گفتمان
2.88K subscribers
468 photos
361 videos
233 files
433 links
@goftman_nokhbegan : ارتباط با مدیر

اینستاگرام : instagram.com/goftman_ir

کست باکس : castbox.fm/channel/goftman_ir-id4289831?country=ir

وب سایت : goftman.ir
Download Telegram
🔸هر جامعه ای از اجتماعی از آدمیان که در بین آنها یک دسته کلان ساختارهای اجتماعی و مناسبات اجتماعی وجود دارد، تشکیل می شود. این مناسبات و کلان ساختارها ابعاد مختلف دارد. مثلاً اقتصاد و مناسبات اقتصادی یکی از #کلان_ساختار های اجتماع است. مناسبات فرهنگی، نظام سیاسی و مناسبات قدرت سیاسی، نظام تقنین، نظام قضایی و کیفری، نظام مجازاتی که در جامعه است، نحوه برخورد با مجرمین و افراد خاطی، از دیگر کلان ساختارهای اجتماع هستند. تفاوت جوامع با یکدیگر، به تفاوت در این کلان ساختارها برمی گردد، اگر جامعه ای را بدوی یا فئودالی یا صنعتی و توسعه یافته می نامیم، این تفاوت ها در این است که آن کلان ساختار اقتصادی یا سیاسی یا نظام قضایی و کیفری شان با یکدیگر متفاوت است.

🔹در دوران مدرن اتفاقی که افتاد و مدنیت معاصر غربی را ساخت این بود که این کلان ساختار های اجتماعی بر اساس #عقلانیت_سکولار سامان دهی شد. منظور از عقلانیت سکولار، اعتقاد به خودکفایی و خودبسندگی عقل و خرد آدمی است. یعنی استغنا و بی نیازی عقل و خرد آدمی از هرگونه منبع معرفتی دیگر به ویژه منبع معرفتی دینی مثل وحی و منابع نقلی دین.

🔸در واقع عقلانیت سکولار باعث شد نظام سیاسی، نظام حقوقی، نظام قضایی، مناسبات اقتصادی و همه ابعاد حیات جمعی بدون تاثیر پذیری از دین و آموزه های دینی شکل بگیرد.

🔹عقلانیت سکولار یک رویکرد است مثل #اومانیسم. چنین نیست که انسان محوری و انسان گرایی تنها یک خروجی داشته باشد بلکه یک رویکرد است که در قالب های مختلف، خود را بروز و ظهور می دهد. عقلانیت سکولار یعنی اتکا کردن به عقل و خرد بشری و مستغنی بودن از وحی و آموزه های دینی که خروجی های متکثر دارد، انواع و اقسام بروزات وظهورات داشته است. نظام های مختلف معیشتی در دوران مدرن و در طی قرونی که مدنیت معاصر غربی شکل گرفته، این بروز و ظهور را نشان می دهد.

#احمد_واعظی
#عقلانیت_سکولار
#گفتمان_نخبگان_علوم_انسانی
#تابستان95
@gnoe_ir
#فلسفه_حقوق
#اومانیسم
#عطالله_بیگدلی

🔷اومانیسم در ساحت حقوق

اومانیسم مانند بسیاری از مفاهیم دیگر که در مغرب زمین شکل گرفت، یک مفهوم تاریخی است. در برهه های مختلف تاریخ، اومانیسم در خود غرب معانی متعدد و مختلفی داشته است. غربیان نیز همانطور که بیان شد تمدن، تفکر و فلسفه را از یونان آغاز می کنند به این دلیل که تا قبل از تاریخ یونان را جزء تاریخ اندیشه محسوب نمی کنند. البته این جریان دلایل غرب شناسانه دارد. در یونان مفهوم خاصی از اومانیسم وجود دارد. انسان های یونانی به چند دسته تقسیم می شوند: زنان، بردگان و غیره. این تقسیم بندی انسان، در رأس تقسیم بندی افراد جامعه کسانی قرار دارند که آزادند؛ یعنی برده نیستند. واژه ی اومانیسم اولین بار مترادف با نوعی آموزش خاص یونانی بود که اگر کسی آن آموزش را در دامن یونان ندیده بود به او «human» نمی گفتند و هیچ ارتباطی با انسان نداشت.
@gnoe_ir

