. اگر بتوانم لیوان دستم را نریزم و به آن سوی اتاق برسم، واقعا هنر کردهام.
#نفرتی_که_تو_میکاری
#انجی_توماس
مترجمین: #میلاد_بابانژاد #الهه_مرادی
#نشر_نون
#کتاب_خوب #کتاب_باز #کتابخوان #شهریور_با_کتاب
@noonbook
https://t.me/joinchat/AAAAADudfbsA5GD29D3mjg