رهبری از درون میتراود و رهبران بزرگ جهان بینی خود را با درون کاوی، درون نگری و پرسش از خود کسب میکنند. تنها قدرتی که به ذهن آشفتهی ما فرمان میدهد خود ما هستیم.
#رهبری
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید 👇👇👇
@HRMCHANNEL
#رهبری
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید 👇👇👇
@HRMCHANNEL
آشنایی با پنجره جو و هری (جوهری)
■دو روانشناس به نامهای جوزف لوفت (Joseph Luft) و هرینگتون اینگهام (Harrington Ingham) در دههی پنجاه میلادی در یک کنفرانس مرتبط با مهارت ارتباطی در شهر اوجای (Ojai) کالیفرنیا شرکت کرده بودند. یکی از تمرینها و فعالیتهای کنفرانس چنین بود که شرکتکنندگان در گروههای کوچک با هم بنشینند و سعی کنند تجربهی تعامل خود را با دیگر شرکتکنندگان در برنامه، تدوین کرده و ارائه کنند.
□لوفت و اینگهام ماژیک در دست گرفتند و یک جدول دو در دو ترسیم کردند. آنها محورهای عمودی و افقی این ماتریس ۴ خانه ای را بصورت زیر نام گذاری کردند:
▪️︎محور افقی: آنچه در مورد خودم می دانم؛ آنچه در مورد خودم نمی دانم.
▪️︎محور عمودی: آنچه دیگران درباره من می دانند؛ آنچه دیگران درباره من نمی دانند.
●لوفت و اینگهام در آن زمان نمیدانستند که فقط یک گام با جاودانه شدن در کتابهای درسی مدیریت فاصله دارند. فقط کافی بود روی هر یک از این چهار خانه یک اسم بگذارند.
○هر یک از ما ویژگیها و صفات و نقاط قوت و ضعفی که داریم که هم خودمان آنها را میدانیم و هم دیگران از آنها مطلع هستند. مثلاً من خودم میدانم زودرنج هستم و اطرافیانم هم از این زودرنج بودن من اطلاع دارند. یا من میدانم مثبتاندیش هستم و اطرافیانم هم من را با این ویژگی میشناسند. این بخش را Public Self یا Open Self نامیدند. در فارسی میتوانیم به این بخش، منِ آشکار یا من عمومی یا منِ افشاشده بگوییم.
■اما ویژگیها و صفات دیگری هم وجود دارند که ما خودمان از آن مطلعیم، اما دیگران خبری از آنها ندارند. مثلاً من میدانم حسود هستم، اما آن را پنهان کردهام و دیگران از این ویژگی من خبر ندارند. لوفت و اینگهام این بخش را Hidden Self یا Private Self نامیدند. شاید ترجمهی منِ پنهان یا بخش شخصی من برای این خانه از مدل مناسب باشد.
□گروه سوم از صفتها و ویژگیها آنهایی هستند که دیگران دربارهی ما میدانند، اما خودمان از آنها خبر نداریم. گاهی اوقات به شوخی اینها را به «سبزی گیر کرده در لای دندان» تشبیه میکنند. وقتی پس از صرف غذا سبزی لای دندانهای جلوی شما گیر میکند، تقریباً همه در نخستین نگاه آن را میبینند و تنها خود شما هستید که از آن بیخبرید. شاید شما خودتان را خودشیفته یا مغرور یا غیرهمدل یا پرحرف ندانید. اما اینها صفاتی هستند که معمولاً به سادگی به چشم میآیند و دیگران آنها را در شما میبینند. نام این بخش را Blind Self یا Unaware Self نامیدند. اجازه بدهید نام این بخش را هم منِ کور یا من ناآگاه بگذاریم.
●چهارمین بخش مختص ویژگیهایی است که نه خودم از آنها خبر دارم و نه دیگران از آن اطلاع دارند. این بخش را هم Unknown Self یا Potential Self نامیدند که در فارسی میتوان آن را منِ ناشناخته یا منِ بالقوه نامید.
○این تقسیمبندی مورد توجه شرکتکنندگان در سمینار قرار گرفت و تعدادی از آنها، این مدل را بعداً در سمینارها و کلاسهای خود نیز تشریح و تدریس کردند.
جوزف لوفت در دو کتاب خود با نامهای Of Human Interaction (در تمام کتاب) و Group Processes (در بخشهایی از کتاب) این مدل را شرح داده و در آنها نام جوهری را برای مدل به کار برده است. جوهری از ابتدای نام جوزف و هرینگتون گرفته شده است.
■این مدل پیوند فرد با اشخاص دیگر را در چهار خانه نشان میدهد که این چهار خانه هریک خانهای از یک پنجرهٔ بزرگ است. اندازهٔ هر خانه نشان دهندهٔ آگاهی - بهوسیلهٔ خود فرد یا بهوسیلهٔ دیگران - از رفتار، احساسات و انگیزههای خود است.
□مطابق مدل پنجره جوهری هر قدر ناحیه عمومی افراد گستردهتر شود، توان برقراری ارتباطی آنها بیشتر، انعطاف پذیری در سبک رهبری آنها گسترده تر و حالات من آنها وسیع تر میشود زیرا در این ناحیه طرفین شناخت دارند و امکان بروز تضاد، ضعیف است. پس افراد برای افزایش توان ارتباطی خود باید ناحیه عمومی را گسترش دهند.
