از فرنگ
678 subscribers
1.36K photos
776 videos
1 file
1.64K links
از فراسوی مرزها روایت میکنیم...


وب سایت :
http://www.azfarang.ir

صفحه اینستاگرام :
https://www.instagram.com/az_farang

ارتباط با ما:
@CallToronto

نظرات مخاطبین در
@ca_time2
Download Telegram
از فرنگ
از #استرالیا 🇦🇺 ✍️#مریم_آزموده کانال نویسنده: قلمَّدار 📌#مستاجری ( 1 از 2 ) 🔹اسباب کشی داشتیم. فشار کار زیاد بود. باز کردن جعبه ها و چیدن وسایل در خانه جدید یک طرف، تمیز کردن خانه قبلی از طرف دیگر حسابی خسته مان کرد. اشتباه کردم که قبول کردم خودم خانه قبلی…
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌#مستاجری ( 2 از 2 )

🔹ریچل برای بازدید آمد. در دلم خوشحال بودم که الان از تمیزی خانه تعریف میکند اما بعد از بررسیهای لازم گفت. به نظرم به خاطر اسباب کشی خسته بودید و فرصت نکردید خونه رو خوب تمیز کنید. من شماره یه بوندکلینر رو بهتون میدم که بیاد کار رو تموم کنه!
🔹انگار صد کیلو بار روی دوشم گذاشته بودند! بهش گفتم: پس نکاتی که برای تمیزی کردن مد نظرت هست رو بگو که به کارگر شرکت بگم.
ریچل گفت: درز موزاییکهای ورودی خانه، گردِ دریچه پنل کولر، دیوارهای داخل کمددیواری که سایه لباسها افتاده، ردّ چسبی که به سقف زدید (برای تزیین اتاق تسنیم چندتا بادکنک به سقف زده بودیم!) یک خراش روی دیوار که باید لکه گیری بشه و جای زردی روغن داخل کابینت که به اندازه یه سکه کوچک بود.
من با حال اعتراض گفتم: اون زردی که از قبل بوده.
ریچل گفت: خب چرا وقتی خونه رو تحویل گرفتید نگفتید؟
من: فکر نمی‌کردم مهم باشه که گزارش بدم!
ریچل: باید توی فرم مینوشتید. حالا به پای شما حساب میشه!
موقعی که خانه را تحویل گرفتیم ریچل یک فرم به ما داد تا اگر مشکلی داخل خانه هست بنویسیم و امضا کنیم. ما هم چندتا مشکل کوچک مثل شل بودند پیچ شیر آب و پارگی گوشه پرده را ذکر کردیم ولی از لکه ها صرفه نظر کردیم.
ریچل اضافه کرد: دیوارها هم باید شسته بشه ولی چون تا حد زیادی تمیزه به نظرم لازم نیست از شرکت بخواید کسی رو بفرسته خودتون اسفنج جادویی بگیرید و جاهایی که لکه دار هست رو پاک کنید! من فردا دوباره برای بازدید میام.
اشک ما درآمد! به خودم گفتم کاش از اول به یه شرکت گفته بودیم برای تمیزکاری بیاید.
در نهایت خانه طوری تمیز شد که انگار نوساز است و انگار تا به حال هیچ مستاجری نداشته است.
🔑وقتی کلید خانه را تحویل میدادم یاد یکی از اقوام مان افتادم که هر وقت کلید آپارتمانش را از مستاجر میگرفت تا یک هفته مجبور بود طویله ای را که تحویل گرفته بود تبدیل کند به منزل مسکونی تا آماه اجاره دادن به مستاجر بعدی شود. حتی یکبار یک مستاجر لامپها را هم باز کرده بود و با خودش برده بود. باید یک ریچل پیدا می شد تا محافظ منافعش باشد.

🔹شاید من از تمیز کردن خانه قبلی حسابی خسته و اذیت شدم ولی ته دلم خوشحال بودم امانتی را که به دستمان داده بودند طوری بازگرداندم که حقی به گردنم نماند و صاحب مال رضایت داشت. چون یقین دارم این آخرین تعامل ما با هم نبود و روزی خواهد آمد که کسی سختگیرتر و دقیقتر از ریچل فرمهای ما را تیک خواهد زد.

🔸پانوشت1 :
در متن قرارداد اجارنامه‌های #ایران هم ذکر شده که مستاجر موظف است همانطور که خانه را تحویل گرفته، تحویل بدهد ولی معمولا به این دقت و حساسیت رعایت نمی‌شود‌.

🔸پانوشت2 :
🔻تصویر بالا : چسبی که روی سقف جا مانده بود ( اسم این چسب بلوتک است مثل خمیر می‌ماند و به راحتی جدا میشود.)
🔻تصویر پایین سمت راست : رد چوب‌لباسی داخل کمد دیواری
🔻تصویر پایین سمت چپ : جای لکه روغنی که گزارش نداده بودم

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #نیوزلند 🇳🇿

بازنشر از فرنگ

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

🔹چند وقت پیش هالوین بود. رفته بودم کتابخانه محل که دیدم کل بخش کودکان را با تارعنکبوت و شبح و اسکلت تزیین کرده‌اند. یکراست رفتم سراغ دوستم خانم کوپر که مدیر کتابخانه است. کمی گپ زدیم و میان صحبتهایم گفتم: خیلی خوبه که کتابخونه تلاش می‌کنه فضاش رو مدام تغییر بده و متنوع کنه ولی بهتره نیست شما مناسبتهایی رو برگزار کنید که کمی فرهنگی تر باشه و حداقل یه کم به کتاب و کتابخوانی ربط داشته باشه؟! آخه هالوین چه بار فرهنگی یا تربیتی داره؟

🔹بعد هم گوشه‌هایی از مقاله‌ای انتقادی را که همان روز در مجله اکلند خوانده بودم برایش تعریف کردم. مثلا اینکه ما به بچه‌ها یاد میدیم از غریبه‌ها چیزی نگیرند در حالیکه در جشن هالوین به بچه‌ها اجازه میدیم در هر خانه‌ای را بزنند و از آدمهایی که نمی‌شناسند خوردنی بگیرند. یا به جای اینکه بچه‌ها از خودشان هنری نشان دهند و شکلات بگیرند، می‌خواهند تریک بزنن و تریت بگیریند! بعد هم انتقاد کرده بود به تجارت بنجلی که به خاطر هالوین راه افتاده و پولهایی که صرف عنکبوت و کدوحلوایی پلاستکی می‌‌شود.

