ArtTalks
1.13K subscribers
1.47K photos
773 videos
5 files
1.68K links
رسانه تصویری-تحلیلی سینما
سردبیر: خسرو نقیبی
زیرنظر گروه رسانه‌ای تحلیلگران
Download Telegram
📺 تحلیل سریال قهوه ترک | اپیزود ۲
#️⃣ #نقد_قهوه_ترک
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
همه‌ی بلایای جهان ظرف ۲۴ساعت در شهری سر دختر داستان می‌آید که خیلی از ایرانی‌ها تجربه‌ی روزها زندگی در آن را بدون این که سروکارشان به پلیس بیفتد دارند. در یک ۲۴ساعت در تکسیم تظاهرات می‌شود، فرودگاه استانبول بمب‌گذاری می‌شود، پناهنده‌ها جلوی کمیساریا تجمع کرده‌اند و ... . فارغ از این‌که این حجم چینش، «دست نویسنده» توی روایت واقع‌نمای درامش است، قهرمانی که ۲۴ساعت نمی‌تواند خودش را در یک شهر از لورفتن نزد پلیس حفظ کند و نمی‌داند بدون مهر ورود نباید در یک کشور که قاچاقی در آن است ول بچرخد، بیش‌تر خنگ جلوه می‌کند تا قابل هم‌دلی. چرا باید سمپات چنین شخصیت در هپروتی شد؟

📜 متن کامل نقد اپیزود دوم «قهوه ترک» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/TurkKahvesi-e02

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال رهایم کن | اپیزود ۱۶
#️⃣ #نقد_رهایم_کن
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
ساختار روایی هراپیزود از «رهایم کن» بر زمینِ پرگویی بنا شده. آیا این جمله بدین‌معناست که هراستفاده‌ی بهینه‌ای از دیالوگ را باید «اضافه‌گویی» برداشت کنیم؟ به‌هیچ‌وجه. نه به‌این معنا که دیالوگ ضروری‌ترین اتفاق ممکن است (آیا فیلم‌های صامت فارغ‌ از میان‌پرده‌های‌شان نیازی اساسی به‌دیالوگ داشتند؟) که بیش‌تر بدین‌شکل که برنامه‌ریزی برای بیرون‌کشیدن هر درام، احساس یا کنشی از خلال متن، تصمیم چندان خلاقانه‌ای نیست. اگر مسیر این باشد، تمامِ «درآمدن» یا «درنیامدن» فصول‌ت را به‌بازی‌ها و موقعیت‌هات وابسته می‌کنی؛ و شاید نتیجه‌ای را که دل‌خواهت باشد نگیری؛ مثل همین اپیزود و خیلی اپیزودهای دیگر.

📜 متن کامل نقد اپیزود شانزدهم «رهایم کن» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/RahayamKon-e16

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال رهایم کن | اپیزود ۱۷
#️⃣ #نقد_رهایم_کن
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
هاتف نباید در اپیزود یکی‌مانده به‌آخر سریال، از شخصیتی که رذالت‌ش محور تمام پرداخت آن است تبدیل شود به‌کاراکتری که واضحن به‌جنون رسیده، و از این زاویه به‌رونوشت نعل‌به‌نعلی از پدرام شریفیِ «می‌خواهم زنده بمانم» تبدیل شود. در این لحظه، «رهایم کن» تمام آن‌چه را که دررابطه با خلق کاراکترِ شروری که درظاهر، هیچ از آن شرارت را از خود نشان نمی‌دهد و درواقع، شخصیتی‌ست بدون قائل‌شدن حدومرزی برای خود، از پایه خراب می‌کند تا نه‌تنها پیش‌بینی‌کردن وقایع اپیزود هجدهم، کار چندان سختی نباشد، که «هاتف» بازی‌شده توسط هوتن شکیبا هم به‌نسخه‌ای دست‌چندم از همتایان‌ش بدل شود.

📜 متن کامل نقد اپیزود هفدهم «رهایم کن» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/RahayamKon-e17

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال آکتور | اپیزود ۱۷ تا ۲۰
#️⃣ #نقد_آکتور
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
وقتی دوخطیِ پلات با «چند نفر در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که...» شروع می‌شود، حتمن پیش از شروع تولید، باید دست‌کم بیست‌مورد از این «موقعیت‌ها» را تدارک دید و شیفته‌ی دو خط ایده‌ی اولیه نشد. موقعیت‌ها برای بازی ‌در «آکتور»، جشن دانش‌جوهای پزشکی، غافل‌گیری تولد، گریم برای ورود به سالمندان و گریم برای شبیه‌شدن به افغانستانی‌ها بود. هیچ‌کدام از این‌ها جاذبه‌ای ندارند. شاید توجه به قومیت‌ها و کشورهای همسایه به کار سریال برای حضور در جشن‌واره‌ها بیاید اما هیچ‌کدام دراماتیزه نشده‌اند. از این به بعد اگر کسی از ما گفت مثلن ایده‌ای دارد درباره‌ی یک پیک موتوری که با مسافرهای مختلفی روبه‌رو می‌شود، سریع ازش بپرسید چه مسافرهایی؟ مسافرهایش چه ویژگی‌ای دارند؟ چه تمهیدی داری که این سفرها جذاب شود؟ آیا فقط چند سفرِ عادی را پشت‌هم می‌چینی؟