●راهکارهای گسترش ناحیه عمومی عبارت اند از:
۱. افشا یا خودگشودگی. افشا یا خودگشودگی یعنی این که فرد (در اینجا مدیر) پیرامون خودش اطلاعات منتشر کند. لازم به ذکر است که افشا باید به موقع و طرفینی باشد یعنی اگر در فرایند ارتباطات فقط یک طرف اقدام به خودگشودگی نماید و دیگری آن را انجام ندهد ارتباط برقرار نمیشود. افشا باعث پیشروی ناحیه عمومی در خصوصی میشود و ناحیه خصوصی را کوچک می کند.
۲. بازخورد. بازخورد باعث گسترش ناحیه عمومی در ناحیه کور می شود.
#خودآگاهی
.
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
@HRMCHANNEL
■دو روانشناس به نامهای جوزف لوفت (Joseph Luft) و هرینگتون اینگهام (Harrington Ingham) در دههی پنجاه میلادی در یک کنفرانس مرتبط با مهارت ارتباطی در شهر اوجای (Ojai) کالیفرنیا شرکت کرده بودند. یکی از تمرینها و فعالیتهای کنفرانس چنین بود که شرکتکنندگان در گروههای کوچک با هم بنشینند و سعی کنند تجربهی تعامل خود را با دیگر شرکتکنندگان در برنامه، تدوین کرده و ارائه کنند.
□لوفت و اینگهام ماژیک در دست گرفتند و یک جدول دو در دو ترسیم کردند. آنها محورهای عمودی و افقی این ماتریس ۴ خانه ای را بصورت زیر نام گذاری کردند:
▪️︎محور افقی: آنچه در مورد خودم می دانم؛ آنچه در مورد خودم نمی دانم.
▪️︎محور عمودی: آنچه دیگران درباره من می دانند؛ آنچه دیگران درباره من نمی دانند.
●لوفت و اینگهام در آن زمان نمیدانستند که فقط یک گام با جاودانه شدن در کتابهای درسی مدیریت فاصله دارند. فقط کافی بود روی هر یک از این چهار خانه یک اسم بگذارند.
○هر یک از ما ویژگیها و صفات و نقاط قوت و ضعفی که داریم که هم خودمان آنها را میدانیم و هم دیگران از آنها مطلع هستند. مثلاً من خودم میدانم زودرنج هستم و اطرافیانم هم از این زودرنج بودن من اطلاع دارند. یا من میدانم مثبتاندیش هستم و اطرافیانم هم من را با این ویژگی میشناسند. این بخش را Public Self یا Open Self نامیدند. در فارسی میتوانیم به این بخش، منِ آشکار یا من عمومی یا منِ افشاشده بگوییم.
■اما ویژگیها و صفات دیگری هم وجود دارند که ما خودمان از آن مطلعیم، اما دیگران خبری از آنها ندارند. مثلاً من میدانم حسود هستم، اما آن را پنهان کردهام و دیگران از این ویژگی من خبر ندارند. لوفت و اینگهام این بخش را Hidden Self یا Private Self نامیدند. شاید ترجمهی منِ پنهان یا بخش شخصی من برای این خانه از مدل مناسب باشد.
□گروه سوم از صفتها و ویژگیها آنهایی هستند که دیگران دربارهی ما میدانند، اما خودمان از آنها خبر نداریم. گاهی اوقات به شوخی اینها را به «سبزی گیر کرده در لای دندان» تشبیه میکنند. وقتی پس از صرف غذا سبزی لای دندانهای جلوی شما گیر میکند، تقریباً همه در نخستین نگاه آن را میبینند و تنها خود شما هستید که از آن بیخبرید. شاید شما خودتان را خودشیفته یا مغرور یا غیرهمدل یا پرحرف ندانید. اما اینها صفاتی هستند که معمولاً به سادگی به چشم میآیند و دیگران آنها را در شما میبینند. نام این بخش را Blind Self یا Unaware Self نامیدند. اجازه بدهید نام این بخش را هم منِ کور یا من ناآگاه بگذاریم.
●چهارمین بخش مختص ویژگیهایی است که نه خودم از آنها خبر دارم و نه دیگران از آن اطلاع دارند. این بخش را هم Unknown Self یا Potential Self نامیدند که در فارسی میتوان آن را منِ ناشناخته یا منِ بالقوه نامید.
○این تقسیمبندی مورد توجه شرکتکنندگان در سمینار قرار گرفت و تعدادی از آنها، این مدل را بعداً در سمینارها و کلاسهای خود نیز تشریح و تدریس کردند.
جوزف لوفت در دو کتاب خود با نامهای Of Human Interaction (در تمام کتاب) و Group Processes (در بخشهایی از کتاب) این مدل را شرح داده و در آنها نام جوهری را برای مدل به کار برده است. جوهری از ابتدای نام جوزف و هرینگتون گرفته شده است.
■این مدل پیوند فرد با اشخاص دیگر را در چهار خانه نشان میدهد که این چهار خانه هریک خانهای از یک پنجرهٔ بزرگ است. اندازهٔ هر خانه نشان دهندهٔ آگاهی - بهوسیلهٔ خود فرد یا بهوسیلهٔ دیگران - از رفتار، احساسات و انگیزههای خود است.