خانم کوپر پرسید: چه مناسبتی ممکنه وجود داشته باشه که به کتابخوانی مربوط باشه!
گفتم: منم نمیدونم ولی حتما در بین فرهنگ ملل مختلف مراسمی هست که رنگ و بوی فرهنگی‌تری داشته باشه. مثلا ما ایرانیها یه مناسبتی داریم به اسم یلدا که بلندترین شب سال نیمکره شمالیه. خانوادگی دور هم جمع میشیم و بزرگتر خانواده داستان می‌گه یا کتاب و شعر میخونه.

🔹این گفتگو گذشت تا چند هفته پیش که یک ایمیل از خانم کوپر دریافت کردم. از من دعوت کرده بود تا برای برگزاری مراسم یلدا در کتابخانه کمکشان کنم.
اصلاٌ فکر نمی‌کردم قضیه را جدی گرفته باشد. نمی‌دانستم باید چه جوابی بدهم. آیا من می‌توانستم کمک خوبی باشم برای برگزاری رسم یک ملت؟
من هیچ وقت سفره یلدا پهن نکرده بودم و همیشه یلداها مهمان خاله جان بودم. خاله جانی که مصمم بود یلدا را با آدابش به جا آورد و من هم همیشه بی‌مزه بازیم گل میکرد و سر به سرش میگذاشتم، "نمیشه به جای هندوانه سیب بخوریم؟" "نمیشه عوض فال حافظ فال سعدی بگیریم؟" " خاله میدونستید امشب فقط چند ثانیه از فردا شب طولانی‌تره؟"، " شب یلدا عیدی نمیدن؟".....
من آن روز نمی‌دانستم، شب یلدا و سفره‌اش سمبل است. سمبل کنار هم بودن خانواده، فال حافظ اش بهانه‌ایست برای کتاب‌ خواندن. میوه و آجیلش نمونه‌ایست برای سالم خوردن و حضور عقیق‌وار آقاجون بالای مجلس و نشستن ما به دورش، حلقهء گران قیمت خاندان ماست.

🔹یلدا ثروت فرهنگی سرزمین من است. گوهری که اگر نباشد یا بشکند، فرزندانم به جای کتاب، دنبال تار عنکبوت میروند و به جای نشستن در حلقهء خانواده و دوستان، برای آبنباتی، نقاب‌‌زده در به در این خانه و آن خانه می‌شوند.
و اینطور شد که یلدا را در کتابخانه شهر اکلند و در بلندترین روز نیمکره جنوبی جشن گرفتیم.
یلدای‌مان بهروز شد.

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️نویسنده: #مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌#همسایه

🏠 وقتی به خونه جدید اسباب‌کشی کردیم در اولین فرصت یه سری شیرینی‌های کوچک و کارت درست کردیم و برای همسایه‌ها بردیم‌. خودمون رو معرفی کردیم و کریسمس رو تبریک گفتیم.
بعد هم من به همسایه‌های نزدیکتر شماره تلفنم رو دادم که اگه یه وقت سر و صدای ما اذیتشون کرد یا به کمک ما احتیاج داشتن بهم پیام بدن و به همه‌شون گفتم اگه از بوی غذای ما خوششون اومد حتما بهم خبر بدن تا براشون یه بشقاب ببرم.
من قبلا اینجوری نبودم. خیلی کم میشد به همسایه‌ها سلام کنم.
حتی گاهی وقتی از خونه که می‌خواستم بیرون برم از چشمی درب، راه پله رو چک می‌کردم تا مبادا کسی از همسایه‌ها رو ببینم و مجبور شم سلام علیک کنم!!

🧑‍🦽تا اینکه یه روز همسایه‌ دیوار به دیوارمون رو با وضع ناجوری روی ویلچیر تو فروشگاه دیدم به سمتش رفتم و بهش گفتم من همسایه شما هستم. از اینکه شما رو تو این وضع میبینم ناراحتم. کمکی خواستید بهم بگید. بنده خدا خیلی خوشحال شد. چند باری من رو به خونه‌شون دعوت کرد و طی یکی از گفتگوها حرف آموزشهای دینی مشترک شد، مثل احترام به بزرگترها و رعایت حقوق مردم تا حرف به حق همسایه کشید.
مجبور شدم برای اینکه بدون سند حرف نزنم همون موقع تو گوشی سرچ کنم ببینم اسلام درباره حق همسایه چی میگه.
وقتی می‌خوندم، سرخ و سفید شدم.
به همسایه‌م گفتم: واقعا شرمنده‌م من هیچ کدوم از حقوقت رو رعایت نکردم. من رو ببخش.
او هم کلی تعارف و تکلف کرد که نه اینطور نیست ما از شما راضی هستیم و از اینجور حرفها.
ولی پیش خودم همچنان عذاب وجدان داشتم و خودم رو برای این کم کاریم سرزنش می‌کردم.
🌱اینجوری شد که تصمیم گرفتم حداقل تلاشم رو بکنم تا یه قدم برای اجرای اعتقادی که ادعاش رو دارم، بردارم.
راستش عمل کردن بهش خیلی سخته، ولی نتیجه‌ش دلنشینه.
اول از همه اینکه ارتباط با همسایه‌ها، حس امنیت ایجاد می‌کنه. بعد چون آشنایی ایجاد میشه صبر و درک متقابل نسبت به آزارهای احتمالی بیشتر میشه.

🔹خلاصه اینطور شد که تو همین ابتدای ورود به خونه جدید، کلی همسایه‌های مهربون پیدا کردیم که شب کریسمس پشت در خونه ما هدیه‌های کوچیک گذاشتن.
🤲🏼خدا خودش کمکمون کنه که بتونیم حق این همه همسایه رو به خوبی ادا کنیم و مدیونشون نشیم!

🔰 پانوشت:
🔻تصویر شماره 1 : شکلاتی که همسایه پشت در گذاشته
🔻تصویر شماره 2 : هدیه‌ کوچکی که یکی از همسایه‌ها برای دخترم پشت در خانه‌ گذاشته
🔻تصویر شماره 3 : شیرینیهایی که من پخته بودم و به همراه اسم و شماره تلفنم برای همسایه‌ها بردم
🔻تصویر شماره 4 : اسم تسنیم رو اشتباهی نوشته تزنیم😂😂

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️نویسنده: #مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌#فرهنگی

🏠 وقتی خانم آیونا را برای چای و گپ به خانه‌مان دعوت کردم با خوشحالی پذیرفت.