📜 متن کامل نقد اپیزودهای هفدهم تا بیستم «آکتور» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/actor-17-20
📺 تحلیل سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟ | اپیزود نخست [پایلوت]
#️⃣ #نقد_مگه_تموم_عمر_چندتا_بهاره
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
فکر می‌کنم همین یک قسمت «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟»، سریال جدید سروش صحت، که «لیسانسه‌ها» و «فوق لیسانسه‌ها»ش هنوز هم مورد بحث است و بازبینی می‌شود و حجم شوخی‌ها و «میم»هایی که از لحظات متنوع و بامزه‌اش در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود -و آخرین و جدیدترین نمونه‌اش هم همراهی فریم بامزه‌ای از هوتن شکیبا درنقش حبیب، با قندی میان لب‌ها و جمله‌هایی که با  «من ضرر می‌کنم یا تو؟» تمام می‌شوند است- نشان از به‌روزماندن صحت در شوخی‌نویسی و فضاپردازی، و نترسیدن از ارجاع‌دادن‌های متنوع و اصطلاحن «روکردن دست خود» دارد. حالا چرا؟ چون تمام موقعیت اولیه‌ی داستانی، شخصیت‌ها، روابط میان‌شان، و حتا لحن و بیان مجید یوسفی -که از فرط شباهتش به‌اجرای هوتن شکیبا، بیش‌ازنیمی از مدت‌زمان حضورش جلوی دوربین را ناخودآگاه با حضور شکیبا به‌جاش تصور می‌کردم!- آشناترین ویژگی‌های ممکن برای مخاطبینی‌ست که لااقل یکی‌از کارهای تلویزیونی شاخص و فراگیر صحت را -که از «ساختمان پزشکان» تا «پژمان» و «شمعدونی» و «لیسانسه‌ها» را دربرمی‌گیرد- تماشا کرده‌اند: یک شخصیت اصلی که با مفاهیمی چون «خنگی» یا «دست‌وپاچلفتی‌بودن» بیگانه نیست، یک خانه که محل تجمع بیش‌تر شخصیت‌هاست، شخصیت‌های فرعی که عامل اصلی دست‌انداختنِ شخصیت اصلی هستند و لحظه‌های کمیک و بامزه‌ای که از ایده‌های غیرمعقول و به‌غایت غیرمنطقی همان شخصیت اصلی به‌وجود می‌آید.

📜 متن کامل نقد پایلوت «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/Mage-e01
📺 تحلیل سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟ | اپیزود ۲
#️⃣ #نقد_مگه_تموم_عمر_چندتا_بهاره
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
ساختار متن این قسمت بدین‌شرح است که ما موقعیت‌هایی را مستقل، برای خنده‌گرفتن از مخاطب، می‌چینیم. خیلی هم کاری به‌فصل بعد یا قبل‌ش نداریم؛ اگر ارتباطی معنایی بین‌شان پیدا شد، که بسیار عالی‌ست. اگر هم نه، یک موقعیت مجزای دیگر شکل می‌دهیم و مخاطب را می‌خندانیم. کمدی‌ست دیگر(!). این راه چندان درستی نیست. برخلاف پایلوت، دست‌کم‌گرفتن مخاطب است. دیگر روکردنِ عامدانه‌ی دست خود نیست، کم‌آوردن متریال برای روایت‌کردن است. مشکل اصلن در ویژگی‌های پس‌زننده‌ی شخصیت اصلی‌مان نیست -نیما هربار حماقتِ باورنکردنیِ تازه‌ای می‌کند و گلی، دست او را هم از پشت می‌بندد- بلکه در گیرانداختن‌ش در یک چرخه‌ی نامتناهیِ تکرار و تکرار است. بله، همان «فیلیبگ» هم اساسن داستان آدم بامزه‌ی دست‌وپاچلفتی‌ای بود که هربار مشکل حماقت‌بار تازه‌ای برای خودش و دیگران ایجاد می‌کرد، اما ایده‌های روایی تیزهوشانه‌ی آن سریال، اجازه‌ی خسته‌گی مخاطب از کارهای او را نمی‌داد (درباره‌ی احساسی که مخاطب به‌نیما دارد صحبت نمی‌کنیم، بلکه میزان حوصله‌ی مخاطب در تکرار بی‌اندازه‌ی موقعیت‌های کم‌رمق تکراری را می‌سنجیم).
البته که اوضاع «مگه تموم عمر…» آن‌قدرها هم که به‌نظر می‌رسد، بحرانی نیست. شوخی‌های زیادی «می‌گیرد»، آزیتا «گامبی وزیر» می‌بیند و صحبت‌های چندزبانه‌ی عموجلال و شاهین، واقعن بامزه‌اند.