□مطابق مدل پنجره جوهری هر قدر ناحیه عمومی افراد گستردهتر شود، توان برقراری ارتباطی آنها بیشتر، انعطاف پذیری در سبک رهبری آنها گسترده تر و حالات من آنها وسیع تر میشود زیرا در این ناحیه طرفین شناخت دارند و امکان بروز تضاد، ضعیف است. پس افراد برای افزایش توان ارتباطی خود باید ناحیه عمومی را گسترش دهند.
●راهکارهای گسترش ناحیه عمومی عبارت اند از:
۱. افشا یا خودگشودگی. افشا یا خودگشودگی یعنی این که فرد (در اینجا مدیر) پیرامون خودش اطلاعات منتشر کند. لازم به ذکر است که افشا باید به موقع و طرفینی باشد یعنی اگر در فرایند ارتباطات فقط یک طرف اقدام به خودگشودگی نماید و دیگری آن را انجام ندهد ارتباط برقرار نمیشود. افشا باعث پیشروی ناحیه عمومی در خصوصی میشود و ناحیه خصوصی را کوچک می کند.
۲. بازخورد. بازخورد باعث گسترش ناحیه عمومی در ناحیه کور می شود.
#خودآگاهی
.
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
@HRMCHANNEL
خودآگاهیتان را افزایش دهید. عمدتا در درک مان از خودمان، معمولا اغراقشده است. یعنی خودمان را گاهی خیلی دست بالا میگیریم و این نگاه خوشبینانه، باعث میشود به دیگران اجازه تصمیمگیری ندهیم. واگذاری وظایف را یاد بگیرید. ما معمولا در برابر تقسیم وظایف، مقاومت داریم چون برایمان سخت است که کنترل را دست فرد دیگری بدهیم و دوست داریم همهچیز، «درست» پیش برود. درحالیکه تقسیم وظایف، مزایایی دارد: افراد احساس میکنند در کارها سهیم هستند، فرصت رشد پیدا میکنند و خودمان هم، زمان بیشتری خواهیم داشت و احتمالا در بلندمدت، بازدهیمان بیشتر خواهد شد.
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
#مشارکت
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
@HRMCHANNEL
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
#مشارکت
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
@HRMCHANNEL
از افرادی که به آنها اعتماد دارید، تقاضای بازخورد کنید!
وقتی بچهمدرسهای بودم، یکی از شوخیهای محبوب این بود: وصلکردن یادداشتی به پشت دانشآموزی دیگر. مسئلهی مهم این بود که این کار باید آنقدر با ظرافت انجام میشد که آن بچه اصلا متوجه نشود. یادداشتی که چسبانده میشد، معمولا شامل چیزهایی از این قبیل بود: «من احمق هستم» یا «به من لگد بزن». قسمت خندهدار ماجرا این بود که آن بچه نمیدانست یادداشتی به پشتش چسباندهاند، اما همه بهجز او میدانستند. شخصیتهای ما کمی شبیه این هستند؛ همهی ما نقطهی کوری داریم: چیزهایی درمورد خودمان که ما نمیتوانیم ببینیم، اما بقیه میتوانند.
علاوهبراین، تا زمانی که از دیگران سؤال نکنید، هرگز نمیتوانید مطمئن شوید که از دید آنها چگونه بهنظر میرسید. بنابراین اگر میخواهید خودآگاهتر شوید، از چند نفر از افرادی که به آنها اعتماد دارید، بخواهید به شما بازخوردی از شخصیتتان بدهند. از آنها تقاضا کنید از شخصیت شما بازخوردهای مثبت و منفی بدهند و اگر توصیهای درمورد نحوهی بهبود شخصیتتان دارند، با شما در میان بگذارند.
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇
@HRMCHANNEL
وقتی بچهمدرسهای بودم، یکی از شوخیهای محبوب این بود: وصلکردن یادداشتی به پشت دانشآموزی دیگر. مسئلهی مهم این بود که این کار باید آنقدر با ظرافت انجام میشد که آن بچه اصلا متوجه نشود. یادداشتی که چسبانده میشد، معمولا شامل چیزهایی از این قبیل بود: «من احمق هستم» یا «به من لگد بزن». قسمت خندهدار ماجرا این بود که آن بچه نمیدانست یادداشتی به پشتش چسباندهاند، اما همه بهجز او میدانستند. شخصیتهای ما کمی شبیه این هستند؛ همهی ما نقطهی کوری داریم: چیزهایی درمورد خودمان که ما نمیتوانیم ببینیم، اما بقیه میتوانند.
علاوهبراین، تا زمانی که از دیگران سؤال نکنید، هرگز نمیتوانید مطمئن شوید که از دید آنها چگونه بهنظر میرسید. بنابراین اگر میخواهید خودآگاهتر شوید، از چند نفر از افرادی که به آنها اعتماد دارید، بخواهید به شما بازخوردی از شخصیتتان بدهند. از آنها تقاضا کنید از شخصیت شما بازخوردهای مثبت و منفی بدهند و اگر توصیهای درمورد نحوهی بهبود شخصیتتان دارند، با شما در میان بگذارند.
