This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خاطرات_خدمت_افتخاری | اینا!
کفترک مریضاحوال آمد نشست پای نردههای دارالحجۀ طوسی. رنجوری و بیحرکتیاش فرصتی به دست من و همپاسهام داد تا تکتک کنارش عکس بگیریم.
خانمی از راه رسید و برایش دان ریخت.
ـ اینجا نریزید لطفاً.
ـ جمعشون کنم؟
ـ حالا که نه دیگه.
خانم دیگری که نزدیکم ایستاده بود، بلند گفت: «بهشون تذکر حجاب نمیدین حاجآقا؟!»
تازه حواسم به حجاب آن خانم جلب شد. محترمانه بهش گفتم. چادرش را که به سر میکشید، زیرِلب اعتراض میکرد.
خانم تذکری به برخورد من قانع نبود و سرزنشم میکرد. بهش گفتم: «من اصلاً توی سروصورت خانمها خیره نمیشوم. شما گفتید، من هم تذکر دادم.»
همراهش غر زد: «اگه شما از ما حمایت کنید، «اینا» جمع میشن.»
عرض کردم: «اینا با اخلاق خوش جمع میشن، نه با این طرز تذکردادن!»
۳ دی ۱۴۰۰
پینوشت: چند هفته پیش در پی تحولات اخیر، از قول تولیت آستانقدس بهمان ابلاغ کردند که زاینپس خادمان برادر، مستقیم به خواهران تذکر حجاب ندهند و به همان تذکرهای عمومی بسنده کنند.
#دارالحجه • #بست_بالاخیابان • #بست_بالا • #بست_شیخ_طوسی • #حجاب • #کبوتر
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
کفترک مریضاحوال آمد نشست پای نردههای دارالحجۀ طوسی. رنجوری و بیحرکتیاش فرصتی به دست من و همپاسهام داد تا تکتک کنارش عکس بگیریم.
خانمی از راه رسید و برایش دان ریخت.
ـ اینجا نریزید لطفاً.
ـ جمعشون کنم؟
ـ حالا که نه دیگه.
خانم دیگری که نزدیکم ایستاده بود، بلند گفت: «بهشون تذکر حجاب نمیدین حاجآقا؟!»
تازه حواسم به حجاب آن خانم جلب شد. محترمانه بهش گفتم. چادرش را که به سر میکشید، زیرِلب اعتراض میکرد.
خانم تذکری به برخورد من قانع نبود و سرزنشم میکرد. بهش گفتم: «من اصلاً توی سروصورت خانمها خیره نمیشوم. شما گفتید، من هم تذکر دادم.»
همراهش غر زد: «اگه شما از ما حمایت کنید، «اینا» جمع میشن.»
عرض کردم: «اینا با اخلاق خوش جمع میشن، نه با این طرز تذکردادن!»
۳ دی ۱۴۰۰
پینوشت: چند هفته پیش در پی تحولات اخیر، از قول تولیت آستانقدس بهمان ابلاغ کردند که زاینپس خادمان برادر، مستقیم به خواهران تذکر حجاب ندهند و به همان تذکرهای عمومی بسنده کنند.
#دارالحجه • #بست_بالاخیابان • #بست_بالا • #بست_شیخ_طوسی • #حجاب • #کبوتر
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
#خاطرات_خدمت_افتخاری | گفتوگو
خطبهگوشنکنهای نماز عید فطر رفته بودند و شاید نیمی از صحن پیامبر اعظم(ص) خالی شده بود. خطبۀ دوم در دفاع از جریمهکردن دگرحجابها که پایان گرفت، تقریباً نیازی به حضور ما برای روانسازی مسیرها نبود.
با شروع مداحی، صدای شعاردادنی از آنسوتر به گوشم رسید. کنجکاویام گل کرد و خودم را به صحنه رساندم: بیستسی خواهر زائر پلاکاردهایی کوچک در دست گرفته بودند و با زیرصدای مداح مراسم حرم، شعار میدادند:
قانون حفظ حجاب، اجرا باید گردد
وصیت شهیدان، احیا باید گردد
نیروی انتظامی! علیه بیحجابی، اقدام انقلابی
سکوت هر مسلمان
خیانت است به قرآن
مسئولان سه قوه! فتنۀ کشف حجاب، خنثی باید گردد
برادر باغیرت!
حمایت! حمایت!
گرد این گروه، زائرانی هم گرد آمدند به تماشا، یا همراهی، یا عکاسی و فیلمبرداری، یا گفتوگو از هر دری: حمایت از این گروه، نقد آنها، برچسبزدن بهشان و... .
این گفتوگوها اگر زودتر از این و بیرون حرم سر گرفته بود، امروز شاید نه در حرم تجمعی بود و نه سروصدایی.
۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
* عکس تزئینی است.
#عید_فطر • #صحن_پیامبر_اعظم(ص) • #حجاب
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
خطبهگوشنکنهای نماز عید فطر رفته بودند و شاید نیمی از صحن پیامبر اعظم(ص) خالی شده بود. خطبۀ دوم در دفاع از جریمهکردن دگرحجابها که پایان گرفت، تقریباً نیازی به حضور ما برای روانسازی مسیرها نبود.