📜 متن کامل نقد اپیزود دوم «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/Mage-e02
📺 تحلیل سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟ | اپیزود ۳
#️⃣ #نقد_مگه_تموم_عمر_چندتا_بهاره
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
به‌نظر می‌رسد که «مگه تموم...» بامشکل طعنه‌آمیزی روبه‌رو باشد؛ تلاش‌هایش برای ایجاد شوخی‌های چندلایه‌ی زمان‌‌محور/موتیف‌وار درحالی به‌پاشنه‌ی آشیل آن بدل شده که روی کاغذ، می‌بایست هر وارسیون تازه‌ای از آن، خنده‌ی بیش‌تری از تماشاگر بگیرد. تمسخر مهارت خوانندگی ضعیف شهرام در پایلوت و اپیزود دوم، هیچ‌کدام آن «لحظه» کمیک خاصی به‌وجود نمی‌آورد. بیش‌تر احساس کرختی مخاطب را بیش‌تر می‌کنند. حقیقت این است که سه‌اپیزود که از سریال گذشته، «مگه تموم...» می‌خواهد به‌خودش ارجاع دهد که خوش‌بینانه هم که بدان نگاه کنیم، کمی بیش‌ازحد خام‌دستانه است.
درنهایت باید به‌این اشاره کرد که دوست‌نداشتن «مگه تموم...» بسیار راحت‌تر از دوست‌داشتن آن است. دلیل‌ش؟ تمام چیزهایی که به‌آن در یکی‌دو پاراگراف قبلی اشاره کردیم. امیدوارم سریال در ادامه، دوست‌داشتنی شود.

📜 متن کامل نقد اپیزود سوم «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/Mage-e03
📺 تحلیل سریال عقرب عاشق | اپیزود ۱ [پایلوت]
#️⃣ #نقد_عقرب_عاشق
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
«فضایی‌» یا «بیگانه»ای که به زمین آمده، مانند «ومپایرها» خون دوست دارد و هم‌چون «ترمیناتور» رفتار می‌کند. ترکیب ایده‌های مختلف به خودی خود بد نیست اما این ملغمه‌ی ایده‌های مشهور، به همان دلیلی توی ذوق می‌زند که در بند اول گفتم. یعنی وقتی به اندازه‌ی کافی پرداخت مشخصی وجود نداشته باشد و دنیای تخیلی یا فانتزی ما با قواعد خاص خودش شکل نگرفته باشد؛ بماند که مخاطبِ ایرانی، احتمالن در برابر خیلی از این ایده‌های کاملن آن ورِ آبی گارد دارد و برای پذیرش آن‌ها، تیم نویسندگی خیلی بیش‌تر از این‌ها باید زحمت می‌کشید. مخصوصن وقتی می‌دانیم جلوه‌های ویژه‌مان در چه سطحی‌ست، باید هر چه بیش‌تر برای چفت‌و‌بست فیلم‌نامه و طرح‌ پایلوت آن تلاش می‌شد تا باقی ضعف‌ها را به صدقه سَری قصه‌ای قابل باور ببخشیم؛ اما در واقع هیچ تلاشی برای «بومی‌سازی ژانر» انجام نشده است‌.