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇
@HRMCHANNEL
مدیران قلدر به افراد و سازمانها آسیب میزنند. تحقیقات مختلف نشان میدهد افرادی که با بیادبی، توهین و تحقیر مواجه میشوند، عملکردشان تحتتاثیر قرار میگیرد.
🔹هرچقدر جایگاه شما در سازمان بالاتر رود، ریسک بیاحساس بودن نسبت به دیگران افزایش مییابد. تحقیقات زیادی نشان میدهند قدرتمند بودن و احساس قدرت داشتن باعث میشود افراد بیشتر بر خواستههای خودشان متمرکز شوند و نسبت به نیازها و احساسات دیگران بیتوجه باشند.
🔹انسان میل شدیدی به انکار و فریب دارد. اغلب ما اطلاعی در مورد نقصهای خودمان نداریم و حتی وقتی به کمبودها اعتراف میکنیم، شدت و اثرات منفی آن را دستکم میگیریم.
دنیل کانمن، برنده جایزه نوبل، معتقد است مشکل اعتمادبهنفس بیش از حد، مخربترین سوگیری بشر است. در این حالت، افراد دوست دارند تصویری تحریف شده و بیش از حد مثبت از خود به نمایش بگذارند و اطلاعات منفی در مورد خودشان را انکار کنند. بیشتر ما اگر میخواهیم بدانیم چه زمانی به افراد آسیبزننده تبدیل میشویم، باید بر جانبداریهایمان غلبه کنیم.
🔹این را در نظر بگیرید که بیش از ۵۰ درصد مردم آمریکا میگویند مدیران قلدر را تجربه کردهاند، اما کمتر از یک درصد به اینکه چنین رفتاری دارند، اعتراف میکنند. این یعنی بسیاری از افراد مخرب در محیط کار به گناههای خود اعتراف نمیکنند و یا حتی از اینکه چنین رفتاری دارند، ناآگاهند.
هایدی هالورسون، روانشناس دانشگاه کلمبیا میگوید: کلید خودآگاهی درون مغز ما پیدا نمیشود، بلکه باید کشف کنیم دیگران چه دیدی نسبت به ما دارند؛ حتی اگر این واقعیت خوشایند ما نباشد.
🔹اوضاع زمانی بدتر میشود که مدیران نخواهند واقعیت را بشنوند. اگر سعی کنید واقعیت را بشنوید، ریسک داشتن رفتار بد با دیگران را کم میکنید.
هرقدر شکاف بین دیدی که نسبت به خودمان داریم و دیدی که دیگران نسبت به ما دارند بیشتر شود، روابط بدتر خواهد شد. بنابراین پذیرفتن اینکه نظر دیگران نسبت به ما چیست، دستاورد خوبی محسوب میشود.
به هر حال، برای اینکه به چنین دستاوردی برسید، به افرادی نیاز دارید که شما را بشناسند و واقعیت را از شما پنهان نکنند؛ افرادی که هر بازخوردی را از آنها بپذیرید. اگر موضوع بدی را در موردتان میگویند، تشکر کنید و جبهه نگیرید.
نویسنده: Robert I. Sutton
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید 👇👇👇
@HRMCHANNEL
🔹هرچقدر جایگاه شما در سازمان بالاتر رود، ریسک بیاحساس بودن نسبت به دیگران افزایش مییابد. تحقیقات زیادی نشان میدهند قدرتمند بودن و احساس قدرت داشتن باعث میشود افراد بیشتر بر خواستههای خودشان متمرکز شوند و نسبت به نیازها و احساسات دیگران بیتوجه باشند.
🔹انسان میل شدیدی به انکار و فریب دارد. اغلب ما اطلاعی در مورد نقصهای خودمان نداریم و حتی وقتی به کمبودها اعتراف میکنیم، شدت و اثرات منفی آن را دستکم میگیریم.
دنیل کانمن، برنده جایزه نوبل، معتقد است مشکل اعتمادبهنفس بیش از حد، مخربترین سوگیری بشر است. در این حالت، افراد دوست دارند تصویری تحریف شده و بیش از حد مثبت از خود به نمایش بگذارند و اطلاعات منفی در مورد خودشان را انکار کنند. بیشتر ما اگر میخواهیم بدانیم چه زمانی به افراد آسیبزننده تبدیل میشویم، باید بر جانبداریهایمان غلبه کنیم.
🔹این را در نظر بگیرید که بیش از ۵۰ درصد مردم آمریکا میگویند مدیران قلدر را تجربه کردهاند، اما کمتر از یک درصد به اینکه چنین رفتاری دارند، اعتراف میکنند. این یعنی بسیاری از افراد مخرب در محیط کار به گناههای خود اعتراف نمیکنند و یا حتی از اینکه چنین رفتاری دارند، ناآگاهند.
هایدی هالورسون، روانشناس دانشگاه کلمبیا میگوید: کلید خودآگاهی درون مغز ما پیدا نمیشود، بلکه باید کشف کنیم دیگران چه دیدی نسبت به ما دارند؛ حتی اگر این واقعیت خوشایند ما نباشد.
🔹اوضاع زمانی بدتر میشود که مدیران نخواهند واقعیت را بشنوند. اگر سعی کنید واقعیت را بشنوید، ریسک داشتن رفتار بد با دیگران را کم میکنید.
