«مردی که دو پای چپ داشت»
طنز مکتوب انگلیسی با وودهاوس شناخته میشود. نویسندهای که پرکار است و داستانهای طنزش همیشه ابتدا در مطبوعات منتشر میشدند و دستاویز خوبی برای #طنزپردازان شفاهی گفتاری و یا #استنداپ بودهاست.
«مردی که دو پای چپ داشت» اثری از پی.جی.وودهاوس نویسنده و طنز پرداز انگلیسی است که در سال 1917 میلادی منتشر شد و مجموعه ای است که بصورت داستان های کوتاه ارائه گردیده است. کتاب مردی که دو پای چپ داشت در 13 داستان خوانندگان را مجذوب خود می کند. اغلب داستان های وودهاوس در فضای انگلستان می گذرد، گفته هایش عموما طنزآمیز و غیرسیاسی بود، او نویسنده پر کاری بود و بین سال های 1902 تا 1947 بیش از نود کتاب شامل چهل نمایشنامه، دویست داستان کوتاه و تعدادی نوشته دیگر به چاپ رساند. کتاب با ترجمه نیلوفر خوش زبان به زبان پارسی برگردانده شده است.
#مردی_که_دو_پای_چپ_داشت #طنز #داستان #ترجمه #نیلوفر_خوش_زبان #مادربزرگ_سلام_رساند_و_گفت_متاسف_است #ماشین_تحریر_عجیب #نشرنون #نشر_نون
طنز مکتوب انگلیسی با وودهاوس شناخته میشود. نویسندهای که پرکار است و داستانهای طنزش همیشه ابتدا در مطبوعات منتشر میشدند و دستاویز خوبی برای #طنزپردازان شفاهی گفتاری و یا #استنداپ بودهاست.
«مردی که دو پای چپ داشت» اثری از پی.جی.وودهاوس نویسنده و طنز پرداز انگلیسی است که در سال 1917 میلادی منتشر شد و مجموعه ای است که بصورت داستان های کوتاه ارائه گردیده است. کتاب مردی که دو پای چپ داشت در 13 داستان خوانندگان را مجذوب خود می کند. اغلب داستان های وودهاوس در فضای انگلستان می گذرد، گفته هایش عموما طنزآمیز و غیرسیاسی بود، او نویسنده پر کاری بود و بین سال های 1902 تا 1947 بیش از نود کتاب شامل چهل نمایشنامه، دویست داستان کوتاه و تعدادی نوشته دیگر به چاپ رساند. کتاب با ترجمه نیلوفر خوش زبان به زبان پارسی برگردانده شده است.
#مردی_که_دو_پای_چپ_داشت #طنز #داستان #ترجمه #نیلوفر_خوش_زبان #مادربزرگ_سلام_رساند_و_گفت_متاسف_است #ماشین_تحریر_عجیب #نشرنون #نشر_نون
چاپ سوم منتشر شد:
#ماشین_تحریر_عجیب
#تام_هنکس
ترجمۀ نیلوفر خوش زبان
#نشرنون
#بخشی_از_کتاب
یک بار مردی منتظر بود قهوهاش آماده شود و شروع کرد به صحبت در مورد ماشین تحریر قدیمیای که بیرون انداخته بود. افسوس میخورد که کاش نگهش داشته بود. تصمیم داشت از دوست دخترش خواستگاری کند. اگر با یک نامۀ تایپ شده با ماشین تحریر این کار را میکرد، خواستگاریاش به یک رویداد جاودانه تبدیل میشد . چهکار میتوانستم بکنم؟ یک برگه توی ماشین گذاشتم و گفتم متناش را بگوید . متن نامۀ عاشقانهاش را تایپ کردم. شش مرتبه چرکنویس کردیم.
پرسیدم درخواست ازدواجش را چطور مطرح کرد؟
«به تو ربطی ندارد .»
«دختره قبول کرد؟»
«نمیدانم.» پسره نامه را ده دوازده بار خواند تا مطمئن شود کلمهها با موقعیت جور در میآید . بعد با نامهاش و یک شات کاپوچینوی وانیلی کافه را ترک کرد.
#نشر_نون #داستان_کوتاه #پیشنهاد_کتاب #تجدید_چاپ
@noonbook
#ماشین_تحریر_عجیب
#تام_هنکس
ترجمۀ نیلوفر خوش زبان
#نشرنون
#بخشی_از_کتاب
یک بار مردی منتظر بود قهوهاش آماده شود و شروع کرد به صحبت در مورد ماشین تحریر قدیمیای که بیرون انداخته بود. افسوس میخورد که کاش نگهش داشته بود. تصمیم داشت از دوست دخترش خواستگاری کند. اگر با یک نامۀ تایپ شده با ماشین تحریر این کار را میکرد، خواستگاریاش به یک رویداد جاودانه تبدیل میشد . چهکار میتوانستم بکنم؟ یک برگه توی ماشین گذاشتم و گفتم متناش را بگوید . متن نامۀ عاشقانهاش را تایپ کردم. شش مرتبه چرکنویس کردیم.
پرسیدم درخواست ازدواجش را چطور مطرح کرد؟
«به تو ربطی ندارد .»
«دختره قبول کرد؟»
«نمیدانم.» پسره نامه را ده دوازده بار خواند تا مطمئن شود کلمهها با موقعیت جور در میآید . بعد با نامهاش و یک شات کاپوچینوی وانیلی کافه را ترک کرد.
#نشر_نون #داستان_کوتاه #پیشنهاد_کتاب #تجدید_چاپ
@noonbook