📜 متن کامل نقد اپیزود نخست «عقرب عاشق» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
https://b2n.ir/aghrab-e01
📺 تحلیل سریال سرگیجه | اپیزودهای ۲۱ تا ۲۴ [پایان]
#️⃣ #نقد_سرگیجه
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
وقتی دستِ پریسا رو می‌شود و به گذشته می‌رویم، انتظار داریم بازی‌گر صحنه‌های فلاش‌بک را با قساوت قلب و وهمِ بیش‌تری بازی کند. اما شبنم مقدمی همان کاراکترِ زمان اکنونش است. پس و پشت پرده‌ی نقشه‌اش، یک‌جور است. پیام دهکردی هم همین‌طور. باید تفاوتی میان نقش‌بازی‌کردن برای دیگر کاراکترها و نقش‌بازی‌کردن برای مخاطبان وجود داشته باشد. کاری که سارا بهرامی در انتهای سریال «حرفه‌ای» از پسش برآمده بود و لحن اجرا را به‌کل تغییر داده بود. در آن‌جا، شیوه‌ی دکوپاژ بعد از افشای راز هم عوض شده بود؛ خاطرتان باشد، دوربین در انتها رفتار جدیدی پیدا کرده بود. به صحنه‌ای که در آن پریسا فرمان قطع‌کردن انگشت کامران را می‌دهد، نگاه کنید. این پریسا، با پریسای جلوی پلیس و پریسای هرجای دیگر هیچ‌فرقی ندارد. به‌طورکلی می‌شود «سرگیجه» را سریالی ناتوان در انتخاب لحن‌های اجرایی در فصول مختلف قصه به‌خاطر سپرد.
ماجرای سیگار در انتهای اپیزود، حیرت‌آور است. این‌که پیش پلیس ادعا کنی سیگار کسی را از صحنه‌ی قتل برداشته‌ای و با این استدلال کودکانه، کاری از پیش ببری را می‌گویم. این آخرین قرار ما بر سر سریال «سرگیجه» است. به امید قرارهای بهتر.

📜 متن کامل نقد اپیزودهای ۲۱ تا ۲۴ «سرگیجه» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/Sargijeh-e21-24
📺 تحلیل سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟ | اپیزود ۴
#️⃣ #نقد_مگه_تموم_عمر_چندتا_بهاره
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
اگر قرار به‌تلاش صرف برای خنداندن بود، پس «فرندز»های بیست‌وچنددقیقه‌ای چطور هم می‌خنداندند، هم داستان تعریف می‌کردند و هم شخصیت‌ها را به‌تحولات اندک اپیزودمحورشان می‌رساندند؟ پس لابد راه درست، چیز دیگری‌ست. مهم نیست بخواهد تمام این «آیتم‌» هایی که صحبت‌شان را می‌کنیم، در نیم‌ساعت به‌یک سرانجام برسند یا در یک‌ساعت؛ هدف یک‌چیز است. میان صحنه‌ها که ارتباطی درنظر نگیری، هرکدام از آن‌ها را فقط فرصتی برای طرح چندین و چند شوخی درنظر بگیری که روزگاری (دارم از دواپیزود اول سریالی صحبت می‌کنیم که چهاراپیزودش تازمان نگارش این متن منتشر شده) جواب می‌داد و حالا نه، نتیجه چیزی جز رقص برآمده از ناکجای رسولی (محمد نادری) نیست. نتیجه، چیزی جز آن میهمانیِ به‌غایت کسل‌کننده نیست؛ باتمام شوخی‌های چندین‌وچندبار تکرارشده‌اش (تغییر لحن عموجلال، برای پیداکردن دزد). این‌که سروش صحت و هم‌کار فیلم‌نامه‌نویس‌ش دراین اندیشه‌اند که از همین چارچوب تکرارشده، شوخی‌های جدیدی بیرون بکشند و نمی‌توانند، نشان از فرسودگی طراحی هراپیزود «مگه تموم…» دارد. حالا که اصرار به‌روایت‌کردن داستانی‌ست که پس‌از هرقسمت به‌تنظیمات اولیه‌اش بازگردد و شوخی‌ها را همین‌طور دست‌نخورده و تکرارشده، هربار و هربار به‌صورت مخاطب بکوبد، خب چه‌کاری بود تلاش سریال برای بسط محتویات داستانیِ به‌غایت کم‌اندازه‌اش، به‌طول یک اپیزود یک‌ساعته؟ می‌شد این ایده‌های به‌اجرانرسیده‌ی فراوان را دربستری کوتاه اما پرجزئیات‌تر به‌کار گرفت. آیا دراین فرمت می‌توانستیم به‌سریال امیدوار باشیم؟ دوست دارم بگویم بله، اما باتوجه به‌چیزی که دراین چهارقسمت ناچیز دست‌گیرمان شده، خیر.