📎 متن کامل مقاله را مطالعه کنید:
🔻#عطاءالله_بیگدلی

🔹تفکر یک نسبت وثيق و یک عهد و پیمان و میثاق و عقد است. تفکر رؤیت و حکایت است، تفکر چیزی از سنخ ایمان است، قلب، به تفکر، به تذکر آرام می گیرد. با تفکر، جان آدمی گرم می شود، جان آدمیان گرم می شود. با این نگاه و تعریف، روشن است که #تفکر چیزی فرای امر تمدنی است. ممکن است در جامعه‌ای انحای رسمی آموزش و گزارش و تقریر تفکراتی رواج داشته باشد، اما از تفکر خبری نباشد. ممکن است در جامعه‌ای درس تفسير و قرآن به راه باشد، اما آیات قرآن، ایمانی برنيانگیزد و جانی را آرام ندهد و گرم نکند. کثرت ظهور تمدنی نهادهای تفکر دلالت بر وجود تفکر و نسبت ندارد. فیلسوف هر چند فلسفه‌ها را خوانده است، اما از آن رو فيلسوف است که خود قدم در راه گذاشته و با وجود و هستی و خداوند نسبت برقرار کرده است. عارف هر چند آثار عارفان و شرح حال پیران طریق را می خواند، اما عارف بودنش به این امور نیست. او سلوک نموده و ریاضت کشیده و در امر عرفانی و شهود هم داستان و همراه شده تا عارف و سالک گشته است.

🔹روزگار ما ایرانیان مقتضی تفکر ناب و نسبت یک دست و دل یک دله نیست. ما در غیبت معصوم و انسداد درهای آسمان و پایان تاریخ #اومانیسم، دیگر حبل متینی نداریم که به آن تمسک کنیم و از هراس ها و تشتتها و چند گانگی ها رها شویم، ما، یعنی حیثیت جمعی ما ایرانیان، توان دلباختن به تفکر دینی یا تعین غربی را نداریم و ناچاریم در این میانه‌ی برزخی بنشینیم و مجادله و محاوره کنیم. اکنون تفکر در ایران معاصر به معنای ایجاد نسبتی یک دست و راست و ناب با خداوند، سخت است، اما طلیعه ها و جوانه ها نوید فردای بهتری را می دهند، نوید نسلی که فارغ از مرزهای جغرافیایی ذیل یک تفکر یا نسبت با ایمان جمع می‌شوند و زمینه ساز بسط تفکری دیگر گون را فراهم می بینند. تفکر البته در آن روزگار شاید اسمی دیگر داشته باشد، شاید چیزی شبیه ایمان یا حتی یقین؛ هر چه هست در آن روزگار، روزگار عسرت وحی تمام خواهد شد و ناطق و متفکر و متذکر و متدبر بزرگ، رهبری خواهد کرد و آدم و دولتش باز خواهند گشت و تفکر آدمی، عالمی خواهد شد.

#چهارمین_دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی
@gnoe_ir
🔹در سده‌ی چهاردهم #پترارک اهمیت تعیین‌کننده‌ای به آموزش «انسان» بخشید. این اومانیست ایتالیایی از جمله می‌گفت آموزش تنها، نمی‌تواند بر کسب منفعل مفاهیم کلی و داده‌های از پیش موجود استوار باشد، بلکه مستلزم آگاهی‌یابی از خود، از رهگذر گفت وگوی همواره تجدیدشونده با اجتماع گذشته و اکنون انسان‌هاست. گزافه نیست اگر بگوییم که #اومانیسم دانش را با ارتباط یکی می‌دانست: بدین‌سان که فراگیری همانا آزادسازی و شکوفندگی همه‌ی توانش‌های انسان شمرده می‌شد تا پیوندهای همواره پرباری تری با همگنان خود داشته باشند. انسان‌ها از رهگذر روابطی که برقرار می‌کنند آموزش می‌بینند و هرچه بیشتر با ارزشمندترین شخصیت‌ها رفت و آمد کنند، توقعشان از خود نیز بالاتر می‌رود. فرهنگ به شرطی معنا دارد که گفت‌وگویی پیوسته هم در #جامعه و هم در سپهر نمادینی برقرار شود که در آن همه‌ی فرآورده‌های ارزشمند ذهن آدمی کنار هم می‌نشینند. در سده‌های پانزدهم و شانزدهم، همه‌ی تلاش‌ها بر این بود تا از این اصل بنیادی دور نشوند و یادآوری مصرانه‌ی آن به برخی نسل‌های آینده امکان می‌داد تا خود را از پیشینیان‌شان که به سبب فراموشی بداهت این اصل گناه کارشان می‌دانستند متمایز گردانند.