با شروع مداحی، صدای شعاردادنی از آنسوتر به گوشم رسید. کنجکاویام گل کرد و خودم را به صحنه رساندم: بیستسی خواهر زائر پلاکاردهایی کوچک در دست گرفته بودند و با زیرصدای مداح مراسم حرم، شعار میدادند:
قانون حفظ حجاب، اجرا باید گردد
وصیت شهیدان، احیا باید گردد
نیروی انتظامی! علیه بیحجابی، اقدام انقلابی
سکوت هر مسلمان
خیانت است به قرآن
مسئولان سه قوه! فتنۀ کشف حجاب، خنثی باید گردد
برادر باغیرت!
حمایت! حمایت!
گرد این گروه، زائرانی هم گرد آمدند به تماشا، یا همراهی، یا عکاسی و فیلمبرداری، یا گفتوگو از هر دری: حمایت از این گروه، نقد آنها، برچسبزدن بهشان و... .
این گفتوگوها اگر زودتر از این و بیرون حرم سر گرفته بود، امروز شاید نه در حرم تجمعی بود و نه سروصدایی.
۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
* عکس تزئینی است.
#عید_فطر • #صحن_پیامبر_اعظم(ص) • #حجاب
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
#خاطرات_خدمت_افتخاری | رژ
توی صحن پیامبر اعظم(ص)، یکی از خواهران خادم حجاب بهسراغم آمد:
- حاجآقا! مسئولمون الان اومد گیر داد چرا به خانمهایی که رژ زدهن، پد نمیدی که پاک کنن. رفتهم به اون خانم میگم، اون چند تای دیگه همهشون از اون دفاع میکنن، میگن برین دزدها رو بگیرین!
- چی بگم واللّا! خدا بهتون صبر بده!
۱ ربیعالاول ۱۴۴۵
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
#صحن_پیامبر_اعظم(ص) • #حجاب • #تذکر_حجاب • #نهیازمنکر • #خادم_حجاب • #رژ • #پد
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
توی صحن پیامبر اعظم(ص)، یکی از خواهران خادم حجاب بهسراغم آمد:
- حاجآقا! مسئولمون الان اومد گیر داد چرا به خانمهایی که رژ زدهن، پد نمیدی که پاک کنن. رفتهم به اون خانم میگم، اون چند تای دیگه همهشون از اون دفاع میکنن، میگن برین دزدها رو بگیرین!
- چی بگم واللّا! خدا بهتون صبر بده!
۱ ربیعالاول ۱۴۴۵
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
#صحن_پیامبر_اعظم(ص) • #حجاب • #تذکر_حجاب • #نهیازمنکر • #خادم_حجاب • #رژ • #پد
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
#خاطرات_خدمت_افتخاری | ویروس
من آدم کمتذکری هستم؛ ولی نمیشد از آن صحنه چشم پوشید: دختری جوان در دالان صحن نو (آزادی) به بست پایین، حجاب از سر برداشته بود. بهطرفش رفتم و محکم بهش تذکر دادم. روسریاش را جلو کشید. ناگهان جوان تنومندی که کنارش بود، حرکتی کرد که تصورش را هم نمیکردم: هر دو پاشنۀ پای دختر را گرفت، بهطرف دیوار فشارش داد و او را تا نزدیک سقف بالا برد! خواستم با مرد جوان درگیر شوم که پسرک همراه دختر یادآوری کرد که آن مرد هم از همراهانشان است.
دختر جوان به زمین برگشت و روسریاش هم دوباره بهروی شانهاش. این بار تا تذکر دادم، مرد جوان دیگری از همراهانش سرم را به پایین فشار داد و با دندانهای بههمفشرده تهدید کرد: «مگه یک بار تذکر ندادی؟!» و سوزنمانندی را به نیمرخ بینیام فرو کرد. دردی مینیاتوری حس کردم و حدس زدم که سوزن به ویروس آلوده است.
و از خواب پریدم!
حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین سحر ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
#صحن_نو • #صحن_آزادی • #بست_پایین • #حجاب • #سوزن • #ویروس
🔗 خواب خدمت • درشتی • تعبیر خواب
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam
من آدم کمتذکری هستم؛ ولی نمیشد از آن صحنه چشم پوشید: دختری جوان در دالان صحن نو (آزادی) به بست پایین، حجاب از سر برداشته بود. بهطرفش رفتم و محکم بهش تذکر دادم. روسریاش را جلو کشید. ناگهان جوان تنومندی که کنارش بود، حرکتی کرد که تصورش را هم نمیکردم: هر دو پاشنۀ پای دختر را گرفت، بهطرف دیوار فشارش داد و او را تا نزدیک سقف بالا برد! خواستم با مرد جوان درگیر شوم که پسرک همراه دختر یادآوری کرد که آن مرد هم از همراهانشان است.
دختر جوان به زمین برگشت و روسریاش هم دوباره بهروی شانهاش. این بار تا تذکر دادم، مرد جوان دیگری از همراهانش سرم را به پایین فشار داد و با دندانهای بههمفشرده تهدید کرد: «مگه یک بار تذکر ندادی؟!» و سوزنمانندی را به نیمرخ بینیام فرو کرد. دردی مینیاتوری حس کردم و حدس زدم که سوزن به ویروس آلوده است.
و از خواب پریدم!
حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین سحر ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
#صحن_نو • #صحن_آزادی • #بست_پایین • #حجاب • #سوزن • #ویروس
🔗 خواب خدمت • درشتی • تعبیر خواب
💠 | بفرمایید زیارت |
@kaboutarharam