📜 متن کامل نقد اپیزود چهارم «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/Mage-e04
📺 تحلیل سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟ | اپیزود ۵
#️⃣ #نقد_مگه_تموم_عمر_چندتا_بهاره
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
انگار که یک شوخی بی‌مزه باشد، اما جزاین هیچ اتفاق به‌خصوص دیگری درهراپیزود نمی‌افتد. پیداشدن خط باارزش داستان، «مگه تموم...» را از ریتم درستی که برای سرزدن به‌شخصیت‌ها و شوخی‌نویسی‌ها، در پایلوت یافته بود از کف می‌دهد و درکمال تعجب، سه‌چهارشخصیت محوری‌اش را با شلخته‌گی به‌خصوصی پیش‌روی مخاطب می‌نمایاند که انگار ما باداستانی طرف هستیم با بیش‌از ده شخصیت محوری. روال‌کار هر قسمت این‌گونه بوده که طرح‌داستان هرقسمت را، به‌تعداد محورهای سریال، باآن‌ها سهیم می‌شویم؛ یعنی اگر نیما، آزیتا و شهرام کاراکترهایی باشند که سریال باآن‌ها خطوط‌داستان‌ش را شکل داده و گسترش داده‌است، پس اپیزود چهل‌وچنددقیقه‌ای‌مان را به‌مثلن سه‌تا پانزده‌دقیقه‌ی درهم‌تنیده و دریک‌دیگرآمیخته‌شده تقسیم می‌کنیم و باقی شخصیت‌ها را هم درهمین‌حین، درگیر خرده‌پیرنگ‌های مخصوص‌به‌خود می‌کنیم. روی کاغذ، تصمیم هوش‌مندانه‌ایبه‌نظر می‌رسد. درعمل هم اتفاقن برای «مگه تموم...» جواب‌گو بوده، منتها تنها برای یک‌قسمت ناچیز. دلیل این‌که چرا این تصمیم به‌ظاهر منطقی برای طراحی عام جهان داستان اتفاق مثبتی نبوده را اما می‌توان به‌راحتی درهمین قسمت پنجم موردبحث‌مان پیدا کنیم: اپیزود باحاصل‌شدن یک معلول برای علت اپیزود پیش آغاز می‌شود، اما بامعلول کسل‌کننده‌ی دیگری که درنتیجه‌ی خلق نادرست شخصیت‌های میهمان نتیجه داده، تماشاگر را وارد یک بازی بدون‌انتها، و احتمالن بدون معنی، به‌زعم‌شان می‌کند.

📜 متن کامل نقد اپیزود پنجم «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/Mage-e05
📺 تحلیل سریال «حیثیت گم‌شده» | اپیزود ۱ [پایلوت]
#️⃣ #نقد_حیثیت_گمشده
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین 

بخشی از متن:
اجرا نسبت به آثاری که چند ماه اخیر از ما امتیازهای پایینی گرفتند، از استانداردهای بالاتری برخوردار است. بااین‌حال دکوپاژ هیچ‌کدام از صحنه‌ها وجدآور نیست. فقط و فقط در خدمت ارائه‌ی داستانِ در حال وقوع است. البته همین حد برای سریال‌هایی مثل «سرگیجه» یا «عقرب عاشق» دسترس‌ناپذیر است. منظور از ایده های اجرایی این است که قهرمان داستان (امیر)، طوری متفاوت از دیگران در میزانسن و دکوپاژ پیش چشم مخاطب بزرگ شود. به صحنه‌ی حضور امیر در محل کار دقت کنید. صحنه چیزی فراتر از گرفتن یک مکالمه ندارد. نسبت امیر با آن جغرافیا را مشخص نمی‌کند. یا میز امیر در قهوه‌خانه به گوشه‌ای برده شده تا بلاتکلیف بمانیم «امیرخان» میان آن جماعت چه جایگاهی دارد. مقایسه‌ی این صحنه با ورود نعیم به قهوه‌خانه شاید قیاس ناجوری نباشد. یا مثال دیگر، فصلِ معرفیِ محل کار/ زندگیِ رسول است. این طبابتِ غیرمتعارف و پنهان، به سرکشی‌های بیش‌تری در لوکیشن نیاز داشت. به‌طورکلی تصویر نمی‌تواند حس‌وحالی از حضور رسول در آن مکان بیافریند. مکانی که نه ورودی‌اش مشخص باشد، نه خروجی‌اش و نه نسبتش با محیط اطراف، نمی‌تواند احساسی با خودش بیاورد. فقط برشی از تصویر است. منظورم از ایده‌ی اجرایی، کار خوب پهلوان‌زاده در صحنه‌ی آخر است؛ جایی‌که با ورود پرستار و خبر حاملگی هاجر، گفت‌وگوی سه‌نفره در دو مرحله، دونفره و بعد یک‌نفره می‌شود و دوربین می‌تواند به کمک این تمهید اجرایی، سوژه را از محیط و کاراکترهای دیگر جدا کند.