🔸گفت وگو و «#مباحثه» با باستانیان در کانون آموزش اومانیستی جای داشت. اینان با چنان شور و گرمی به باستانیان روی می‌آوردند که تن به پرستش می‌زد و درواقع به آنان احترامی شبه‌مذهبی می‌گذاشتند. پرسش این است که چرا #قرون‌وسطی که با افلاطون، ارسطو، ویرژیل ، أوید، سیسرون و سنکا آشنایی داشت، در دید اومانسيتها هم چون دوران نادانی و بی‌فرهنگی و بربریت می‌نمود؟ فراسوی جدل‌های زیاده‌روانه‌ای که البته نباید نادیده شان انگاشت، پاسخ این است که اومانیسم به این #آگاهی رسید که باید رابطه ی نوینی با دوران باستان برقرار سازد. از این رو، متن‌های مهم و اساسی را به دوره ی تولیدشان باز برد و تلاش ورزید تا به آنها جنبه‌ی اصلی و تاریخی‌شان را بازگرداند و بدین سان آگاهی تاریخی‌ای را پرورد که برای مفسران قرون وسطایی ناشناخته بود. نکته ی بسیار پراهمیت این است قرون وسطا معنای چشم انداز #تاریخی را نمی‌شناخت. کم و بیش می توان گفت که مفسران قرون وسطایی انسان های دوران باستان را، هم روزگاران خود می‌پنداشتند. اومانیسم دوره‌ی رنسانس فاصله‌ی تاریخی و مسئله‌ی گذر درازآهنگ سده‌ها را متمایز کردند. بازیافت یا بازیافت دوباره‌ی - متن‌های باستانی به این معنا بود که باید آنها را به تمامیت اصلی و آغازین شان باز برد و نباید آنها را با افزودن مسائل و ملاحظاتی که از آن نگارندگان آنها نبوده قلب کرد. بسیاری از اومانیستها قاطعانه باور داشتند که بهترین مكتب برای آموختن به آدمیان تا خود را کاملا انسان حس کنند و میان خود ارتباط برقرار سازند همانا «درک تاریخی» و «نقد جهان باستان» است که هم چون نمود روشن و کامل مرحله‌ای از تاریخ بشریت، پیامی نمونه‌وار از هنر و فرهنگ برای ما به جای گذاشته است.

❇️اومانیسم ورنسانس/ پی‌یر ماری/ عبدالوهاب احمدی / آگه
#گفتمان_نخبگان_علوم_انسانی
@goftman_ir
#ماهیت_علوم_انسانی_مدرن
#اومانیسم_در_نقدهای_کانتی

