#کتاب_امروز
📒 #نفرتی_که_تو_میکاری
📕 #انجی_توماس
📗 مترجمین: #میلاد_بابانژاد / #الهه_مرادی
📘 #نشر_نون
کلیدر/ #مهرنوش:
"استار" دختر یک خانواده سیاهپوست هست که با والدین و برادر ناتنیش زندگی میکنه. استار چندان محبوب نیست، و بیشتر اون رو به اسم "دختر ماو بزرگ" میشناسن، مخصوصا از وقتی که پدرش اون رو به یک مدرسه خوب با اکثریت سفید پوست میفرسته. یک شب استار با خواهر ناتنیش بیاجازه به یک پارتی میره و در اونجا بعد از یک درگیری، تیراندازی رخ میده. استار با یک دوست قدیمی فرار میکنه اما حوادث همچنان ادامه دارن...و تنها شاهد باقیمونده استار هست.
توی سرچی که داشتم و مطالعهی سریع بخشهایی از کتاب، اینطور به نظر میاد که با یک کتاب جنجالی طرفیم. رمانی که به زندگی افراد سیاهپوست در آمریکا پرداخته و دوگانگی و تضادی که اونها دچارش هستند رو شرح میده. مثلا استار در بخشی از داستان تعریف میکنه که اونها مسلمون نیستند اما معمولا بیکن مخصوص میخورن. یا برخورد اطرافیانش برای مدرسهی خاصی که استار میره. و از همه مهمتر درگیریهای بین پلیس و جامعه سیاهپوست که این رمان رو متمایز میکنه.
#چند_سطر_کتاب
آغاز داستان:
نباید به اینجا میآمدم.
اصلا اهل اینجور مهمانیها نیستم. بحث کلاس گذاشتن و این حرفها هم نیست. بعضی جاها هستند که خودم بودن کافی نیست. هیچ کدام از منهایی که از خودم سراغ دارم کافی نیستند. مهمانی تعطیلات بهاری بیگدی یکی از آن جاهاست.
از بین کلی آدم درهم و برهم و عرقکرده به دنبال کنیا رفتم. موهای بافته شدهاش، پشت سرش بالا و پایین میپرید. بوی سیگار تمام اتاق را برداشته و دود همهجا را گرفته بود. صدای موسیقی زمین را میلرزاند. خواننده رپ از همه خواست که دستهایشان را بالا و پایین کنند، صدای جمعیت بلند شد و هرکس به روش خودش دستهایش را بالا و پایین کرد. کنیا لیوانش را بالا گرفت و راه خود را باز کرد. از صدای بلند موسیقی سردرد گرفتم و از بوی دود هم حالت تهوع داشتم. اگر بتوانم لیوان دستم را نریزم و به آن سوی اتاق برسم، واقعا هنر کردهام.
📙نفرتی که تو میکاری/ انجی توماس/ مترجمین: میلاد بابانژاد و الهه مرادی/ نشر نون
@KLIDAR
klidar.ir/storage/img/post/photo_2018-03-31_12-19-35.2018-03-31-12-48-09.jpg
@NOONBOOK
📒 #نفرتی_که_تو_میکاری
📕 #انجی_توماس
📗 مترجمین: #میلاد_بابانژاد / #الهه_مرادی
📘 #نشر_نون
کلیدر/ #مهرنوش:
"استار" دختر یک خانواده سیاهپوست هست که با والدین و برادر ناتنیش زندگی میکنه. استار چندان محبوب نیست، و بیشتر اون رو به اسم "دختر ماو بزرگ" میشناسن، مخصوصا از وقتی که پدرش اون رو به یک مدرسه خوب با اکثریت سفید پوست میفرسته. یک شب استار با خواهر ناتنیش بیاجازه به یک پارتی میره و در اونجا بعد از یک درگیری، تیراندازی رخ میده. استار با یک دوست قدیمی فرار میکنه اما حوادث همچنان ادامه دارن...و تنها شاهد باقیمونده استار هست.
توی سرچی که داشتم و مطالعهی سریع بخشهایی از کتاب، اینطور به نظر میاد که با یک کتاب جنجالی طرفیم. رمانی که به زندگی افراد سیاهپوست در آمریکا پرداخته و دوگانگی و تضادی که اونها دچارش هستند رو شرح میده. مثلا استار در بخشی از داستان تعریف میکنه که اونها مسلمون نیستند اما معمولا بیکن مخصوص میخورن. یا برخورد اطرافیانش برای مدرسهی خاصی که استار میره. و از همه مهمتر درگیریهای بین پلیس و جامعه سیاهپوست که این رمان رو متمایز میکنه.
#چند_سطر_کتاب
آغاز داستان:
نباید به اینجا میآمدم.
اصلا اهل اینجور مهمانیها نیستم. بحث کلاس گذاشتن و این حرفها هم نیست. بعضی جاها هستند که خودم بودن کافی نیست. هیچ کدام از منهایی که از خودم سراغ دارم کافی نیستند. مهمانی تعطیلات بهاری بیگدی یکی از آن جاهاست.
از بین کلی آدم درهم و برهم و عرقکرده به دنبال کنیا رفتم. موهای بافته شدهاش، پشت سرش بالا و پایین میپرید. بوی سیگار تمام اتاق را برداشته و دود همهجا را گرفته بود. صدای موسیقی زمین را میلرزاند. خواننده رپ از همه خواست که دستهایشان را بالا و پایین کنند، صدای جمعیت بلند شد و هرکس به روش خودش دستهایش را بالا و پایین کرد. کنیا لیوانش را بالا گرفت و راه خود را باز کرد. از صدای بلند موسیقی سردرد گرفتم و از بوی دود هم حالت تهوع داشتم. اگر بتوانم لیوان دستم را نریزم و به آن سوی اتاق برسم، واقعا هنر کردهام.
📙نفرتی که تو میکاری/ انجی توماس/ مترجمین: میلاد بابانژاد و الهه مرادی/ نشر نون
@KLIDAR
klidar.ir/storage/img/post/photo_2018-03-31_12-19-35.2018-03-31-12-48-09.jpg
@NOONBOOK