💎از وقتی که پا در خانه گذاشت چندین بار ابراز خوشحالی کرد که من او را در اولین ملاقات به خانه‌‌ام دعوت کرده‌ام نه در کافی‌شاپ.
کلی طلا و جواهر هم به خودش آویزان کرده بود که از روحیه استرالیایی‌ها بعید به نظر ‌می‌رسید.

🍎راستش‌ من هم پذیرایی خودمانی و به خیال خودم غربی و ساده‌‌ای برای گفتگوی دو نفره‌مان ترتیب داده بودم. حتی به خودم زحمت نداده بودم تا ظروف خوراکی را پر کنم و حتما اگر مادر جان تشریف داشت به خاطر عدم کدبانوگری و بی‌سلیقه‌گی، شماتتم می‌کرد.
اما خانم آیونا حسابی مشعوف بود. گفت: "حدود ۲۲ ساله که استرالیام ولی هیچ وقت همچین دیداری نداشتم‌. من کشورهای مختلفی زندگی کردم، کانادا، نیوزلند، افریقای جنوبی و خودم رگ و ریشه اسکاتلندی دارم و اسکاتلندیها معروفن به خسّت با این حال در اینجا هیچ وقت ندیدم که کسی برای اولین دیدار چنین پذیرایی مفصلی داشته باشه. مثل یه جشن تدارک دیدی. به من امروز حسابی خوش گذشت. هم آجیل خوردم، هم شیرینی و هم میوه. شما چقدر دست و دلبازید."

😳یعنی اگر چهره‌ مهربان و صمیمی‌اش نبود فکر می‌کردم سر کارم گذاشته یا دارد با من شوخی می‌کند‌.
اما خودش که بیشتر توضیح داد و مقایسه‌‌ای بین پذیرایی‌های ترکها و عربها با مدل پذیرایی اروپایی کرد مطمئن شدم جدی می‌گوید.

☕️ با خودم خاطراتم را مرور کردم دیدم دقیقا همینطور است که او گفت.
هر وقت برای یک دیدار کوتاه به ملاقات دوستی استرالیایی رفتم، پذیرایی‌ خیلی مختصر و گاهی در حد یک لیوان آب بوده و نکته دیگر اینکه هر وقت به همسایه‌ای خوردنی دادم اگر از اهالی آسیا بوده معمولا ظرف من را با یک خوردنی دیگر پر کرده و پس فرستاده و اگر از مردم بومی بوده یک یادداشت تشکر برایم داخل بشقاب گذاشته و آن را به من برگردانده و نکته دیگر اینکه اغلب مهمان‌های آسیایی و آفریقایی که من به خانه‌مان دعوت کرده کرده‌ام در اولین دیدار با هدیه‌ کوچک یا یک بسته شکلات به دیدارم آمده بودند ولی یادم نمی‌آید مهمانهای امریکایی، نیوزلندی و استرالیایی‌ام با هدیه، گل یا شیرینی به دیدنم آمده باشند.

نمیدانم آیا در روابط بین‌الملل و سیاسی هم همین فضای فرهنگی حاکم است یا نه؟
اما آنچه در قالب روابط دوستانه و همسایگی رخ می‌دهد دلنشین و دوستداشتنی‌ست ولی اگر همین فضای بده بستان بر اساس پیشینه فرهنگی در قالب سیاسی در جریان باشد قطعا آسیای‌ها و آفریقایی‌ها باید همیشه دست بده داشته باشند و دیگران با لبخندی نقش گیرنده دائمی را ایفا کنند.😔

🔰 پانوشت:
🔻تصویر سمت چپ : پذیرایی من😳😅
🔻تصویر سمت راست : پیام تشکر همسایه. ادامه نوشته هم درباره اینه که اگه برای فر، سینی اضافه خواستم از کجا تهیه کنم...

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

🔹چند باری بود لات و لوتها روی دیوار ساختمان چرت و پرت می‌نوشتند، وقتی رنگ می‌کردیم باز هم می آمدند و می‌نوشتند.

🔹با تدبیر مدیریت ساختمان کنار دیوار گیاهان رونده و چسبان کاشته‌اند تا سطح دیوار را به صورت طبیعی بپوشانند.

🔹این برگها به سرعت رشد و گسترش پیدا می‌کنند و سد زیبا و طبیعی ایجاد می‌کنند‌.

📌پانوشت: قبل از رنگ کردنِ نوشته‌ها یادم رفت عکس بگیرم. این عکسِ نوشته شده برای دیوار دیگریست که هنوز تمیزش نکرده‌اند.

💢#ورق_بزنید

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌#کتاب

📚 کیف میده وقتی بین قفسه‌های کتابِ کتابخونهء شهر گشت میزنی و یه دفعه چشمت می‌خوره به چند ردیف کتاب فارسی.☺️😃

📔 از کتابدار پرسیدم من هم می‌تونم کتاب فارسی هدیه بدم به کتابخونه؟
گفت: نه نمیشه. فقط کتابهایی که کتابخونه مرکزی تائید میکنه و می‌خره اجازه داریم در قفسه‌ها بذاریم. اگه کتاب خاصی میخواید که خریده بشه باید درخواستش رو به کتابخونه مرکزی بدید و در صورتیکه تائید شد مراحل قانونی تهیه کتاب انجام میشه.

📍#کوئینزلند
💢#ورق_بزنید

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌جشن پایان #رمضان

🔸امروز صبح به معلم دخترم گفتم من دو ساعت دیگه میام دنبال تسنیم که ببرمش جشن.
پرسید: امروز چه خبره ۲۰ تا از دانش‌اموزان #مسلمان دیگه هم نیومدن مدرسه.
گفتم: عید فطره. جشن پایان رمضان.

🔸گفت: میتونی قبل از بردن تسنیم برای بچه‌ها در موردش صحبت کنی؟
قبول کردم. بعد بدو بدو رفتم فروشگاه واسه بچه‌ها و معلم ها عیدی خریدم و چتدتا عکس و فیلم درباره رمضان و عید فطر دانلود کردم و با بچه‌ها عید فطر رو جشن گرفتیم.

📹 جهت مشاهده فیلم کوتاهی در این مورد می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
https://t.me/Marco_Media/604

💢#ورق_بزنید

بازنشر از فرنگ

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌#فرهنگ

🎁روزی که برای تولد صد سالگی لیلیان هدیه بردیم، موقع خداحافظی دخترش پاکت کادو را به من پس داد و گفت: این را ببر و دوباره استفاده کن. تو بچه داری و زیاد تولد میری.