هرقدر شکاف بین دیدی که نسبت به خودمان داریم و دیدی که دیگران نسبت به ما دارند بیشتر شود، روابط بدتر خواهد شد. بنابراین پذیرفتن اینکه نظر دیگران نسبت به ما چیست، دستاورد خوبی محسوب میشود.
به هر حال، برای اینکه به چنین دستاوردی برسید، به افرادی نیاز دارید که شما را بشناسند و واقعیت را از شما پنهان نکنند؛ افرادی که هر بازخوردی را از آنها بپذیرید. اگر موضوع بدی را در موردتان میگویند، تشکر کنید و جبهه نگیرید.
نویسنده: Robert I. Sutton
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید 👇👇👇
@HRMCHANNEL
ماندلای درون خویش را جستجو کنیم.
باید بیاموزیم چگونه می توان ماندلا شد. ماندلا یک برند شخصی قدرتمند است که اقدامات صاحب این برند می تواند سیلابس آموزشی یک دورۀ دانشگاهی تحت عنوان چگونه زندگی کنیم باشد.
او یک رهبر تمام عیار بود. او به عنوان اولین رئیس جمهوری که پس از دوران نژادپرستی آفریقای جنوبی به شیوه ای دموکراتیک به این مقام نائل آمد توانست آلوده به علائم مهلک "بیماری به قدرت رسیدن" نشود ...
یعنی آن بیماری که در هر شرکت، سازمان، اداره، نهاد، و اجتماع همیشه شاهد آن بوده ایم – خفه کردن صداها، ضدیت گروهها، ایزوله کردن، عدم همکاری و ناامیدی.
ماندلا بخوبی از قدرت بخشش آگاهی داشت. وی علیرغم بیست و هفت سال حبس و شکنجه کینه ای جز از جهل و بیعدالتی در دل نداشت. او به مردم ایمان داشت فارغ از اینکه آنها در پایان چه قضاوتی خواهند داشت. وی اظهار می داشت که "کمیسیون آشتی" وی یک نوآوری مهم سازمانی بوده که به افراد اجازه می داد تا بیایند و به جنایات خویش اعتراف کنند و آنگاه شیوۀ جبران کردن آن را نیز پیشنهاد کنند. او کمیاب ترین گذار و تغییر از یک فرد انقلابی به یک فرد سیاستمدار را محقق کرد.
او در برابر فشار موجود برای تبدیل شدن ساده لوحانه از یک ستمدیده به یک ستمگر، مقاومت کرد و درعوض تلاش کرد تا همه به کشور خود افتخار کنند و با یکدیگر برای یک هدف مشترک بزرگ همکاری نمایند.
میراث ماندلا بیش از درسهای عدالت نژادی و دیدگاههای وی فراتر از کشور آفریقای جنوبی یا قاره افریقا است. میراثی که ماندلا برای جهانیان برجای گذارده است در حوزۀ رهبری و ریاست قابل جستجو می باشد.
آیا چون همه چیز مطابق با میل شما نیست نا امید شده اید؟ توجه داشته باشید که ماندلا 27 سال تجربۀ زندان نژادپرستان را در کارنامه داشت اما علاقه ای به چنگ انداختن به قدرت نداشت، قول داد یک دوره بیشتر رئیس جمهور نشود، هیچگاه از دشمنان انتقامجوئی نکرد و کسانی که مرتکب اشتباه می شدند را تحقیر و مسخره نکرد. تلاش کنیم ماندلای درون خویش را بیابیم.
#رهبری
#توسعه
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
@HRMCHANNEL
باید بیاموزیم چگونه می توان ماندلا شد. ماندلا یک برند شخصی قدرتمند است که اقدامات صاحب این برند می تواند سیلابس آموزشی یک دورۀ دانشگاهی تحت عنوان چگونه زندگی کنیم باشد.
او یک رهبر تمام عیار بود. او به عنوان اولین رئیس جمهوری که پس از دوران نژادپرستی آفریقای جنوبی به شیوه ای دموکراتیک به این مقام نائل آمد توانست آلوده به علائم مهلک "بیماری به قدرت رسیدن" نشود ...
یعنی آن بیماری که در هر شرکت، سازمان، اداره، نهاد، و اجتماع همیشه شاهد آن بوده ایم – خفه کردن صداها، ضدیت گروهها، ایزوله کردن، عدم همکاری و ناامیدی.
ماندلا بخوبی از قدرت بخشش آگاهی داشت. وی علیرغم بیست و هفت سال حبس و شکنجه کینه ای جز از جهل و بیعدالتی در دل نداشت. او به مردم ایمان داشت فارغ از اینکه آنها در پایان چه قضاوتی خواهند داشت. وی اظهار می داشت که "کمیسیون آشتی" وی یک نوآوری مهم سازمانی بوده که به افراد اجازه می داد تا بیایند و به جنایات خویش اعتراف کنند و آنگاه شیوۀ جبران کردن آن را نیز پیشنهاد کنند. او کمیاب ترین گذار و تغییر از یک فرد انقلابی به یک فرد سیاستمدار را محقق کرد.