📜 متن کامل نقد پایلوت «حیثیت گم‌شده» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید: 
b2n.ir/LostHonor-e01
📺 تحلیل سریال قهوه ترک | اپیزود ۵ تا ۹
#️⃣ #نقد_قهوه_ترک
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
همان‌طور که نشانه‌هاش در ۴ اپیزود اول دیده می‌شد، قهوه‌ی ترک به بحران شخصیت‌پردازی مبتلاست‌. این سطح از بلاتکلیفی متن در مورد شخصیت اصلی و قهرمان‌ش در یک سریال شخصیت‌محور، باعث می‌شود مخاطب هیچ هم‌ذات‌پنداری‌ی با او و به عبارت دیگر، هیچ ارتباط محکمی با کل سریال نداشته باشد. شخصیتی که تقریبن از تمام عالم و آدم در تهران پول قرض گرفته تا خود را به استانبول برساند، اما همان‌طور که اشاره کردم ناگهان غرور و عزت نفس‌ش گل می‌کند و حاضر نیست از دانیال پول قرض بگیرد. او در اکثر موارد نشان داده از دنیا بی‌خبر است و خود را در موقعیت‌های مختلف خنگ و ترسو جلوه داده، اما به یک‌باره در موقعیت خطیری هم‌چون اسارت، آن هم در دست داعشی‌ها، آن‌قدری خون‌سرد است که بتواند شرلوک‌وار، به پخش هم‌زمان صدای اذان و ناقوس کلیسا دقت کند و حتا در ادامه، ساده‌‌لوح بودن مقصود را توی سرش بزند و با تحلیل باگ‌های نقشه‌ی داعشی‌ها برای مقصود، عقل‌کل شود. قهر و آشتی‌هاش با دانیال نامعلوم است و پس از آن که تصمیم‌ش را برای رفتن به لب مرز قطعی کرده و آن همه راه را پیش رفته، با چند جمله‌ی ساده‌ی دانیال قانع می‌شود که برگردد. در یک کلام ما پس از هشت قسمت نمی‌توانیم بگوییم او بالأخره چه‌گونه آدمی‌ست. وضعیت برای دیگر شخصیت‌ها هم تعریفی ندارد و دانیال تا قبل از توئیست انتهای اپیزود هشت، به تک‌بُعدی بودن دچار شده و مقصود و بقیه هم به ورطه‌ی تکرار افتاده‌اند‌.

📜 متن کامل نقد اپیزود پنجم تا نهم «قهوه ترک» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/TurkKahvesi-e05-09

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال «حیثیت گم‌شده» | اپیزود ۲ و ۳
#️⃣ #نقد_حیثیت_گمشده
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین 

بخشی از متن:
فیلم‌نامه در مسیر پیداکردن اسماعیل، وقتی امیر و رسول وارد پارک شده‌اند، برای لحظاتی تصمیم می‌گیرد وارد شوخی‌نویسی شود (پیرمرد توی پارک) و حواسش نیست آن‌جا، اوج حساسیت و ترسی را لازم دارد که در تعقیب‌وگریزهای نعیم و رضا پروانه در سریال مشابه «پوست شیر» وجود داشت. جنایی‌نویس‌های بزرگی در آثارشان به شوخی‌نویسی رو می‌‌آورند، اما حواس‌شان هست به توزیع یک‌نواخت این شوخی‌ها در سراسر قصه. نه که فقط یک سکانس از سه اپیزود، این‌گونه لحنی مجزا داشته باشد.

📜 متن کامل نقد اپیزودهای دوم و سوم «حیثیت گم‌شده» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید: 
b2n.ir/LostHonor-e02e03
📺 تحلیل سریال «زخم کاری» | اپیزود یک از فصل دوم
#️⃣ #نقد_زخم_کاری
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
اقتباس از شکسپیر –کسی که تاریخ ادبیات نمایشی نتوانسته از زیر سایه‌‌ی سنگینش بیرون بیاید- ادعایی بزرگ است. فقط به حرف و متن روی تیتراژ نیست. همین‌که سارا رنج پنهان و رازی داشته باشد، او را به نورای ایبسن تبدیل یا حتا نزدیک نمی‌کند.مهرجویی در جزئیات وارد نکات خیره‌کننده‌ای می‌شود. صرف «انتقام»، متن‌ها را به نگاهی به هملت تبدیل نمی‌کند. برای کاراکتر اصلی این ادعا، چه فکری شده؟ میثم چرا باید در چشم مخاطب بزرگ شود، تا جلوتر اقداماتش به چشم بیاید؟ جای صحنه‌ی شبه‌عقده‌گشایی نشستن میثم پشت میز و بیرون‌‌کردن زیردست‌ها از اتاق، فیلم‌نامه به یک چالش بزرگ در شرکت نیاز داشت تا در همین پایلوت، میثم زیر فشار کاری کم بیاورد و لحظه‌ی آخر خودش را نجات دهد و به میثم تازه‌ای تبدیل شود. «تو پسر مالکی!» باد هواست. به ساختاری از چیدمان صحنه‌ها برای تثبیت جان‌سخت‌بودن کاراکتر‌ نیاز داریم. تو فلانی هستی که نمی‌شود شخصیت‌پردازی!