این اولین باری نبود که با چنین صحنه‌ای مواجه می‌شدم. چند بار دیگر هم دیده بودم که برخی از دوستانی که دغدغه محیط زیست و جلوگیری از مصرف‌گرایی دارند با پاکت یا کاغذ کادو چنین رفتاری می‌کنند.
راستش خودم هم چنین روحیه‌ای داشتم ولی معمولا خجالت میکشدم ابراز کنم چون چند باری از اطرافیان شنیده بودم که می‌گفتند این جور کارها خسیس‌بازی است.
اما برخورد با افراد مینی مالیست (ساده‌گرا) باعث شد من هم اعتماد به نفس کافی به دست بیاورم و از انجام کاری که به نظرم صحیح است شرم نکنم.
🎯برای همین در اولین قدم، طرحم را روی یکی از دوستان نزدیکم که مرا به خوبی می‌شناخت و او هم دغدغه‌هایی مشابه من داشت پیاده کردم.
برایش هدیه‌ خریدم. می‌بایست دست کم دو سه دلاری پول برای کاغذ کادو می‌دادم. اما معادل دو دلار پول کاغذ کادو را به حساب خیریه محک ریختم و رسید آن را چاپ کردم.
بعد هدیه را با یک کاغذ کاهی بسته‌بندی کردم و تسنیم هم روی آنرا تزئین کرد. رسید محک را روی هدیه چسباندم.

🌿وقتی هدیه را به دوستم دادم برایش توضیح دادم که کاغذ کادوی هدیه‌ات تبدیل به داروی کودکان سرطانی شد.
دوستم خیلی خوشحال شد و حسابی از این ایده حمایت کرد.

🤓اینطور شد که تصمیم گرفتم این تجربه را با شما در میان بگذارم تا اگر شما هم چنین دغدغه‌ای دارید، در این طرح شرکت کنید و با یک تیر دو نشان بزنید. هم مراقبت از خانه‌مان زمین با مصرف کمتر و هم حمایت از کسانی که پول اندک ما برایشان حیات‌بخش است.
🌟🌟🌟🌟

🔸تصویر سمت چپ :
تسنیم در حال تزیین یه راه سرگرم کردن بچه بود😉

🔸تصویر سمت راست :
کاغذ کادو مذکور

💢#ورق_بزنید

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

دوستم این شیرینی‌ها رو به مناسبت هفته «حالت خوبه؟» به من داد.
در محل کارش بهشون داده بودند اونم دو تا دونه برای من آورد که مطمئن بشه حال من خوبه.
رفتیم تو پارک بخوریم که یه پرنده اومد و یکیش رو قاپید و برد و خورد!😄
امیدوارم حالش بد نشه!😅

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌«کلیسای شناور»

این کلیسای متحرک را کرایه می‌کنند تا بروند وسط دریا مراسم ازدواج بگیرند.
ظرفیت ۴۵ نفر
قیمت اجاره از ساعتی ۹۰۰ دلار

💢#ورق_بزنید

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌"شناخت وصیت‌نامه"!
بخش اول

سالن پر از پیرمرد و پیرزن بود، طوری با تعجب به من نگاه می‌کردند که انگار جوانترها نمی‌میرند!
همه منتظر بودیم خانم وکیل درباره روند وصیت نامه نوشتن توضیح دهد.
📃 "شناخت وصیت‌نامه"! این جلسه‌ای بود که یکی از کتابخانه های شهر با همکاری یک شرکت وکالت برای سالمندان برگزار کرده بود.

🔹در استرالیا سازمانی دولتی وجود دارد که به صورت رایگان وصیت نامه تنظیم میکند اما طبق تحقیقات من توصیه میشود از این خدمات استفاده نشود. زیرا، هر چند که در زمان حیات فرد هزینه‌ای بابت ثبت این وصیت نامه دریافت نمی‌شود اما بعد از وفات درصد قابل توجهی از اموال به حساب دولت خواهد رفت. به علاوه اینکه چون اغلب وکلای این بخش افراد تازه فارغ التحصیل و کم تجربه هستند وصایا گاهی به غلط یا ناقص تنظیم میگردد.
نکات زیادی از این جلسه آموختم و بعد از جلسه هم سوالاتم را از خانم وکیل پرسیدم و این تجربه را با دوستانی که دغدغه مشابه دارند درمیان میگذارم.

🌐 برای وصیت نامه نویسی دو ملیتی‌ها و غیر استرالیایها (غیر مقیم و غیر شهروند) شرایطی وجود دارد. با توجه به اینکه ما ایرانی هستیم و سیستم حقوقی و مالی مجزایی با استرالیا داریم بهتر است به جای تنظیم وصیت بین‌المللی، دو تا وصیت‌نامه تنظیم کنیم. یکی در کشور تولد و یکی مربوط به اموال در استرالیا. فقط کافیست در وصیت‌نامه ذکر شود این وصیت‌نامه فقط مربوط به دارایی‌های من در خاک استرالیاست.
هر فردی میتواند تا شش نفر قیم برای وصایایش تعیین کند. (بهتر است قیم در استرالیا حضور داشته باشد.)
اگر کسی قیم مورد اعتمادی ندارد میتواند قیم دولتی بگیرد که البته هزینه دارد. سازمانها هم با لحاظ شرایطی می‌توانند در برخی امور قیم باشند. مثلاً فرد میتواند وصیت کند جسدش تحویل مجمع مذهبی یا ملی‌اش شود تا آنها طبق آداب و رسوم خودشان فرد را دفن کنند.

💵 یک نکته خوب وجود دارد که اگر کسی با فرد دیگری حساب بانکی یا ملک مشترک داشته باشد، امکان تصرف در آن مال تا وقتی که زوج دوم زنده است وجود ندارد. البته یک بدی هم دارد که اگر شخصی با فرد میت ملک مشترک داشته باشد به این راحتی ها نمی‌تواند ملک را بفروشد. در هر ایالتی قوانین تصرف در مال مشترک متفاوت است. اما به نظر من آمد که برای حساب بانکی بهتر است زوجها حساب مشترک داشته باشند تا بعد از وفات پولها به فرد دیگر برسد و از مالیات و برخی مسدود شدنها حفظ شود.