او در برابر فشار موجود برای تبدیل شدن ساده لوحانه از یک ستمدیده به یک ستمگر، مقاومت کرد و درعوض تلاش کرد تا همه به کشور خود افتخار کنند و با یکدیگر برای یک هدف مشترک بزرگ همکاری نمایند.
میراث ماندلا بیش از درسهای عدالت نژادی و دیدگاههای وی فراتر از کشور آفریقای جنوبی یا قاره افریقا است. میراثی که ماندلا برای جهانیان برجای گذارده است در حوزۀ رهبری و ریاست قابل جستجو می باشد.
آیا چون همه چیز مطابق با میل شما نیست نا امید شده اید؟ توجه داشته باشید که ماندلا 27 سال تجربۀ زندان نژادپرستان را در کارنامه داشت اما علاقه ای به چنگ انداختن به قدرت نداشت، قول داد یک دوره بیشتر رئیس جمهور نشود، هیچگاه از دشمنان انتقامجوئی نکرد و کسانی که مرتکب اشتباه می شدند را تحقیر و مسخره نکرد. تلاش کنیم ماندلای درون خویش را بیابیم.
#رهبری
#توسعه
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
@HRMCHANNEL
آيا خود را به اندازهی کافی خوب میدانید؟
⬛آیا فردی که هستید را دوست دارید و برایش احترام قائلید؟ محققین بسیاری در چند دهه گذشته سعی در یافتن ریشه های عزت نفس در زندگی افراد داشته اند. کریستوفر مراک، در کتابش به نام عزت نفس: تحقیقات، نظریه ها و کاربردها، مروری جامع و دقیق بر این تحقیقات داشته است.
⬜کریستوفر مراک(Christopher Mruk)، عزت نفس را به استخری تشبیه می کند که منابع عزت نفس مانند لوله هایی به آن وصل هستند که هم می توانند آب به استخر اضافه کنند و هم ممکن است به عنوان لوله تخلیه باشند. کم شدن آب این استخر می تواند نتایج منفی بسیار زیادی داشته باشد.
⚫کریستوفر مراک، عزت نفس را ترکیبی از دو عامل میداند:
▪️احساس شایستگی
▪️احساس ارزشمندی
⚪ *احساس شایستگی:* شایستگی به این معناست که شما تا چه حد باور دارید که از مهارتها و تواناییهای لازم برای موفقیت در حیطههایی که به نظرتان مهم هستند، برخوردارید. منظور این نیست که فکر کنید در تمام جنبههای زندگی موفقید یا همیشه احساس شایستگی داشته باشید.
⬛این باور فقط در مورد آن حیطههایی از زندگی است که به طور خاص برای شخص شما اهمیت دارند. مثلا اگر بتوانید در یک جمع آواز بخوانید و با گفتن لطیفه های بامزه چنان مردم را بخندانید که نفسشان بند بیاید، این برای خودش یک مهارت است؛ اما اگر چیزی که برایتان مهم است، موفقیت تحصیلی باشد، مهارت ذکر شده تأثیری در عزت نفستان نخواهد داشت. همینطور اگر به بالاترین مقام ممکن در شغلی برسید اما داشتن چنان شغلی به نظرتان ارزشمند نباشد، بعید است که این عالی مقامی به عزت نفستان چیزی اضافه کند.
⬜یکی از منابعی که باعث ایجاد عزت نفس در افراد می شود قابلیت ایجاد تغییر در محیط است. یکی از قدرتمند ترین نیازهای بشر، نیاز به تاثیر گذار بودن (Influence) است. اینکه اثری از خود بر جای بگذاریم، اینکه بتوانیم وضعیت بهتری برای جهان ایجاد کنیم، این موضوع باعث می شود ارزیابی مثبتی از توانایی خود در مواجهه با چالش های زندگی داشته باشیم. از این رو، افزایش عزت نفس نتیجه طبیعیِ تاثیر گذاری است. بالعکس، وقتی حرفهایمان شنیده نمی شود، یا بی اهمیت از کنار نظراتمان می گذرند، حضورمان جدی گرفته نمی شود و احساس می کنیم قادر نیستیم تاثیری در وضعیت موجود ایجاد کنیم؛ به شدت از عزت نفسمان کاسته می شود.
⚫منبع دیگر ایجاد عزت نفس، دستاوردهای فرد (Achievements) می باشد. هر چه مقیاس دستاوردها بزرگتر باشد تاثیر آن در افزایش عزت نفس بیشتر است. اما نکته ای که در این میان بسیار اهمیت دارد، این است که دست آوردها برای افراد مفاهیمی کاملا شخصی هستند. بدین معنی که ممکن است کاری که برای یک نفر کاملا طبیعی و از روی عادت صورت می گیرد، برای فرد دیگر یک دست آورد به حساب بیاید. مثلا نواختن یک آهنگ ساده برای یک کودک ۵ ساله آماتور قطعا یک دست آورد است اما همان آهنگ برای یک نوازنده حرفه ای دست آورد محسوب نمی شود.