📜 متن کامل نقد اپیزود اول از فصل دوم «زخم کاری» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/zakhm-s02e01
📺 تحلیل سریال «زخم کاری» | اپیزود دو از فصل دوم
#️⃣ #نقد_زخم_کاری
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین  

بخشی از متن: 
صحنه‌ی آخر، از رونمایی کاراکتر مرموزِ «پوست شیر» بهتر از آب درآمده؛ مصداق بارز پلانِ «مفید و مختصر». افشای زنده‌بودن مالک، اما در نمایی از پشت که فقط تا این‌حد از مالک رونمایی شده باشد که زنده است و در جایی از شهر حضور دارد، اما برای دیدار با او، باید حداقل یک اپیزود دیگر منتظر ماند. جلوی مالک، ماکِت ساختمانی وجود دارد، که حس‌وحال «در سر داشتن ایده‌ها» را منتقل می‌کند.  طراحی صحنه و فیلم‌برداری این صحنه نقش مهمی در آزادسازی انرژی پایانی اپیزود دارند.

📜 متن کامل نقد اپیزود دوم از فصل دوم «زخم کاری» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:  
B2n.ir/zakhm-s02e02
📺 تحلیل سریال قهوه ترک | اپیزود ۱۶ تا ۱۸
#️⃣ #نقد_قهوه_ترک
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
چرا باید طنین به جای ترانه در شب حادثه‌ در بیمارستان می‌بود؟ تأثیر آن در درام قصه چیست؟ آیا الآن این باعث شد طنین هم مقصر باشد، آن طور که خودش می‌گوید؟ یا مرگش توجیه یابد؟ اصلن سرنوشت‌ش چه شد؟ خلاصه در این مسیر عجیب‌وغریب، سؤال بی‌جواب هم کم نداریم؛ مثلن شاید از خود بپرسید آخر کدام گنگسترهایی وقتی می‌خواهند کسی را در آب بیندازند، این کار را جلوی چشم دو ماهی‌گیر انجام می‌دهند یا چرا اورهان و طنین باید پرهام را رها کنند و او خودش بازگردد یا مهم‌تر از همه‌ی این‌ها چرا ترانه در فرودگاه و دمِ بازگشت به ایران، نباید به پرهامی که درست همان لحظه سر رسیده شک کند، سوار ماشین‌ش شود و هر چه او تعارف زد بخورد. مگر نه این‌که ترانه متوجه شده بود شهاب پدر آن بچه و شوهر زنی‌ست که در حادثه‌ی بیمارستان کشته شدند و همه‌ی این‌ها برای انتقام است؟ پس چه‌گونه می‌توان تصور کرد این مرد او را اتفاقی در استانبول دیده و برای یک درصد هم که شده، سوای از تمام اتفاقات، هنوز هم یک پرهام واقعی و عاشق‌پیشه وجود دارد؟! از یک فیلم‌نامه‌ی غلط بدون روابط علت‌معلولی سالم، همیشه چنین سوال‌هایی بیرون می‌زند تا جایی که مانند این مورد آخر تبدیل به باگ فیلم‌نامه هم می‌شوند.

📜 متن کامل نقد اپیزودهای شانزدهم تا هجدهم و پایان‌بندی «قهوه ترک» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
b2n.ir/TurkKahvesi-e16-18

🆔 t.me/arttalks
📺 تحلیل سریال «حیثیت گم‌شده» | اپیزود ۸ و ۹
#️⃣ #نقد_حیثیت_گمشده
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین 

بخشی از متن:
مهم‌ترین دارایی «حیثیت گم‌شده»، دو خط پلات اصلی بود که تهمینه (خواهر امیر) را به‌عنوان نفر اصلی مقابل امیر، از چشم مخاطب پنهان می‌کند و بیننده را درگیر سیکلی از روابط علت و معلولی دیگر می‌سازد. این امتیاز، دست‌کم گرفته شد. با حساسیت و آب‌وتاب کمی نوشته شد و در اجرا بی‌بخار جلو رفت. روی کاغذ، خبر «پشت همه‌ی این ماجراها، تهمینه ایستاده» تکان‌دهنده است، اما در تصویر این اتفاق نمی‌افتد. جانش گرفته می‌شود. یکی از مهم‌ترین جزئیات ماجرا، زوج امیر- اسماعیل بود که با بهانه‌ی «امیر جانش را نجات داده» کودکانه و خوش‌باشانه جلو رفت و خب طبیعی بود با مرگ اسماعیل، مخاطب متأثر نشود. امتیاز «خوب» برای فیلم‌نامه به‌خاطر هوش‌مندی در طراحی پلات کلی قصه است.