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از فرنگ
از #استرالیا 🇦🇺 ✍️#مریم_آزموده کانال نویسنده: قلمَّدار 📌"شناخت وصیت‌نامه"! بخش اول سالن پر از پیرمرد و پیرزن بود، طوری با تعجب به من نگاه می‌کردند که انگار جوانترها نمی‌میرند! همه منتظر بودیم خانم وکیل درباره روند وصیت نامه نوشتن توضیح دهد. 📃 "شناخت وصیت‌نامه"!…
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌"شناخت وصیت‌نامه"!
بخش دوم

🔹به خاطر تفاوت قانونی #ایران 🇮🇷 و استرالیا 🇦🇺 نکته‌ای وجود دارد که به نظر من مهم آمد. برخی از والدین اموال خود را چه در حیات یا پس از مرگ به نام فرزندان میکنند. در صورتیکه این فرزندان، شریک زندگی یا همسر داشته باشند و بعد از مدت مشخصی (حدود یکی- دو سال) از هم جدا شوند تمام این اموال نصف خواهد شد و فرقی نمیکند که این مالی باشد که دو نفری به دست آورده‌اند یا میراث خانوادگی ست. قانون استرالیا برای جلوگیری از چنین مشکلی، سندی دارد که فرد می‌تواند اموالی را که به فرزندش هدیه یا ارث میدهد منحصرا برای فرزند نگه دارد و اجازه ندهد کسی از آن بهره برد. (تنظیم سند اموال خانوادگی). همچنین برای کودکان زیر هجده سال که نیاز به قیم دارند، بند خاصی باید تنظیم شود که کسی امکان سواستفاده از اموال به ارث مانده برای این بچه را نداشته باشد.
کسانی که بازماندگانی دارند که معتاد یا الکی یا قمارباز هستند می‌تواند با تنظیم سندی اموال را مشروط در اختیار بازمانده قرار دهند که استفاده ناصحیح نکند.

از خانم وکیل پرسیدم: آیا امکان دارد که وصیت کنم بعد از مرگم، دوستم مسئولیت فرزندم را به عهده بگیرد و او را به ایران بفرستد تا در کنار خانواده باشد؟
🥺جواب وکیل برایم دردناک بود. گفت: معمولا در چنین شرایطی هر چند که وصیت‌نامه هم وجود داشته باشد پرونده به دادگاه میرود و قاضی باید تصمیم بگیرد که برای بچه بهتر است کجا زندگی کند و متاسفانه باید بگویم با توجه به تجربه‌ام برای کشورهای مشخصی ( که منظورش مقصود من هم بود) معمولا رای قاضی به عدم صدور مجوز خروج کودک از استرالیا است.
🖤دوباره غم قلبم را فشرد. باز هم قیافه مامان جلو چشمانم ظاهر شد که دارد میدود تا "آخرین بازمانده" را در آغوش بکشد و قاضی مثل سدّی محکم بین او و تسنیم ایستاده است.
🤲🏻دستم به هیچ جا بند نیست جز آسمان. فقط میتوانم دعا کنم که خدا رحم کند، به تسنیم و تمام بچه هایی که دورند از خویشاوندان خونی شان و تنها پناه و امیدشان والدینشان است.

🌱و خدا بهترین وکیل است.🌱

‼️ این متن جنبه حقوقی ندارد و فقط جهت به اشتراک گذاشتن تجربه ارسال شده است.
برای اطلاعات دقیقتر به وکیل معتبر مراجعه کنید.

🔸تصویر پیوست : لیست برنامه‌هایی که کتابخانه برای ارتباط اجتماعی سالمندان ترتیب می‌دهد.
استفاده از فضایی مجازی و حفظ امنیت شخصی
مراقبت از سلامتی
چگونگی استفاده از امکانات دیجیتالی عمومی
حفظ امنیت در فیس‌بوک
🖍 سعی میکنند سالمندان را کمک کنند که به روز شوند.

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌مشارکت

نکته جالبی در بیمارستان توجه مرا جلب کرد.
برای کمک به بیمارستان لازم نبود فقط با مشارکت مالی سهم داشت.
شرایط طوری بود که هر کس بر اساس توان و امکاناتی که دارد بتواند خیرات کند.
مثلاً دو تا خانم مسن در ورودی ایستاده بودند و روی سینه‌شان کارتی زده بودند که نوشته بود «راهنمای داوطلب»
این دو خانم به صورت داوطلبانه ساعاتی از روزی در محوطه بیمارستان می‌ایستند تا مراجعان را به بخشهای مختلف راهنمایی کنند.
🎁برخی افراد صنایع دستی خود را به بخش حمایت‌های مردمی اهدا کرده‌اند که در فروشگاه کوچک بیمارستان فروخته شود.
این کارهای هنری بیشتر شامل لباس و هدایای نوزاد و کارت و عروسک بود که همه با دست درست شده بود.
🧑‍🎨فرد هنرمندی به صورت داوطلبانه دیوار بخش کودکان را نقاشی کرده بود.
و یک پیانو در بخش ورودی بیمارستان گذاشته شده بود تا افراد داوطلب با هماهنگی قبلی، برای مراجعان و همراهان بیماران موسیقی بنوازند.

پانوشت:
بخش موسیقی و نمایشگاه نقاشی جز طرحی به نام «ایستگاه سلامتی خلاقانه» است که هدف آن این است که با ایجاد فضای هنری استرس مراجعان و کارمندان بیمارستان کم شده و محیط آرامتری در بیمارستان ایجاد شود تا به کمک هنر طول دوره درمان هم کاهش یابد.

اطلاعات بیشتر:
https://www.goldcoast.health.qld.gov.au/about-us/news/gold-coast-health-launches-new-creative-health-hub

تصویر سمت چپ: بافتنی های مربوط به نوزادان
تصویر سمت راست: خانمی در حال نواختن پیانو در محوطه بیمارستان

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌#پت

استرالیا (کوئینزلند)

همسایه‌ای آمده بود درب خانه ما. چهره‌اش گرفته بود نامه‌ای به دستم داد و گفت: « نمیدونستم این نامه رو به چه آدرسی بفرستم آیا اصلاً به هیئت مدیره ربط داره یا باید به پلیس بدم؟»
نامه را باز کردم و خواندم باز هم همان داستان همیشگی:«سگ‌های دردسر ساز».
🐶 دوتا سگ همسایه به هم پریده بودند و به صاحب‌هایشان بر خورده بود یکی گفته بود سگ تو وحشی است و آن یکی لگد به سگ این یکی زده بود. بعد هم کار از جنگ سگی تبدیل شده بود به دعوای صاحب سگی. خانم همسایه ابراز ناراحتی می کرد که به خاطر این موضوع مرد همسایه برای او مزاحمت ایجاد می کند و حالا از ما می‌خواست که برایش کاری کنیم تا محل زندگی‌اش امن شود.
کمی بهش دلداری دادم و گفتم که نگران نباشد اما دلش آرام نشد.
کمی از خوبیها و ادب سگش تعریف کرد و بعد هم اشکش جاری شد و گفت که در نبود شوهر و دوری بچه‌هایش دلخوشی‌اش همین سگ است.