🔻#مالک_شجاعی_جشوقانی

🔹انقلاب کوپرنیکی، تعبیری است که کانت برای بیان وضعیت فکری جدید خویش به کار برد. و معنی آن این است که سوژه (فاعل شناسایی) در هر حال محور است. گرچه کانت طرح انقلاب کپرنیکی را در کتاب نقادی عقل محض طرح کرده است، گستره آن به این کتاب منحصر نیست، بلکه این انقلاب را در کتاب نقادی عقل عملی، نقد قوه حکم و دیگر آثار او نیز می توان دنبال کرد. كانت در ویرایش دوم کتاب نقد عقل محض، در باب استنتاج استعلایی، نحوه‌ی قیام عالم (پديدار) به سوژه را تبیین می‌کند. بنا به مبانی انقلاب کپرنیکی، عالم خارج از انسان، عالمی جدا از انسان نیست که بتواند بدون انسان تحقق داشته باشد، خارجی بودن عالم، قائم به انسان است و کانت با بحث مقولات و صور ما تقدم زمان ومكان، رنگ و صبغه ی انسانی به طبیعت و عالم خارج می‌زند. در زمینه‌ی اخلاق (نقد دوم) هم، اساس انقلاب کپرنیکی، محوریت بخشدن به عقل عملی است، نه از آن حیث که طبیعت تجربی انسان است. بلکه از آن حیث که «مستقل» از هر چیز است و به طور خودمحور به تأسيس اصول ما تقدم اخلاقی می‌پردازد و در این راه به غیر نیازی ندارد. در نقد دوم، انسان نه فقط غایت فی‌نفسه است بلکه مشرّع و واضع قانون اخلاقی هم هست. کانت در تحکیم گفته خود مبنی بر حاکمیت اراده ی انسان و منشا بودن آن در همه‌ی افعال اخلاقی، نظام‌های هترونومیک اخلاقی را رد می‌کند. از سوی دیگر حاکمیت اراده انسان تنها در بستر آزادی معنی دارد و بدین سان رکن دیگر اومانیسم اخلاقی کانت یعنی آزادی به دست می آید. تأمل در طرح کانتی نشان میدهد که، نظام كانتی مستلزم دین و خدا نیست. در عقل نظری، - بخش دیالکتیک استعلایی - تعارض در مفهوم خدا حاصل است و مفهوم خداوند جزو ایده های سه گانه عقل است که نقش نظام بخشی و نه قوام بخشی دارد. در نقادی عقل عملی هم، هر چند خدا اصل موضوعه عقل عملی است، اخلاق کانتی، مستلزم دین نیست و انسان برای شناختن تکلیف خود، به مفهوم خدا محتاج نیست و محرک نهایی عمل اخلاقی، تکلیف، في حد ذاته است نه اطاعت از احكام الاهی.
@goftman_ir
گفتمان
🎥مرحوم دکتر داود #فیرحی 🔺️آغاز دگرگونی در مفهوم قانون با انقلاب در ماهیت دولت
مفهوم دولت، حکومت، قانون و حق در دوران مدرن دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. در گذشته، #دولت به عنوان یک اقتدار مطلق تلقی می‌شد که قدرت کنترل را بر همه جنبه‌های زندگی مردم داشت. اما با ظهور دموکراسی و فردگرایی، این دیدگاه تغییر کرده‌است.
در عصر مدرن، دولت و حکومت به عنوان یک قرارداد اجتماعی بین شهروندان و دولت آنها دیده می‌شود. حکومت مسئول حمایت از حقوق شهروندان و ارائه خدمات ضروری مانند مراقبت‌های بهداشتی، آموزشی و امنیتی است. همچنین انتظار می‌رود که دولت رشد اقتصادی را ارتقا دهد و محیطی باثبات برای رونق کسب و کار ایجاد کند. مفهوم دولت نیز در دوران مدرن تکامل یافته است. در گذشته، حکومت‌ها غالباً مستبد بودند و توسط یک فرد یا گروهی از مردم اداره می‌شدند. با این حال، با ظهور دموکراسی، دولت‌ها اکنون توسط شهروندان انتخاب می‌شوند و در برابر آنها پاسخگو هستند.
مفهوم #قانون نیز در دوران مدرن تغییر کرده است. در گذشته، قوانین اغلب مبتنی بر اصول دینی یا اخلاقی بوده و با مجازات اجرا می‌شدند. با این حال، در دوران مدرن قوانین بر اصول عقلانی مانند عدالت و برابری استوار است. قوانین همچنین از طریق سیستمی از دادگاه‌ها اجرا می‌شوند که انصاف و روند درست را تضمین می‌کنند.
سرانجام، مفهوم #حق در دوران مدرن دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. در گذشته، حق، اغلب به عنوان امتیازاتی تلقی می‌شد که توسط حاکمان یا مقامات مذهبی اعطا می‌شد. با این حال، با ظهور دموکراسی و #اومانیسم، اکنون حقوق به عنوان ذاتی برای همه افراد بدون توجه به موقعیت اجتماعی یا پیشینه آنها دیده می‌شود.

برای مطالعه بیشتر می‌توانید به منابع زیر مراجعه کنید:

📚 مجموعه آثار مرحوم دکتر فیرحی

📚 مجموعه 4 جلدی فهم جامعه مدرن

نشر: آگاه

📔قانون طبیعی: مقدمه‌ای بر فلسفه قانون

مؤلف: آلساندرو پاسرین‌دنتروس
ناشر: پیلهم
مترجم: هنری ملکمی

📒مفهوم قانون

مؤلف: هربرت‌لیونل‌آدولفوس هارت
ناشر: نشر نی
مترجم: محمد راسخ