📜 متن کامل نقد اپیزودهای هشتم و نهم «حیثیت گم‌شده» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید: 
b2n.ir/LostHonor-e08e09
📺 تحلیل سریال «هفت» | اپیزود یک [پایلوت]
#️⃣ #نقد_هفت
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین

بخشی از متن:
پایلوت «هفت» از آن جهت که تلاش می‌کند در یک مسیر استاندارد پلات اصلی‌ش را طرح کند (پلاتی شامل معرفی شخصیت‌ها، آشنایی آن‌ها با یکدیگر و تشکیل گروه، راه انداختن کافه ون‌ها، گره‌افکنی، دعوت به یک مراسم عجیب و انداختن قلابی برای کشیده‌شدن به دل ماجراهای قصه) امتیاز مثبت می‌گیرد اما آیا این‌ها به خودی خود کافی‌ست؟ درواقع این پایلوت به لحاظ کمّی خوب عمل می‌کند اما کیفیت موارد مذکور چه‌گونه است؟
حقیقت این است که ما هنوز چندان شناختی از شخصیت‌ها نداریم و شاید غیر از یکی دو خصوصیت کلی، هیچ‌چیز از آن‌ها دست‌گیرمان نشده‌ است. آشنایی دو به دو و روابط عاشقانه‌ی آن‌ها با یک‌دیگر بسیار ساده و دم دستی رخ می‌دهد و در نهایت ما هیچ لحظه‌ای از آغاز تشکیل این گروه و پیوند آن‌ها با یک‌دیگر تا قبل از افتتاح کافه نداریم.

📜 متن کامل نقد اپیزود پایلوت «هفت» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/haft-e01
📺 تحلیل سریال «جنگل آسفالت» | اپیزود یک [پایلوت]
#️⃣ #نقد_جنگل_آسفالت
#نقد_سریال_ایرانی #اپیزودها_زیر_ذره_بین  

بخشی از متن: 
قصه‌ی سریال در همین ابتدا این ظرفیت را داشت تا اجرا به‌سمت کارهای اغراق‌آمیز اجتماعی و نمایش عریان خشونت و مشکلات عمومی برود. اما پژمان تیمورتاش به‌خوبی از این مهلکه‌ی ترحم‌خریدن برای مشکلات غلوآمیز کاراکترها گریخته. نمونه؟ همان اولین سکانس. وقتی پسر وارد اوج درگیری می‌شود، درگیری با بهانه‌ی دراماتیک صحنه پشت درهای بسته انجام می‌شود و ما فقط التماس و دل‌واپسی‌های هنگامه را می‌بینیم که به در می‌کوبد. همان‌جا کارگردان به‌خوبی با حذف لحظه‌ی قتلی که قرار نیست نقشی تعیین‌کننده در فرایند کار داشته باشد، راه را تا حد زیادی از اپیدمی خشونت آثار متأخر جدا کرد. به‌طورکلی با دکوپاژ یک‌دستی روبه‌روییم که در هر سکانس، کاملن در خدمت فیلم‌نامه قرار می‌گیرد و تن به رفتار اضافی یا اطوارهای باب‌شده نمی‌دهد. بااین‌حال، به‌لحاظ کارگردانی و فیلم‌برداری، بعضی جاها دلت می‌خواهد با لحظات ویژه‌تر روبه‌رو شوی. مثلن جای یک قاب یا اتفاق دونفره‌ی تأثیرگذار بین پسر و دختر اصلی قصه قبل از اتفاق مفقودشدن خالی است. آن‌جا به معتادها غذا می‌دهند، بیش‌ از اندازه در خدمت انتقال اطلاعات به مخاطب است. جا داشت در آن صحنه یا جایی که اولین‌بار نوید محمدزاده و فرشته حسینی را در سریالی که کستینگ آن به انتخاب زوج‌ها (جعفری و رامین‌فر) علاقه‌مند بوده، جلوی در خانه‌ی دختر با هم تنها می‌شوند، نماهای ویژه‌تری دیده می‌شد. به‌هرحال ماجرای بین شخصیت‌ها یک علاقه‌مندی به‌ثمرننشسته است. اجرایی ملودراماتیک‌تر می‌توانست احساسات مخاطب را حساس‌تر از نسخه‌ی فعلی کند.

📜 متن کامل نقد اپیزود پایلوت «جنگل آسفالت» را با کلیک روی لینک، عکس یا متن پایین بخوانید:
B2n.ir/Jangal-e01