او را در آغوش گرفتم و گفتم که درکش می‌کنم (که البته یک جمله کاملاً کلیشه‌ای بود! واقعاً من چه درک متقابلی داشتم؟😳)

‼️قول دادم پیگیر کارش شوم. این اولین باری نبود که هیئت مدیریه از این دست شکایت‌ها دریافت می‌کرد تقریباً می‌توانم بگویم دو موضوع اعتراض به «سر و صدای واحد همسایه» و «شکایت از مزاحمت سگها» از جمله شایع ترین شکایات دریافتی است. متاسفانه ما هم کار چندانی نمی‌توانیم برایش کنیم جز تذکر و اخطار دادن.
🔸طبق قانون مصوب ساختمان که مطابق با قانون شهرداری است هر واحد مجاز است فقط از دو سگ زیر ده کیلوگرمی واکسینه شده و سالم نگهداری کند. اگر یکی از حیوان ها به هر علتی کم شد اجازه جایگزینی وجود ندارد در مشاعات و حیاط ساختمان سگ ها باید افسار داشته باشند و در فضاهایی مثل راهرو و آسانسور باید در آغوش صاحب حیوان باشند مگر اینکه صاحب حیوان به علت مشکلاتی چون کهولت یا بیماری نتواند حیوانش را بغل کند در این صورت باید بند افسار را کوتاه کند تا حیوان نزدیک به خودش باشد. اگر سگی خرابکاری کرد تمیز کردن فضولاتش به عهده صاحب حیوان است.
🖊 اینها فقط قانون های نوشتاری است. شاید شهرداری بتواند افراد متخطی را جریمه کند اما در ساختمان، فرد، اخلاقی متعهد به رعایت است و هیچ ابزار کنترلی وجود ندارد.
با اینکه چند بار قوانین برای اعضا ساختمان یادآوری شده اما باز هم کسانی هستند که رعایت نمی کنند. مثلاً یکی از همسایه ها هیچ وقت به سگش قلاده و افسار نمیزند‌ وقتی تذکر دریافت می‌کند می‌گوید:« سگ من تربیت شده است و از من دور نمی‌شود» خیلی سخت است که او را متقاعد کنیم قانون برای سگ باتربیت و بی‌تربیت یکی ‌است.
چندین بار شده که همسایه‌ها فضولات سگ هایشان را در باغچه پرتاب کرده‌اند یا در محل رها کرده‌اند. ادرار کردن سگها جلوی درب ورودی انگار جز امور عادی است.
هیئت مدیره معمولاً پیامهای شخصی و اطلاعیه های عمومی را برای افراد ساختمان ارسال می کند تا قوانین را یادآوری کند. چند بار هم عکسهای دوربین مداربسته را (بدون مشخص کردن هویت) منتشر کرده که آگاه‌سازی کند که صاحبان بی مبالات شناسایی شده‌اند.
اما باز هم سرعت قانونمند شدن پایین است.

🏢یکی از اعضای هیئت مدیره معتقد است که که باید صبور بود زیرا بیشتر افراد مسنی که در این ساختمان هستند تجربه آپارتمان‌نشینی ندارند آنها عادت داشته‌اند که سگ هایشان را در خانه های حیاط دار بزرگشان را رها کنند و هیچ وقت در قید قوانین نبوده‌اند. برای همین تطابق با قوانین آپارتمان‌نشینی برایشان سخت است و بهتر است به این سالمندان تازه آپارتمان‌نشین شده فرصت دهیم تا کم کم با شرایط جدید کنار بیایند.
🔹اگر ایجاد فرهنگ از قانون ‌گذاری پیشی بگیرد، عمل به قوانین کند، پر دردسر و پرهزینه خواهد بود.

🔻تصویر بالا : بخشی از نامه‌ همسایه.
البته من ماجرا را از همسایه‌های دیگر پیگیری کردم که ممکن است کمی با دید شاکی فرق داشته باشد
🔻تصویر وسط: بروشور شهرداری درباره قوانین حیوان خانگی.
رفتم از نمایندگی شهرداری اطلاعات بیشتر درباره پت‌ها بگیرم، پرسید به چه زبانی صحبت می‌کنی. گفتم «فارسی»
بهم این بروشور فارسی را داد.
🔻تصویر پایین : این هم قوانین مربوط به تعداد و شرایط نگهداری حیوان خانگی

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌جریمه با پلیس مخفی

🔸با مادر همکلاسی دخترم همراه بودیم. گفت: بازم پلیس اومده. حواست به سرعت باشه.
گفتم: کو؟
گفت: اون پشته. از اینجا معلوم نیست! ماشینش تقریبا مثل ماشین شخصیه. معمولا ساعت ۷ میان و چند نفری رو جریمه می‌کنن و میرن.

⭕️سرعت قانونی در خیابانهای اصلی ایالت کوئینزلند* بین ۶۰ تا ۷۰ کیلومتر بر ساعت است، اما خیابان‌های اطراف مدارس در ساعات آغاز و پایان کلاس‌ها، شامل قانون محدویت سرعت ۴۰ کیلومتر بر ساعت است.
این ساعت بین ۷تا ۹ صبح و ۲ تا ۴ بعد از ظهر است.
🔹به طور عادی به خاطر ترافیکِ رو به روی مدارس، سرعت ماشینها کمتر از ۴۰ کیلومتر بر ساعت است. اما در ساعات اولیهء طرح که هنوز خیابان خلوت است، خیلی از راننده‌ها محدوده سرعت مجاز را فراموش می‌کنند و معمولا تخلف بیشتری در این زمان صورت می‌گیرد.

🌟پلیسِ راهور هم مثل کوکب هدایت از گوشه‌ای بیرون می‌آید و با قبض بین ۱۷۵ تا ۲۶۰ دلاری به اضافه ۱تا ۳ نمره منفی رانندهء خاطی را جریمه می‌کند.