⚪ *احساس ارزشمندی:* بحث ارزشها ما را به دومین عامل عزت نفس میرساند. در اینجاست که نشان میدهید بهطور کلی چه ارزیابیای از خود دارید. میزان این حس را جواب این دو سؤال مشخص میکند:
▪️چه چیزهایی جزو ارزشهای شما هستند؟
▪️آیا رفتارهایی که به طور روزمره از خود نشان میدهید، با این ارزشها انطباق دارند؟
⬛هر فرد فهمی از دنیا، چگونگی کارکرد جهان، بایدها و نبایدها، اصول اخلاقی و استانداردهایی برای زندگی دارد. برخی از این باورها و استانداردها بین افراد یک جامعه مشترک است.
⬜یکی از منابعی که احساس ارزشمندی را در فرد ایجاد می کند، پذیرفته شدن از سوی دیگران است. این پذیرش در سنین مختلف به شکل های متفاوتی ممکن است ظهور کند. در کودکی این توجه و پذیرش از طرف والدین، مربیان، معلمان و گروه همسالان اتفاق می افتد و در بزرگسالی از طرف همکاران، شریک عاطفی و به طور کلی جامعه.
⚫در خانواده، احساس ارزشمندی به صورت توجه و مراقبت از کودک به وی القا می شود. برای مثال، یکی از نکاتی که همیشه به خانواده ها توصیه می شود که برای افزایش عزت نفس کودکانشان انجام دهند این است که نظر آنها را در مورد برخی تصمیم ها بپرسند و تا جای ممکن به آنها نشان دهند که نظراتشان محترم است و به آنها توجه می شود. در میان دوستان ممکن است صمیمیت و در میان گذاشتن مسائل شخصی نشان دهنده پذیرفته شدن باشد. مورد توجه قرار گرفتن از طرف جنس مخالف در جوانی، مورد احترام و تشویق قرار گرفتن در محل کار نیز می توانند القاکننده پذیرش باشند.
⚪از طرفی طرد شدن و رد شدن از سوی دیگران به شدت از عزت نفس افراد می کاهد. طرد شدن از طرف شریک عاطفی یا همسر، یکی از شدیدترین اتفاقاتی است که از عزت نفس افراد می کاهد.
بازنشر: گاهنامه مدیریت
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید 👇👇👇
@HRMCHANNEL
⬛آیا فردی که هستید را دوست دارید و برایش احترام قائلید؟ محققین بسیاری در چند دهه گذشته سعی در یافتن ریشه های عزت نفس در زندگی افراد داشته اند. کریستوفر مراک، در کتابش به نام عزت نفس: تحقیقات، نظریه ها و کاربردها، مروری جامع و دقیق بر این تحقیقات داشته است.
⬜کریستوفر مراک(Christopher Mruk)، عزت نفس را به استخری تشبیه می کند که منابع عزت نفس مانند لوله هایی به آن وصل هستند که هم می توانند آب به استخر اضافه کنند و هم ممکن است به عنوان لوله تخلیه باشند. کم شدن آب این استخر می تواند نتایج منفی بسیار زیادی داشته باشد.
⚫کریستوفر مراک، عزت نفس را ترکیبی از دو عامل میداند:
▪️احساس شایستگی
▪️احساس ارزشمندی
⚪ *احساس شایستگی:* شایستگی به این معناست که شما تا چه حد باور دارید که از مهارتها و تواناییهای لازم برای موفقیت در حیطههایی که به نظرتان مهم هستند، برخوردارید. منظور این نیست که فکر کنید در تمام جنبههای زندگی موفقید یا همیشه احساس شایستگی داشته باشید.
⬛این باور فقط در مورد آن حیطههایی از زندگی است که به طور خاص برای شخص شما اهمیت دارند. مثلا اگر بتوانید در یک جمع آواز بخوانید و با گفتن لطیفه های بامزه چنان مردم را بخندانید که نفسشان بند بیاید، این برای خودش یک مهارت است؛ اما اگر چیزی که برایتان مهم است، موفقیت تحصیلی باشد، مهارت ذکر شده تأثیری در عزت نفستان نخواهد داشت. همینطور اگر به بالاترین مقام ممکن در شغلی برسید اما داشتن چنان شغلی به نظرتان ارزشمند نباشد، بعید است که این عالی مقامی به عزت نفستان چیزی اضافه کند.
⬜یکی از منابعی که باعث ایجاد عزت نفس در افراد می شود قابلیت ایجاد تغییر در محیط است. یکی از قدرتمند ترین نیازهای بشر، نیاز به تاثیر گذار بودن (Influence) است. اینکه اثری از خود بر جای بگذاریم، اینکه بتوانیم وضعیت بهتری برای جهان ایجاد کنیم، این موضوع باعث می شود ارزیابی مثبتی از توانایی خود در مواجهه با چالش های زندگی داشته باشیم. از این رو، افزایش عزت نفس نتیجه طبیعیِ تاثیر گذاری است. بالعکس، وقتی حرفهایمان شنیده نمی شود، یا بی اهمیت از کنار نظراتمان می گذرند، حضورمان جدی گرفته نمی شود و احساس می کنیم قادر نیستیم تاثیری در وضعیت موجود ایجاد کنیم؛ به شدت از عزت نفسمان کاسته می شود.