نزدیکتر از این نتونستم از پلیس مملکت عکس بگیرم🥴!!

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

یک کنفرانس دعوت شده بودم.
به مسئول کنفرانس پیام دادم چون مدارس تعطیل هست و کسی نیست مراقب دخترم باشد امکانش هست با بچه‌ام بیایم کنفرانس؟ موافقت کردند.
با تسنیم رفتیم کنفرانس، موقع ظهر ناهار دادند و من غذایم را دادم تسنیم و از سالن بیرون رفتم تا بوی غذا گرسنه‌ام نکند.
وقتی برگشتم یکی از مسئولین کنفرانس سمتم آمد و گفت: شما به خاطر رمضان که مسلمانها روزه هستند ناهار نخوردید؟
گفتم: بله
گفت: پس لطفاً با خودتون غذا ببرید.
گفتم: من سهم خودم رو گرفتم و به دخترم دادم ممنون از شما.
خانم رفت و با یک ظرف غذا برگشت و گفت: "مسئول کنفرانس گفته باید به شما غذا بدهم که برای افطار ببرید. غذاش حلاله."
تشکر کردم و پرسیدم: "شما چطور در مورد #رمضان و #روزه و #افطار و #حلال میدونید؟"
گفت: "ما یک همکار مسلمان از بوسنی داریم. از او یاد گرفتیم. متشکر از اینکه با وجود روزه بودن به کنفرانس اومدید. اگه از قبل گفته بودید برای کنفرانس دو ماه بعد دعوتتون میکردیم."
من هم از محبت و درک متقابل او تشکر کردم.
به نظرم شرکت در کنفرانس آسانترین کاری بود که میشد موقع روزه‌داری انجام داد. باز خدا خیرش بدهد کار افطار را برای من آسان کرد و مجبور نشدم افطاری بپزم.

پانوشت: غذا را خوردم و اثری ازش نماند که برای کانال عکس بگیرم!😅

تصویر سمت راست:
این بخشی از یک پوستر در گروه اساتید و دانشجویان دانشگاه (استرالیا) است که توضیح داده رمضان چیست و دانشجویان مسلمان در این روزها چه حال و شرایطی دارند.

تصویر سمت چپ:
پوستر کامل: راهنمای عملی رمضان برای مربیان
این پوستر توسط یکی از اساتید مسلمان دانشگاه تهیه و ارسال شده است.

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

📌#مدرسه

نزدیک مدرسه به تسنیم میگویم کجا پیاده‌ات کنم؟
جواب میدهد: "پیش ننه بِپَّریان‌. خیلی مهربونه همیشه بهم لبخند میزنه."

👵🏼نمیدانم اسمش چیست ولی من اسمش را گذاشته ام "ننه بپـّریان". چرا؟ چون یک مادربزرگ بانمک است که علامت ایست را دستش میگیرد و میپرد وسط خیابان تا راه را برای دانش آموزان باز کند. گاهی هم آهسته و لنگ لنگان وارد خیابان میشود تا راه را بر رانندگان ببند و برای دانش آموزان راه بگیرد.
🌤هر روز صبح و عصر، در هوای آفتابی و بارانی این ننه بزرگِ دوست داشتنی، جلوی درب مدرسه ایستاده تا هم ترافیک را کنترل کند هم عبور و مرورِ امن بچه ها را. لابد به خودش هم احساس مفید بودن و مشارکت داشتن در اجتماع دست میدهد.
⭕️زمان آغاز به کار و تعطیلی مدارس، از جلوی هر مدرسه ای که رد میشوم دو سه تا از این پیرزن، پیرمردهای داوطلب با جلیقهء شبرنگ و کلاه نارنجی وعلامت ایست، مشغولِ راهنمایی بچه ها و ماشینها هستند.
این طرح داوطلبانه با نظارت سازمان حمل و نقل کویینزلند برقرار شده است تا هم دانش آموزان با امنیت در اطراف مدرسه تردد داشته باشند و هم از ترافیک و به هم ریختگی خیابان کاسته شود.
افراد داوطلب در سایت دولتیِ مربوط به ایالت کویینزلند ثبت نام میکنند تا بعد از دریافت اطلاعات لازم در مدرسه محدودهء زندگی شان مشغول به این فعالیت شوند.

🖐🏼تسنیم را کنار ننه بپریان پیاده میکنم. ننه سوت میزند تا تسنیم از خیابان عبور کند. من هم برای ننه به نشانه تشکر دست تکان میدهم. ننه مثل همه مامان بزرگهای دنیا، لطیف میخندد.

🔹پی‌نوشت
تصویر: ننه بپریان‌ مشغول ایفای وظیفه
ویدیو: 😊خیلی بانمکه، ازش خوشم میاد، باید باهاش دوست شم‌😊

اطلاعات بیشتر دربارهء این طرح را میتوانید در سایت رسمی ایالت کویینزلند بخوانید:
https://www.tmr.qld.gov.au/Safety/School-road-safety/Safe-school-travel-safest

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

🔺رفته بودم فروشگاه، تو قسمت غذاهای آماده یک غذا دیدم روش نوشته بود جواهر پلوی زعفرانی. فکر کنم منظورش همون مرصع پلوی خودمون بوده.
قیمت یک پرس ۸۰۰ گرمی ۱۰ دلار

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #استرالیا 🇦🇺

بازنشر از فرنگ

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

🔹رفتیم عید دیدنی سادات. کار ساده‌ای به نظر می‌آید. حتی در این منطقهء دور افتاده از سرزمین حجاز، یافتن نهری از چشمهء جوشان کوثری کار سختی نیست.
اما این عید دیدنی ساده در دید من از محالات بود.

🕌نزدیک به پانزده سال پیش، #عید_غدیر مشهد بودم. از قضا سیده آوا و خانواده‌اش هم برای زیارت آمده بودند. حدود سه چهار سالی بود که با آوا رفیق شده بودم و به خاطرات اشتراکاتی که داشتیم خیلی سریع دوستی ما عمیق شد. رابطه عاطفی بین من و پسرهمسایه آوا باعث شده بود نقش آوا در زندگی‌ام پررنگتر شود و از صندوقچهء اسرار دلم با خبر.

آن سال صبح عید وسط صحن رضوی، از بابای آوا هزار تومان عیدی‌ را گرفتم. بعد هم من و آوا دوتایی از حرم بیرون زدیم و مشغول حرف‌های درگوشی دخترانه‌مان شدیم. آن روز تنها عیدی بود که من و سیده آوا با هم بودیم.