⚫منبع دیگر ایجاد عزت نفس، دستاوردهای فرد (Achievements) می باشد. هر چه مقیاس دستاوردها بزرگتر باشد تاثیر آن در افزایش عزت نفس بیشتر است. اما نکته ای که در این میان بسیار اهمیت دارد، این است که دست آوردها برای افراد مفاهیمی کاملا شخصی هستند. بدین معنی که ممکن است کاری که برای یک نفر کاملا طبیعی و از روی عادت صورت می گیرد، برای فرد دیگر یک دست آورد به حساب بیاید. مثلا نواختن یک آهنگ ساده برای یک کودک ۵ ساله آماتور قطعا یک دست آورد است اما همان آهنگ برای یک نوازنده حرفه ای دست آورد محسوب نمی شود.
⚪ *احساس ارزشمندی:* بحث ارزشها ما را به دومین عامل عزت نفس میرساند. در اینجاست که نشان میدهید بهطور کلی چه ارزیابیای از خود دارید. میزان این حس را جواب این دو سؤال مشخص میکند:
▪️چه چیزهایی جزو ارزشهای شما هستند؟
▪️آیا رفتارهایی که به طور روزمره از خود نشان میدهید، با این ارزشها انطباق دارند؟
⬛هر فرد فهمی از دنیا، چگونگی کارکرد جهان، بایدها و نبایدها، اصول اخلاقی و استانداردهایی برای زندگی دارد. برخی از این باورها و استانداردها بین افراد یک جامعه مشترک است.
⬜یکی از منابعی که احساس ارزشمندی را در فرد ایجاد می کند، پذیرفته شدن از سوی دیگران است. این پذیرش در سنین مختلف به شکل های متفاوتی ممکن است ظهور کند. در کودکی این توجه و پذیرش از طرف والدین، مربیان، معلمان و گروه همسالان اتفاق می افتد و در بزرگسالی از طرف همکاران، شریک عاطفی و به طور کلی جامعه.
⚫در خانواده، احساس ارزشمندی به صورت توجه و مراقبت از کودک به وی القا می شود. برای مثال، یکی از نکاتی که همیشه به خانواده ها توصیه می شود که برای افزایش عزت نفس کودکانشان انجام دهند این است که نظر آنها را در مورد برخی تصمیم ها بپرسند و تا جای ممکن به آنها نشان دهند که نظراتشان محترم است و به آنها توجه می شود. در میان دوستان ممکن است صمیمیت و در میان گذاشتن مسائل شخصی نشان دهنده پذیرفته شدن باشد. مورد توجه قرار گرفتن از طرف جنس مخالف در جوانی، مورد احترام و تشویق قرار گرفتن در محل کار نیز می توانند القاکننده پذیرش باشند.
⚪از طرفی طرد شدن و رد شدن از سوی دیگران به شدت از عزت نفس افراد می کاهد. طرد شدن از طرف شریک عاطفی یا همسر، یکی از شدیدترین اتفاقاتی است که از عزت نفس افراد می کاهد.
بازنشر: گاهنامه مدیریت
#هوش_هیجانی
#خودآگاهی
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید 👇👇👇
@HRMCHANNEL
هایدی هالورسون، روانشناس دانشگاه کلمبیا میگوید: کلید خودآگاهی درون مغز ما پیدا نمیشود، بلکه باید کشف کنیم دیگران چه دیدی نسبت به ما دارند؛ حتی اگر این واقعیت خوشایند ما نباشد.
🔹اوضاع زمانی بدتر میشود که مدیران نخواهند واقعیت را بشنوند. اگر سعی کنید واقعیت را بشنوید، ریسک داشتن رفتار بد با دیگران را کم میکنید.
هرقدر شکاف بین دیدی که نسبت به خودمان داریم و دیدی که دیگران نسبت به ما دارند بیشتر شود، روابط بدتر خواهد شد. بنابراین پذیرفتن اینکه نظر دیگران نسبت به ما چیست، دستاورد خوبی محسوب میشود.
به هر حال، برای اینکه به چنین دستاوردی برسید، به افرادی نیاز دارید که شما را بشناسند و واقعیت را از شما پنهان نکنند؛ افرادی که هر بازخوردی را از آنها بپذیرید. اگر موضوع بدی را در موردتان میگویند، تشکر کنید و جبهه نگیرید.
نویسنده:
Robert I. Sutton
#خودآگاهی
#هوش_هیجانی
#نقد
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
#HRMCHANNEL
🔹اوضاع زمانی بدتر میشود که مدیران نخواهند واقعیت را بشنوند. اگر سعی کنید واقعیت را بشنوید، ریسک داشتن رفتار بد با دیگران را کم میکنید.
هرقدر شکاف بین دیدی که نسبت به خودمان داریم و دیدی که دیگران نسبت به ما دارند بیشتر شود، روابط بدتر خواهد شد. بنابراین پذیرفتن اینکه نظر دیگران نسبت به ما چیست، دستاورد خوبی محسوب میشود.
به هر حال، برای اینکه به چنین دستاوردی برسید، به افرادی نیاز دارید که شما را بشناسند و واقعیت را از شما پنهان نکنند؛ افرادی که هر بازخوردی را از آنها بپذیرید. اگر موضوع بدی را در موردتان میگویند، تشکر کنید و جبهه نگیرید.
نویسنده:
Robert I. Sutton
#خودآگاهی
#هوش_هیجانی
#نقد
در کانال آموزشی مدیریت منابع انسانی با ما همراه باشید👇👇👇
#HRMCHANNEL