علیرغم دوری مسافت و مشغله‌های زیاد، رابطه من و آوا هیچ‌وقت با هم قطع نشد و تا جاییکه ممکن بود با هم رفت و آمد می کردیم.

✈️وقتی قرار شد ما از #ایران برویم، وداع غم‌انگیزی با هم داشتیم هرچند که من امیدوارم بودم هر بار که ایران بیایم می‌توانم آوا را ببینم. تا اینکه در یکی از سفرهایم به ایران طی دیداری که با هم داشتیم، گفت که برنامهء سفرش به کانبرا قطعی شده و به زودی راهی استرالیا می‌شود.
خوب به خاطر دارم لحظه‌ای که خداحافظی کردیم و از هم دور شدیم، نگاهی به آوا انداختم و در دلم گفتم:"ما #مالزی، آوا استرالیا! خداحافظ برای همیشه این آخرین دیدار حضوری ما بود."
پنج سال از آن روز گذشت. ما بعد از کلی بالا و پایین شدن آمدیم استرالیا. خانه‌ و زندگی‌مان جور شد، محله‌ها و خیابان‌ها و مغازه‌ها برایمان آشنا شد، کار و بارمان ردیف شد، اما کو رفیق.... (طول می‌کشد تا باب رفاقت باز شود و پایه‌های دوستی مستحکم. )

💫ولی خوب است که حال دوران دائما یکسان نیست و همیشه بازی‌های پنهانی در پرده دارد.
قلب آوا و پسری در چند کیلومتری ما به هم گره خورد. این بار رابطهء عاطفی بین پسر همسایهء ما و آوا ایجاد شد و دوباره مثل سابق گفتگوهای درگوشی و محرمانه ما شروع شد.

💚امسال بعد از پانزده سال عید غدیر من و سیده آوا با هم بودیم ولی این‌بار به همراه همسرهایمان یعنی پسر همسایهء آوا و پسر همسایهء ما.
من و آوا در ساحل کوچکی در شرق استرالیا، همسایهء هم شدیم.

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir
از #نیوزلند 🇳🇿

بازنشر از فرنگ

✍️#مریم_آزموده
کانال نویسنده: قلمَّدار

🔹چند وقت پیش هالوین بود. رفته بودم کتابخانه محل که دیدم کل بخش کودکان را با تارعنکبوت و شبح و اسکلت تزیین کرده‌اند. یکراست رفتم سراغ دوستم خانم کوپر که مدیر کتابخانه است. کمی گپ زدیم و میان صحبتهایم گفتم: خیلی خوبه که کتابخونه تلاش می‌کنه فضاش رو مدام تغییر بده و متنوع کنه ولی بهتره نیست شما مناسبتهایی رو برگزار کنید که کمی فرهنگی تر باشه و حداقل یه کم به کتاب و کتابخوانی ربط داشته باشه؟! آخه هالوین چه بار فرهنگی یا تربیتی داره؟

🔹بعد هم گوشه‌هایی از مقاله‌ای انتقادی را که همان روز در مجله اکلند خوانده بودم برایش تعریف کردم. مثلا اینکه ما به بچه‌ها یاد میدیم از غریبه‌ها چیزی نگیرند در حالیکه در جشن هالوین به بچه‌ها اجازه میدیم در هر خانه‌ای را بزنند و از آدمهایی که نمی‌شناسند خوردنی بگیرند. یا به جای اینکه بچه‌ها از خودشان هنری نشان دهند و شکلات بگیرند، می‌خواهند تریک بزنن و تریت بگیریند! بعد هم انتقاد کرده بود به تجارت بنجلی که به خاطر هالوین راه افتاده و پولهایی که صرف عنکبوت و کدوحلوایی پلاستکی می‌‌شود.

خانم کوپر پرسید: چه مناسبتی ممکنه وجود داشته باشه که به کتابخوانی مربوط باشه!
گفتم: منم نمیدونم ولی حتما در بین فرهنگ ملل مختلف مراسمی هست که رنگ و بوی فرهنگی‌تری داشته باشه. مثلا ما ایرانیها یه مناسبتی داریم به اسم یلدا که بلندترین شب سال نیمکره شمالیه. خانوادگی دور هم جمع میشیم و بزرگتر خانواده داستان می‌گه یا کتاب و شعر میخونه.

🔹این گفتگو گذشت تا چند هفته پیش که یک ایمیل از خانم کوپر دریافت کردم. از من دعوت کرده بود تا برای برگزاری مراسم یلدا در کتابخانه کمکشان کنم.
اصلاٌ فکر نمی‌کردم قضیه را جدی گرفته باشد. نمی‌دانستم باید چه جوابی بدهم. آیا من می‌توانستم کمک خوبی باشم برای برگزاری رسم یک ملت؟
من هیچ وقت سفره یلدا پهن نکرده بودم و همیشه یلداها مهمان خاله جان بودم. خاله جانی که مصمم بود یلدا را با آدابش به جا آورد و من هم همیشه بی‌مزه بازیم گل میکرد و سر به سرش میگذاشتم، "نمیشه به جای هندوانه سیب بخوریم؟" "نمیشه عوض فال حافظ فال سعدی بگیریم؟" " خاله میدونستید امشب فقط چند ثانیه از فردا شب طولانی‌تره؟"، " شب یلدا عیدی نمیدن؟".....
من آن روز نمی‌دانستم، شب یلدا و سفره‌اش سمبل است. سمبل کنار هم بودن خانواده، فال حافظ اش بهانه‌ایست برای کتاب‌ خواندن. میوه و آجیلش نمونه‌ایست برای سالم خوردن و حضور عقیق‌وار آقاجون بالای مجلس و نشستن ما به دورش، حلقهء گران قیمت خاندان ماست.

🔹یلدا ثروت فرهنگی سرزمین من است. گوهری که اگر نباشد یا بشکند، فرزندانم به جای کتاب، دنبال تار عنکبوت میروند و به جای نشستن در حلقهء خانواده و دوستان، برای آبنباتی، نقاب‌‌زده در به در این خانه و آن خانه می‌شوند.
و اینطور شد که یلدا را در کتابخانه شهر اکلند و در بلندترین روز نیمکره جنوبی جشن گرفتیم.
یلدای‌مان بهروز شد.

✳️ تلگرام | اینستاگرام | توییتر | تماس با ادمین

🔅 از فرنگ، از فراسوی مرزها
🆔 @az_farang
💻 www.azfarang.ir